خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی زغال اخته

در این مطلب شما شاهد قسمت ۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.

خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی زغال اخته
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. 

در قسمت ۹۹ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟‌ 

آذرخش از اینکه دوعا مجبور شده به خانه عبدالله برگرده و به خاطر دخترش تن به این خفت بده به شدت ناراحت و عصبانیه او تمام راه را گریه می‌کند و به عامر زنگ می‌زنه سپس با همدیگه قرار می‌گذارند و عامر با دیدن آذرخش در آغوشش می‌گیرد. او آذرخش را دلداری میده و میگه نمی‌زارم کسی تو رو اذیت کنه یه نفر باید حق این فاتحو برسه بهت قول میدم از اینجا برم خونه برادرم و دوعا رو ببینم و واست خبرهای خوب بیارم آذرخش ازش تشکر می‌کنه. دوعا وقتی پیش دخترش میره او را در آغوش می‌گیرد که پنبه به اونجا میاد و میگه ازش به خوبی مراقبت کردیم دوعا با دیدنش ازش می‌خواد اتاق بچه‌اش را ترک کند و او را با دخترش تنها بذارن سپس تاکید می‌کنه که فقط برای دخترش به اونجا اومده از طرفی عبدالله و مصطفی به خاطر کاری که فاتح کرده سرزنشش می‌کنند فاتح بهشون میگه من یک بچه‌امو از دست دادم و اون یکیو ازم گرفته بودن و نمیزاشتن ببینمش هر کاری کردم به خاطر خانواده ام بوده پس منو قضاوت نکنین!

عامر وقتی به خانه عبدالله میره یک راست پیش دوعا میره و حالشو می‌پرسه سپس بغلش می‌کنه و میگه نگران نباش من پشتتم برادرمم مردی عادله نمیزاره همینجوری پیش بره و بعد از کمی صحبت کردن با دوعا از اونجا میره. شعله در دفتر کارش به روزگار که ازش پرسیده بود دلیل اینکه دنبالش می‌گشته چی بوده میگه زنی به نام پنبه فکر می‌کنه من معشوقه شوهرشم از طرفی برای برطرف کردن شک و تردیدهای مادر و خواهرم بهشون گفتم به زودی ازدواج می‌کنم و تنها کسی که به سرعت تو ذهنم اومد تو بودی روزگار که هنوز به شعله علاقمنده قبول می‌کنه و میگه خوبه سرگرمی خوبیه برای یک مدت نقش بازی می‌کنیم بعد هم میگیم به درد هم نخوردیم و منصرف شدیم. شعله در خانه وقتی متوجه میشه که فاتح دیدار دوعا با خانواده‌اش را قدغن کرده عصبی میشه و از قصد فردای آن روز می‌خواد بره به دیدن دوعا تا به فاتح بفهمونه که حرفاش هیچ و پوچه اما سلماز و آذرخش ازش می‌خوان که به اعصاب خودش مسلط باشه و اوضاع رو بدتر نکنه. دوعا با سردی و تندی با خانواده فاتح رفتار می‌کند پنبه پیش خانواده‌اش میره و از دوعا گلگی می‌کنه و میگه نه شوهرداری بلده نه بچه داری فاتح ازش می‌خواد که دوعارو به حال خودش بذاره و سخت نگیره بهش.

سپس فاتح به اتاق بچه میره و از دوعا می‌خواد تا برای شام پایین بیاد دوعا با جدیت ازش می‌خواد تا از اتاق بیرون بره فاتح می‌خواد هر کاری بکنه تا دوباره دل دوعارو به دست بیاره. بعد از رفتنش دوعا به مادرش زنگ می‌زنه و ازش معذرت خواهی می‌کنه و میگه مجبور شد پیش جمره برگرده و اینو بدونه که فاتح نمی‌تونه مانع دیدار آنها با همدیگه بشه آذرخش میگه معلومه! تو به اعصاب خودت مسلط باش و کار اشتباهی نکن فهمیدیم با داد و هوار کار پیش نمیره و باید یه فکر درست حسابی کنیم تا تو و جمره را نجات بدیم. کایهان وقتی از آذرخش می‌شنوه که دوعا به خانه عبدلله برگشته خوشحال میشه و به لمان میگه حالا که رابطه آذرخش و پنبه خراب شده فردا برو یک سر پیش پنبه و باهاش همدردی کن سپس با دوعا صحبت کن که با شوهر و مادر شوهرش خوب رفتار کنه و حسابی خودتو تو دل پنبه جا کن. کایهان مثل اینکه دوباره تو سرش نقشه‌ای کشیده.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه