خلاصه داستان قسمت ۱۰۵ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
خواستگاری هومن از نسلیهان
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۱۰۵ سریال ترکی وحشی
یامان با الاز با عصبانیت به کلوپ تولگا رفتن پیش بقیه بچهها. آنها ازشون میپرسند که چی شده چالا بهشون میگه مادرمون انگاری با یه نفر در ارتباطه رویا میگه خب که چی؟ مشکلش کجاست؟ چالا میگه من مشکل ندارم ولی اونا مشکل دارن من فقط کنجکاوم که بدونم کیه آسی و رویا از نسلیهان طرفداری میکنن و میگن یعنی دل نداره نباید با کسی دیگهای در ارتباط باشه؟ باید تا آخر عمرش دیگه تنها باشه؟ آنها کمی درباره موضوع بحث میکنند که آسی و رویا از این طرز فکر آلاز و یامان استقبال نمیکنند! نسلیهان با هومن حرف میزنه و میگه من میترسم از بچهها آلاز و یامان تازه با همدیگه خوب شدن اگه این موضوعو بفهمن احتمال داره دوباره با همدیگه به مشکل بخورن.
هومن میگه اونا خودشون الان عاشق شدن باید بتونن ما را درک کنن نسلیهان میگه اجه و چالا چی؟ بین من و پدرشون میمونن! او میگه چیکار کنیم؟ همینجوری ۲۰ سال دیر کردیم به خاطر بچهها ۲۰ سال دیگه هم صبر کنیم؟ باشه من صبر میکنم و درباره این موضوع با همدیگه صحبت میکنن. الیف پیش بچهها میره و بعد از کمی حرف زدن و حال و احوال پرسیدن به بهونه حرف زدن و دیدن تولگا میره طبقه بالا آنها از رفتار رویا با الیف جا میخورند که رویا بهشون میگه امروز صبح اومد خونمون ازم معذرت خواهی کرد و خواست رابطهمونو درست کنه منم خواستم یه تلاشی کرده باشم. تولگا بعد از چند دقیقه پیش یامان میره که یامان ازش میپرسه الیف کجاست اومده بود پیش تو!
تولگا جا میخوره و میگه نه و میره پیش آلاز و آسی. یامان کنجکاو میشه و میره طبقه بالا که میبینه الیف داره تو کیفه رویا شنود کار میذاره او با فهمیدن این موضوع عصبی میشه و باهاش دعوا میکنه و میگه اگه یک بار دیگه همچین کاری بکنی و دست از اطرافیان من برنداری منو واسه همیشه از دست میدی حتی به عنوان دوست! و از اونجا میره. الیف سعی میکنه جلوشو بگیره و بهش توضیح بده که موفق نمیشه. تولگا از آلاز میپرسه که به مهمونی بچههای دانشگاه میری؟ اون بهش میگه نمیدونم هنوز تصمیممو نگرفتم تولگا از آسی میپرسه و میگه با هم میرین یا نه؟ آسی میگه حتماً نمیخواد که من پیشش باشم وگرنه به منم چیزی میگفت نه اینکه اصلاً خبر نداشته باشم! آلاز میگه خودمم هنوز تصمیم قطعی نگرفتم ولی اگه تو بخوای میریم سپس بهش میگه که با همدیگه میریم.
جسور در حال کار کردن تو حیاط کلوپه که چالا میره پیشش و بهش میگه تو دیگه صاحب کار شدی نباید انقدر کار کنی! جسور میگه یامان این کارو برام جور کرده نمیخوام کم بزارم بعد از تایم کار تمام وقتم واسه توئه چالا قبول میکنه همان موقع یعقوب میاد با جسور صحبت میکنه جسور اونا را از اونجا میفرسته بره. شبنم به سرهان زنگ میزنه تا بره به خونش که با هم صحبت کنند سرهان به اونجا میره و میگه چی شده؟ شبنم میگه ماجرا را حل کردم سرهان ازش میپرسه کدوم ماجرا؟ شبنم بهش میگه بیا داخل جلوی در صحبت نکنیم ماجرای بچه حل شد باهاش حرف زدم و گفتم اگه به کسی چیزی بگه و هم یامانو هم رویارو میکشی سرهان با کلافگی میگه این بود حل کردن ماجرات؟ که منو بندازی وسط سپس بهش میگه تا قبل از اینکه اون بچه دهن باز کنه باید از شرش خلاص بشیم الیف از طریق شنود زیر میز دست و پا شکسته یه چیزهایی میشنوه و با کلافگی به خودش میگه منظورشون کدوم بچه است!
و در آخر سرهان موقع رفتن به شبنم میگه من تازه بچههامو دوباره به دست آوردم اجازه نمیدم هیچکس اونارو دوباره ازم بگیره شبنم میگه تو الان داری منو با رویا تهدید میکنی؟ او تایید میکنه. آلاز برای مهمونی شب ست کامل لباس و کیف و کفش برای آسی خریده و براش فرستاده او با دیدن اونا عصبی میشه و بهش زنگ میزنه و باهاش دعوا میکنه که چرا اونارو فرستاده اون از تیپ خودش راضیه! آلاز ازش میخواد تا دست از این بچه بازیش برداره و حاضر بشه شب میره دنبالش رویا با آسی حرف میزنه و اونو آروم میکنه و ازش میخواد تا آلازو هم یکم درک کنه. یامان رفته به محل ته جهنم و به فیکو و بقیه میگه که بچهها رو آماده کنید میبرمشون به خوابگاه آنها ناراحت میشن که یامان میگه هر وقت بخواین میتونین برین ببینینشون قرار نیست خواهر برادرارو از هم جدا کنیم که!
شب رویا وقتی میفهمه الیف میخواد بره دم در خونه یامان تا باهاش حرف بزنه با عصبانیت میره پیشش و باهاش دعوا میکنه و میگه تو نمیتونی صبح بیای ازم معذرت خواهی کنی شب بری بست دم در خونه نامزدم بشینی! آنها با هم کمی بحث میکنند درباره یامان. رویا شکلاتی دستش میبینه که میگه شکلاتو از کجا آوردی؟ اون میگه مادرت صبح تو محله ته جهنم داشت کار خیر میکرد از اون گرفتم رویا جا میخوره و به سرعت از اونجا میره. هومن به یامان زنگ میزنه و بهش میگه خیلی وقته با همدیگه حرف نزدیم امشب یه سر بیا پیشم با هم حرف بزنیم یامان قبول میکنه و میگه باشه. سپس هومن به نسلیهان زنگ میزنه و ازش میخواد تا بیاد به همون رستوران قدیمی پیش بابا خلیل او قبول میکنه و راهی میشه.
اجه حرفهای مادرشو میشنوه و به یامان خبر میده و میگه مامان داره با یه نفر میره بیرون نمیدونم کجا و با کی! آلاز رفته به کلوپ تولگا به دنبال آسی که با دیدن او تو اون لباسها حسابی ذوق زده میشه و بهش میگه میدونستم! میدونستم که خیلی بهت میاد سپس با همدیگه راهی میشن به محل قرار با دوستای آلاز. هومن تو رستوران به نسلیهان همون حلقه قدیمی رو بهش میده و ازش میخواد تا دستش کنه او حسابی خوشحاله و قبول میکنه. آسی جمع دوستای آلازو نمیتونه تحمل کنه و میره سرویس و وقتی برمیگرده به همه خود واقعیشو میگه که بچه خیابونه و ازشون اصلاً خوشش نیومده و از اونجا میخواد بره که آلاز دستشو میگیره و حرفهای اسی را تایید میکند و با حمایت کردنش آسی رو خوشحال میکنه و با همدیگه از اونجا میرن....
نظر شما