خلاصه داستان کامل سریال ترکی شربت زغال اخته
در این پست از صفحه اقتصاد خلاصه داستان تمام قسمت های سریال ترکی شربت زغال اخته و خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال شربت زغال اخته از نظرتان می گذرد.
شربت زغال اخته (به ترکی "Kızılcık Şerbeti") یک سریال تلویزیونی ترکی در ژانر درام است که در سال ۲۰۲۲ توسط شرکت گلد فیلم ساخته شده است. این سریال بر اساس یک روایت واقعی است و به داستان خانوادهای که با مشکلات مالی و ارثی بعد از مرگ پدرشان روبرو میشوند، میپردازد. باریش کیلیچ ، اوریم آلاسیا، سیلا ترک اوغلو، سیبل تاشچی اوغلو، مژده اوزمان، دوگوکان گونگور و ستار تانری اوگن از بازیگران اصلی این سریال هستند. کارگردانی این سریال به عهده هاکان کیروواچ و نویسندگی آن به ملیس سیولک سپرده شده است. اولین قسمت این سریال در تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۲۲ پخش شده است.
برای خواندن خلاصه داستان هر قسمت سریال شربت زغال اخته روی تیترها کلیک کنید.
قسمت ۱۱۶ شربت زغال اخته
عامر با عبداله خان در حال حرف زدنه تو شرکت که عامر سرفه میکنه که عبداله خان میگه مریض شدی؟ او میگه نه فکر کنم به خاطر صبحه آخه رفتم تو دریا عبداله خان از اینکه تو این هوای سرد رفته تو دریا تعجب کرده. بعد از رفتن عامر او به یوسف میگه که عامر را زیر نظر داشته باش یخورده رفتارهاش عجیب شده میترسم خودشو گم کرده باشه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۵ شربت زغال اخته
آذرخش پیش روزگار میره و خبر اینکه مهمت عاصم قبول کرده تا به برنامه بیادو بهش میده روزگار جا میخوره و میگه خوبه پس تا منصرف نشده واسه فردا بگو بیاد تو برنامه بیاد آذرخش میگه راست میگی الان میگم بهشون. وقتی در حال رفتنه پلین پیشش میره و میگه خواستم چیزیو باهات درمیون بزارم.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۴ شربت زغال اخته
عبداله خان به پنبه میگه من نمیتونم پنبه میگه چیو آقا؟ عبداله خان میگه این وضعو پنبه میگه چی؟ عبداله خان میگه من شعله خانمو دوست دارم همگی شوکه میشن و عبداله خان میگه میخوام دیگه واسه خودم زندگی کنم و شعله را بغل میکنه همان موقع.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۳ شربت زغال اخته
ارطغرل به مهری زنگ میزنه تا حاضر بشه که نزدیکه خونه آذرخش مهری قبول میکنه که بعد از قطع تماس آذرخش میگه زنگ بزن بهشون که دعوتشون کنم بیان بالا یه چای بخورن حداقل اینجوری زشته مهری قبول میکنه. ارطغرل به اونجا میاد و آذرخش ازش پذیرایی میکنه و چای میاره. ارطغرل درباره بچه ها باهم حرف میزنن که باهم دوست شدن و از این بابت خوشحالن.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۲ شربت زغال اخته
نیلای به اتاقش رفته و با مصطفی تماس میگیره و میگه فکری زده به سرم بیا فردا سالگرد ازدواج مامان و بابارو تو رستوران جشن بگیریم و اونارو سورپرایز کنیم مصطفی اول مخالفت میکنه و میگه ما کی همچین کاری کردیم آخه؟ نیلای میگه داشتم الان حرف میزدم باهاش گفت…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۱ شربت زغال اخته
فاتح میخواد بره بیرون که عبداله خان و پنبه جلوشو میگیرن و میگن چیشده؟ دستت چی شده؟ فاتح میگه چیزی نیست باید برم هوا بخورم بهم فشار نیارین و میره پنبه میخواد بره سراغ دوعا که عبداله خان جلوشو میگیره و میگه دخالت نکن.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۰ شربت زغال اخته
خانواده نورسما وقتی میفهمن که سرکار میره فاتح به امید میگه تو مشکلی نداری؟ امید میگه نه چه مشکلی؟ چرا؟ فاتح با پوزخند میگه از کی دارم میپرسم! عامر طرفداری میکنه و میگه نورسما واسه خودش میتونه تصمیم بگیره.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۹ شربت زغال اخته
آیلین شب میره پیش روزگار که او با دیدنش جا میخوره و میگه اینجا چیکار میکنی؟ فکر کردم ناراحتی از دستم! آیلین میگه ناراحتم ولی قهر که نیستم بعد چرا من کلید این خونه تورو ندارم؟ روزگار میگه نخواستی داشته باشی آیلین میگه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۸ شربت زغال اخته
نیلای پشت سر هم مصطفی را صدا میکنه و میگه چرا درو باز نمیکنی؟ اون مستخدم از قصد میگه کمک کنین! ازم دورشو! برو اونور! نیلای میگه اون صدای کیه؟ کی اونجاست؟ درو باز کن! از سر و صدا همه به اونجا میرن و میپرسن چیشده؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۷ شربت زغال اخته
شعله به خونه میاد که سولماز ازش میپرسه چرا انقدر ناراحتی؟ او میگه چقدر مامان خانم تیزه! بعد از چند دقیقه چیمن میگه پنبه خانم از عبداله خان داره جدا میشه همگی شوکه میشن و آذرخش میگه مگه میشه؟ امکان نداره!…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۶ شربت زغال اخته
پنبه به خاطر اتفاق هایی که شب گذشته افتاده ناراحته و گریه میکنه که دوعا بهش میگه گریه میکنین؟ او میگه تو نبودی شب گذشته تا ببینی چه اتفاق هایی افتاد نورسما به ما اصلا اعتنا نکرد و آخرم با امید پا شد رفت.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۵ شربت زغال اخته
نورسما با ابراهیم دعوا میکنه که اتفاقی واسه مهری بیوفته زنده ات نمیزارم! وقتی ابراهیم به طرفش حمله میکنه نورسما چاقویی دستش میگیره و داد میزنه که نزدیکم نشو! ابراهیم میگه ایندفعه دیگه راه در رویی نداری، آنها باهم بحثو دعوا میکنن که مهری از اتاق کناری صداشونو میشنوه و به اونجا میره و.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۴ شربت زغال اخته
شعله به شرکت رفته او با عامر گرم صحبت میشه که عبداله خان به اونجا میاد و بعد از رفتن عامر به اتاق عبداله خان میرن تا یه قهوه ای چیزی بخورن. سپس سر صحبت باز میشه که پنبه به عبداهل خان زنگ میزنه و او بهش میگه من تو به جلسه هستم.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۳ شربت زغال اخته
ارطغرل که حسابی پریشان شده و نمیدونه کی راست میگه میره از نسلیهان دستیارش میپرسه و میگه اگه ماجرایی باشه که از هرکی میپرسی یه چیزی میگه حرف کدومو باور میکنی؟ نسلیهان میگه من میرم سراغ شخصی که باید برم یعنی شخص اول ماجرا.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۲ شربت زغال اخته
امید وقتی چشمش به ابراهیم میافتد به طرفش حمله میکنه که مصطفی جلوشو میگیره عبدالله خان جلو میره و سیلی محکمی تو صورت ابراهیم میزنه. در عرض چند دقیقه مهمانی تبدیل به میدان جنگ میشود ارطغرل شوکه شده و.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۱ شربت زغال اخته
لمان به خواست کایهان به خانه پنبه رفته که او بهش میگه دوعا از وقتی که برگشته بیتربیتتر و گستاخ شده و از دوعا پیش لمان گلگی میکنه لمان تصمیم میگیره بره پیش دوعا و باهاش صحبت کنه و نصیحتش کنه. سپس میگه مردها گاهی اوقات از این کارها میکنند برای ذاتشونه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۰ شربت زغال اخته
امید با نورسما تصمیم میگیره تا در شرکت عبدالله خان مشغول به کار بشه نورسما خوشحال میشه از این تصمیمش و میگه کار تو هیچ مشکلی نداره اما من نمیتونم به زندگی شبانه تو عادت کنم…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۹ شربت زغال اخته
آذرخش از اینکه دوعا مجبور شده به خانه عبدالله برگرده و به خاطر دخترش تن به این خفت بده به شدت ناراحت و عصبانیه او تمام راه را گریه میکند و به عامر زنگ میزنه.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۸ شربت زغال اخته
شعله به رستوران رسیده که با دیدن اونا تعجب میکنه بعد از کمی کل کل کردن با نیلای میره پیش سولماز و میگه اینجا چخبره؟ او میگه واسه نیلای جشن حجاب گرفتن سپس از شعله میخواد تا چیزی نگه و اونجارو بهم نریزه سپس کنار اونا وایمیستن.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۷ شربت زغال اخته
پلین دوست دختر قبلی روزگار پیشش تو دفتر کارش میره که روزگار بهش پیشنهاد میده که تو تلویزیون شبکه اخبار خبر بگه او جا میخوره و میگه واقعا؟ چیشد؟ قبلا که میگفتی بد میشه فکر میکنن پارتی بازی کردی نکنه میخوای جدا بشی؟.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۶ شربت زغال اخته
فاتح با دخترش حرف میزنه تو راه و بهش میگه همه چیزو درست میکنیم همه این کارها برای صلاح خودته دخترم دوباره یه خانواده میشیم تو و من و مادرت. دوعا با گریه و حالی داغون به خانه میره که خانواده اش آرومش میکنن و در آغوشش میگیرن.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۵ شربت زغال اخته
عامر میره تو اتاق فاتح تو شرکت و از مراسم شب تو خانه اش بهش میگه فاتح میگه به سلامتی دوعا هم میاد میدونه میام؟ عامر میگه آره به احتمال زیاد آذرخش گفته دیگه فاتح میگه چجوری قبول کرده؟ عامر ازش میخواد برای چند ساعت کدورتشو با دوعا و مصطفی و نیلای کنار بزاره فاتح میگه یعنی چی عمو؟…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۴ شربت زغال اخته
سر میز شام عبداله خان به نیلای میگه چرا دستکش دستته او میگه هیچی فقط دستم سرد میشه دستم کردم فکر کنم بچه ام سرماییه و عبداله دیگه چیزی نمیگه امید درباره یه سریال حرف میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۳ شربت زغال اخته
دو روز بعد، نیلای سر میز صبحانه به امید میگه عا ت کردی به اینجا شوهر خواهر؟ امید تو خودشه که نورسما صداش میزنه که امید میگه ببخشید من هنوز به این نسبتها عادت ندارم نیلای میگه باید عادت کنی دیگه …. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۲ شربت زغال اخته
امید وقتی از خواب بیدار میشه میره پیش نورسما و میگه وقتی دیدم نیستی ترسیدم! نورسما میگه چون دیشب اونجا نخوابیدم رو کاناپه خوابیدم امید دلیلشو میپرسه که نورسما میگه از بوی الکل خوابم نمیبرد امید معذرت خواهی میکنه و…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۱ شربت زغال اخته
عامر به حرف های دکتر فکر میکنه و سریعا به مته خان پسرش زنگ میزنه و حالشو میپرسه سپس میگه بیاد پیشش تا ببینتش. سپس عامر به آذرخش زنگ میزنه و میگه این روزها تو داری میری سرکار شعله هم سرکاره دوعا تنهاست و اگه جایی بخواد بره خیلی واسش سخت میشه.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۰ شربت زغال اخته
دکتر بهش میگه موقع عمل یه حباب تو مغزتون ایجاد شده عامر میگه خطرناکه؟ دکتر میگه اصولا این حباب هارو میتونیم خارج کنیم ولی واسه شما جای حساسیه دکتر میگه باهاش میتونین زندگی هم بکنین مشکلی ایجاد نمیشه اما امکانش هست که بترکه عامر میگه پس میمیرم!.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۹ شربت زغال اخته
امید و نورسما باهم در حال شام خوردنن که امید بهش میگه پول کم آوردی بهم بگیا تعارف نکن نورسما قبول میکنه و میگه بهتره بعد از شام برم یه سر به دوعا بزنم امید میگه نری بهتره نورسما دلیلشو میپرسه که امید میگه تو راه شعله را دیدم باهاش حرف زدم انگاری فاتح رفته دم در خونه شون داد و بیداد کرده نورسما میگه آه فاتح ببین چیکار میکنی!.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۸ شربت زغال اخته
دوعا وقتی به خانه مادرش رفته همه دورش جمع شدن و قربون صدقه دخترش میرن چیمن میگه تصمیمت قطعیه واسه طلاق؟ دوباره برنگردی! دوعا میگه با این چیزهایی که دیدم هیچ نیرویی نمیتونه منو برگردونه .…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۷ شربت زغال اخته
عامر و آذرخش را یه طرف بیمارستان میبرن. عامر به هوش میاد و میگه آذرخش خوبه؟ توروخدا یه چیزی بگین! آذرخش تو آمبولانس بعدی ضربان قلبش وایساده و در حال احیاء کردنش هستن و در آخر موفق میشن که آذرخش را به زندگی برگردونن.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۶ شربت زغال اخته
دوعا میره پیش پنبه و ازش میخواد واسه شام شب خودش همه چیزو درست کنه پنبه میگه باشه عزیزم ولی سنگول هم بهت کمک میکنه نیاید زیاد روپا باشی دوعا قبول میکنه. .…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۵ شربت زغال اخته
آذرخش شب تو خونه به سولماز میگه که عامر سورپرایزم کرد و خونه خریده سولماز میگه مبارکه آذرخش میگه یه پیشنهادم داد که چون میخوای مستقل زندگی کنی یه خونه نزدیک خونه ما واست پیدا کرده سولماز بهش میگه چرا متوجه نمیشین؟.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۴ شربت زغال اخته
شعله میگه چیزی نیست فقط گردنبندم باز شد عبداله خان بهم فقط کمک کرد عبداله خان میگه چیزی نشده که الکی حرف نزن بریم پیش مهمونها و میره که پنبه به شعله میگه چرا باید از شوهر من کمک بخوای؟ شعله میگه هرکسی دیگه هم بود از اون کمک میخواستم چرا بزرگش میکنین؟ پنبه میگه مشکلم همینه که چرا باید شوهر من اون موقع کنارت می بود! و میره.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۳ شربت زغال اخته
نورسما به هوای اینکه میخواد از نیلای مشورت بگیره اونو از اتاق میکشه بیرون و پنبه میره پیش مصطفی تا باهاش حرف بزنه و ازش میخواد بره از پدرش عذرخواهی کنه و میگه چرا صداشو برد واسه پدرش بالا مصطفی میگه کم بهم سرکوفت بزنه.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۲ شربت زغال اخته
امید به نورسما زنگ میزنه و میگه به شوهرت افتخار کن مامانم اینا میخوان بیان خیالت راحت نورسما میگه اِ؟! خداروشکر حالش خوبه پدرت؟ امید تایید میکنه و میگه فردا با مادرت پنبه خانم بیاین اینجارو بچینین و از رویای یکی شدن و داشتن زندگی مشترک حرف میزنن و خوشحالن.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۱ شربت زغال اخته
فاتح میگه بابا شما اینجا چیکار میکنین؟ عبداله خان به آیلین میگه میدونی متعهله؟ تو توی خونه ما غذا خوردی! این پسر خره نمیفهمه کؤدنه! تو چرا؟ دیگه نبینمت دور و بر فاتح! …. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۰ شربت زغال اخته
لمان پیش عبداله خان رفته و باهاش درباره کایهان حرف میزنه که میخوان باهم ازدواج کنن عبدلهل خان تایید نمیکنه این ازدواجو و میگه این آدم خوبی نیست دغل باز و دروغگوعه! لمان میگه اشتباه فهمیدین.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۹ شربت زغال اخته
نیلای با طوطی درد و دل میکنه و حرف میزنه که میفهمه او فقط فحش و ناسزا میگه که نیلای کلافه میشه. یاقوز تو مدرسه با دانش آموزها بد حرف میزنه و با بدرفتاری ازشون میخواد تا به سر و وضعشون برسن آذرخش پیشش میره و میگه.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۸ شربت زغال اخته
کایهان وقتی عامر قضیه را میگه با حرفاش هیزم تو آتیش میریزه که عامر عصبانیتش بیشتر میشه و بهش میخواد حمله کنه که جلوشو میگیرن از طرفی امید هم کایهانو میگیره.…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۷ شربت زغال اخته
پنبه یه شکلات میزاره تو دهنش که میگه چه طعم عجیبی داره شعله میگه از اون قرمزها خوردین؟ اون طعمش واسه الکله همگی جا میخورن و پنبه میره دستشویی بالا میاره. وقتی برمیگرده..…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۶ شربت زغال اخته
مته خان پیش عامر میره و میگه صبح پیش مامان بودم دوباره بهم ریخته بود نکنه دوباره مریضیش برگرده! عامر میگه نه پسرم نگران نباش من مواظبشم. ...…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۵ شربت زغال اخته
سر میز صبحانه دوعا پکره و تو خودشه که پنبه میپرسه چی شده؟ دوعا میگه چیزی نیست فقط بد خوابیدم خسته ام عبداله میگه میخوای بریم دکتر؟ اما دوعا میگه چیزی نیست استراحت کنم...…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۴ شربت زغال اخته
دوعا پیش نورسما میره و میپرسه چخبر؟ او میگه امروز بالاخره با امید قرار گذاشتم دوعا حسابی خوشحال میشه و بیشتر از خود نورسما هم خوشحال میشه. سر میز شام نیلای تو گردنی دوعارو میبینه و میگه جدیده؟...…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۳ شربت زغال اخته
فاتح پیش نورسما رفته و باهمدیگه درباره دوعا حرف میزنن و فاتح گلگی میکنه و میگه نمیدونم چرا اینجوری میکنه همه چیز واسش فراهمه! نورسما میگه اینکه همه چیز واسش فراهمه ...…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۲ شربت زغال اخته
فاتح با عصبانیت به طرف خونه برمیگرده و مدام خودشو سرزنش میکنه که چرا اینکارو کردم؟ خاک تو سرت کنم فاتح! و حسابی بهم ریخته. او وقتی به خونه و اتاق خودشون برمیگرده با شرمندگی به دوعا که خوابیده نگاه میکنه...…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۱ شربت زغال اخته
آذرخش تو خودشه که سولماز ازش میپرسه چیشده؟ موضوع عامره؟ آذرخش میگه نه مامان چه ربطی داره به عامر! مشکل چیمنه چون مته خان باهاش مثل قبل نیست منو مقصر میدونه و سولماز کمی باهاش حرف میزنه تا آروم بشه...…. برای خواندن ادامه مطلب رو تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۰ شربت زغال اخته
رابطه دوعا و فاتح روز به روز بد و بدتر میشود موقع خواب دوعا بهش میگه تو تازگیا خیلی رفتارت با من بد شده همش پشت نیلای را میگیری فاتح میگه چون اون دختر هیچ گناهی نداره دیگه از دست کارهای تو و خانوادهات خسته شدم ...….
قسمت ۶۹ شربت زغال اخته
دوعا میخواد بخوره که نیلای عذاب وجدان میگیره و سریع با کوسن مبل میزنه بهش تا نخوره اما میریزه رو دوعا و اون میسوزه ...….
قسمت ۶۸ شربت زغال اخته
عبدالله خان به همراه وکیل پیش قاضی میرود و قاضی برای عامر حکم بدون حبس را در نظر میگیره و به قید وثیقه آزاد میشود عامر اولین نفر به مته خان پسرش زنگ میزنه و خبر آزادیشو بهش میده ...….
قسمت ۶۷ شربت زغال اخته
آذرخش به کلانتری رفته و به نگهبان میگه که به نامزدش عامر خبر بده که اونجاست و تا صبح منتظرش میمونه تا ببینتش عامر وقتی اینو میشنوه کمی اروم میشه. شعله پیش مادرش رفته و..….
قسمت ۶۶ شربت زغال اخته
تو اداره پلیس مته خان با آذرخش بحث و دعوا میکنه و میگه من شمارو نمیبخشم به خاطر شما بابای من تو اون اتاق داره بازجویی میشه! عبداله خان ازش میخواد آروم باشه...….
قسمت ۳ شربت زغال اخته
فاتح و دوعا به خانه مادر و پدر فاتح میروند و در آنجا با مادر و خانواده فاتح آشنا میشوند. اما بعد از اینکه دوعا به آذرخش میگوید که با فاتح قرار است شب ازدواج کند، آذرخش شوکه و عصبی میشود..….
قسمت ۲ شربت زغال اخته
دوعا به خاطر بارداریش و گریه هایی که کرده چشماش قرمز و پف کرده و بزای اینکه بقیه چیزی نفهمن حساسیت چشمی را بهانه میکنه و با عینک میره سر میز صبحانه.….
قسمت ۱ شربت زغال اخته
در این داستان، آذرخش به مدرسهاش میرود و با دانشآموزانی که به دلیل دعوا با هم مشکل دارند، صحبت میکند. سپس دوعا به خانه میرود و با مادربزرگش، سولماز، درباره دوست پسرش، فاتح، صحبت میکند….
نظر شما