خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی وحشی

شبنم رفته به اتاق کار سرهان تو بیمارستان که رویا با دیدنش میره اونجا و بهش میگه تو اینجا چیکار داری می‌کنی؟ شبنم میگه دارم می‌گردم دنبال فیلمی که از من مخفی کرده باید اونو از بین ببرم وگرنه فقط من می‌افتم زندان و سرهان از زیرش در میره ولی من همه این کارارو تنهایی نکردم اونم نقش داشته باید مجازات بشه! تو برو بیرون هر کسی داشت میومد بهم خبر بده رویا میره جلوی در اتاق تو راهرو وایمیسته که یامان می‌بینتش و ازش می‌پرسه که تو اینجا چیکار می‌کنی؟ رویا میگه هیچی و همون موقع شبنم از اتاق بیرون میاد و به رویا میگه پیداش نکردم بریم که با دیدن یامان جا می‌خوره. او میپرسه شما تو اتاق پدر من چیکار دارین؟ شبنم میگه هیچی ازم لیست داروهایی که تجویز کرده بود و خواسته بود رفتم پیدا کنم که پیداش نکردم و از اونجا میره. یامان پیش بقیه میره که با دیدن آلاز با همدیگه کمی بحث می‌کنن و یامان بهش میگه تو زیاده‌روی کردی نباید از بابام شکایت می‌کردی! او میگه واسه چی؟

مگه اون باعث بانی این اتفاق برای بابام نیست؟ یامان یقشو می‌گیره و بهش میگه هر اتفاقی که واسه بابات افتاده مقصرش خودشه مقصرش تمام کارهاییه که خودش کرده! نسلیهان  اونارو از هم جدا می‌کنه و میگه بس کنید حداقل تو این موقعیت با هم دعوا نکنید! جلوی در بیمارستان رویا با مادرش صحبت می‌کنه و بهش میگه تا کی من باید این دروغو به دوش بکشم؟ نمی‌تونم تو چشم یامان نگاه کنم! شبنم ازش می‌خواد تا یه کم دیگه تحمل کنه حداقل تا وقتی که اون فیلمو پیدا کنه یامان با دیدن رویا میره پیشش و بهش میگه اتفاقی افتاده؟ انگار به هم ریختی! رویا میگه هیچی مامانمه دیگه باز اعصابمو خورد کرد یامان می‌خواد ازش حرف بکشه و میگه به خاطر موضوع صبح چیزی هست که بهم نگفته باشی که بخوای بهم بگی؟ او میگه نه چیزی نیست که یامان به هم می‌ریزه چون می‌دونه داره چیزیو ازش مخفی می‌کنه نسلیهان با بچه‌ها به اتاق سرهان میرن که بخش منتقل شده. آنها به سرهان خبر میدن که پاهاش دیگه حسی نداره و به ویلچر دیگه احتیاج پیدا کرده او نمی‌خواد این موضوعو قبول کنه و از آلاز می‌خواد تا دستشو بگیره و کمکش کنه تا رو پاهاش وایسه اما آنها ازش می‌خوان تا به خودش فشار نیاره او حسابی به هم ریخته و به نسلیهان میگه من نمی‌تونم اینجوری تو این وضعیت به زندگیم ادامه بدم!

آنها سعی می‌کنند سرهانو دلداری بدن و آرومش کنن سپس نسلیهان به بچه‌ها میگه شما برین خونه اینجا دیگه کاری ندارین پدرتون بهتر بشه میاد خونه تا ازش مراقبت کنیم آنها قبول می‌کنند و از اونجا میرن. نسلیهان با سرهان حرف می‌زنه و ازش می‌پرسه که چی تو سرت می‌گذشته به چه قیمتی می‌خواستی همچین کاری کنی؟ وضعیتتو ببین! او میگه تو منو ول کردی و از خونه بیرونم کردی نسلیهان میگه با توجه به همه کارایی که کردی و بلایی که سرم آوردی چه توقعی داشتی؟ توقع داشتی ببخشمت و برگردم باهات؟ سرهان پاهاشو نشون میده و میگه بیا اینم تاوان تمام کارهاییه که کردم نسلیهان باهاش کمی صحبت می‌کنه و میگه من زیر بار اون امضای ازدواج نمیرم ولی برای برگشتن به اون خونه که اونجا زندگی کنی یه شرط دارم باید یه کاری انجام بدی! سپس میره پلیس‌هارو راهنمایی می‌کنه به داخل و میگه آماده هستش برای ثبت اظهاراتش. سرهان به پلیس میگه که هومن هیچ تقصیر نداشته و اون آزاد میشه نسلیهان میره دنبالش و انها با دیدن هم همدیگرو بغل می‌کنند هومن حال سرهان را می‌پرسه که بهش میگه پاهاش از کار افتاده هومن به هم می‌ریزد و میگه باید بریم سریعاً بیمارستان خودم معاینه‌اش کنم.

اگه لازم باشه خودم عملش می‌کنم و دوباره سرپاش می‌کنم او ازش می‌خواد تا کمی آروم باشه چون باید با هم حرف بزنن سپس سپس بهش میگه که فعلاً نمی‌شه باید بندازیم معاینشو عقب‌تر بچه‌ها این بلایی که سر سرهان اومده را مقصر من و تو می‌دونن! الان فعلاً نباید دخالت کنیم تا یکم آروم‌تر بشه جو سپس بهش میگه که سرهان میاد خونه و اونجا می‌مونه تا ازش مراقبت کنیم هومن جا می‌خوره و میگه با این شرط رضایت داده و شکایتشو پس گرفته؟ یعنی می‌خوای از خودمون دست بکشی؟ نسلیهان با گریه و بغض اونو بغل می‌کنه و میگه انگاری نمی‌شه من و تو هیچ وقت نمیشه که ما بشیم! و با ناراحتی از اونجا میره. هومن با به هم ریختگی و ناامیدی رفتنشو نگاه می‌کنه. او به اتاق سرهان میره و میگه اومدم معاینت کنم سپس با کلید روی پاش می‌کشه و میگه چیزی حس می‌کنی؟ اون میگه نه هومن چند بار با کلید روی جاهای مختلف پاهاش می‌کشه ازش می‌پرسه که حسی داره یا نه! سرهان میگه نه و ازش می‌خواد تا از اتاقش بره بیرون هومن میگه آزمایشاتو دیدم بعد از عمل نباید مشکلی داشته باشی بازم داری دروغ می‌بافی و اونو به زور از رو تخت بلند می‌کنه و ازش می‌خواد رو پاهاش وایسه اما وقتی ولش می‌کنه میفته رو زمین!

نسلیهان به اونجا میره و ازش می‌پرسه که چیکار داری می‌کنی؟ هومن بهش میگه داره ما رو بازی میده آزمایش‌هاشو چک کردم نباید مشکلی باشه! نسلیهان میگه برو بیرون الان بچه‌ها میان و همه چیز باز سر من شکسته. هومن با کلافگی از اونجا میره و نسلیهان کمک می‌کنه تا رو تخت دراز بکشه آلاز به خونه رفته و نامه فریده را برای نسلیهان می‌خونه و متوجه میشه که شبنم یامان را دزدیده بوده و میره خونه شبنم تا با رویا صحبت کنه که می‌بینه یامان اونجاست واسه همین بهش میگه حالا بعداً با هم حرف می‌زنیم و او از اونجا میره. یامان مطمئن‌تر شده که آنها دارند چیزی ازش مخفی می‌کنند آلاز به رویا پیام میده و میگه یامانو راهی کن بره باید با هم حرف بزنیم درباره مادرته و واسش لوکیشن می‌فرسته و میگه بیا اینجا....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار