خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی وحشی
یامان یادش میاد که در دوران کودکی یک روز وقتی نتونسته بودن خوب کار کنن پول نداشتند و همگی گرسنه بودند الیف با یه گونی پر از خوراکی به داخل محله ته جهنم میاد و به همه میگه بیاین هر چقدر که میخواین خوراکی بردارین بخورین که شام رسید یامان میره سراغ الیف و بهش میگه این غذاهارو از کجا آوردی؟ دزدیدی؟ الیف میگه آره دزدیدم میتونستیم گشنه بمونیم که اصلاً خوب کاری کردم بعد از چند دقیقه صاحب اون اجناس با پلیس به محله ته جهنم میره و الیف رو با خودشون میبرند. یامان به همراه آسی و جسور به کلانتری رفتند و سراغ الیف را میگیرند پلیس به آنها میگه که اون دخترو بردن به پرورشگاه شما هم خانواده ندارین؟ یامان بهشون میگه نه ما خونواده داریم باید بریم که مادر پدرمون نگران میشن و از اونجا سریع میرن.
یامان با تعریف کردن این خاطره به رویا میگه از اون موقع خبری از الیف هیچ کدوممون نداشتیم تا حالا رویا با شنیدن این حرفا متاثر میشه همون موقع الیف به یامان زنگ میزنه که رویا جواب میده الیف بهش میگه که بیان کلوپ تولگا او قبول میکنه. سرهان پیش نسلیهان رفته ازش میپرسه که چیکارش داشته نسلیان میگه مژده فیلم بیمارستانو تو گوشیش داره و با اون فیلم منو تهدید میکنه سرهان جا میخوره و میگه عجب اون خانم شیک و باکلاس تو رو تهدید میکنه. حالا با چی تهدید میکنه؟ چی میخواد؟ نسلیهان بهش میگه ازم خواسته تا دوباره با تو ازدواج کنم در غیر این صورت فیلمو میده به پلیس. سرهان جا خورده و خندهاش گرفته او شروع میکنه به خندیدن و میگه یعنی من و تو دوباره باید با هم ازدواج کنیم؟ نسلیهان عصبی میشه و بهش میگه چرا انقدر میخندی؟
اونقدرها هم عقلمو از دست ندادم که دوباره با تو ازدواج کنم این یه عقد سوریه با وکیلم صحبت کردم فقط کافیه تو اونجا باشی که مژده باور کنه. سرهان گسخره بازی در میاره و میخنده نسلیهان بهش میگه باید بگم اگه اون فیلم دست پلیس بره تو هم دردسر میافتی سرنان بهش میگه راست میگی! آخرش پای منم گیره پس چاره دیگهای نیست باید ازدواج کنیم. اسی به همراه الیف رفتن به کلوپ تولگا او با دیدنشون میگه شما اینجا چیکار میکنین؟ آسی میگه دیدیم خودتو حبس کردی گفتیم بیایم حالتو بپرسیم سپس باهاش حرف میزنند و میگن که ما میدونیم تو هیچ تقصیری نداری الیف میگه من دو سال باهاتون زندگی کردم میدونم کی خوبه کی بد هم من میدونم هم آسی و بقیه که تو اصلاً از کارهای پدرت خبر نداشتی! تولگا با شرمندگی از آسی معذرت خواهی میکنه و میگه نمیتونم تو چشات نگاه کنم و میخواد بره که آسی جلوشو میگیره و او رو بغل میکنه.
الیف به تولگا میگه حالا که میخوای ببخشتت میتونی یه جشن برای بچههای ته جهنم بگیری آسی تایید میکنه و میگه فکر خوبیه تولگا هم قبول میکنه. همون موقع یامان و رویا هم از راه میرسد وقتی متوجه میشن که شب جشن دارند همگی شروع میکنن به تزیین کردن اونجا و آماده کردن تدارکات. بعد از چند دقیقه جسور هم به اونجا میاد و میگه اینجا چه خبره؟ یامان اونو رئیس خطاب میکنه و ازش میخواد که بشینه رو صندلی جسور جا میخوره و میگه رئیس چیه دیگه منظورت چیه؟ یامان میگه خب تو دنبال یه کار درست حسابی بودی از طرفی تولگاه هم میخواد یه شروع جدید داشته باشه خب چی بهتر از این با همدیگه اینجا شریک بشین جسور میگه آخه من با چه پول و سرمایهای این کارو بخوام بکنم؟
یامان میگه من که بهتون گفته بودم هرچی دارم مال شماست جسور خوشحال میشه و با تولگا دست میده آسی میگه اینجوری خوبه منم رو سن آهنگ میخونم یامان تایید میکنه و میگه همگی یه جا جمعیم و با هم کار میکنیم همگی خوشحالن. تدارکات آماده میشه و جسور به همراه الیف میرن تا بچهها رو به اونجا بیارن. نسلیهان به مژده زنگ میزنه و میگه همین امشب عقد میکنیم خواستم بهت بگم اگه خواستی بیای خودت با چشمای خودت ببینی مژده قبول میکنه و میگه شب خیلی خوبی میشه سپس به هومن میگه من شب میرم پیش ملیکه یه جشن داریم هومن ازش میپرسه چه جشنی؟ مژده میگه سوپرایزه. عصر شده و نسلیهان مدام به آلاز چالا و اجه میگه پس چرا نمیرین؟ آلاز از نسلیهان میپرسه چی شده مامان یه خبری هست که ما رو داری از خونه دک میکنی!
نسلیهان میگه واسه چی باید چیزی شده باشه؟ فقط میخوام تو خونه خودم وقت بگذرونم و تنها باشم سپس آنها میرن و آلاز بهش میگه من که میدونم قراره اتفاقهایی بیفته بالاخره بوش در میاد حواسم بهت هست و از اونجا میرن. سرهان شب تو حیاط وایساده و با اومدن عاقد قلابی اونو دک میکنه تا از اونجا بره و میگه ببخشید بازی ما خراب شده و قرار نیست دیگه شما بیاین ۴ برابر دستمزدتونو بهتون میدم به عنوان خسارت و او از اونجا میره سرهان به داخل میره. مراسم جشن رمضان شروع شده و بچهها در حال خوش گذرونی و خوراکی خوردن هستند یامان با رویا و آلاز با عاصی برنامههایی برای بچهها ترتیب دادند که واسشون اجرا میکنند. نسلیهان به سرهان میگه پس چرا عاقد نمیاد الان مژده از راه میرسه سرهان میگه نگران نباش بالاخره میاد.
مژده به خونه نسلیهان میرسه که تو حیاط با دیدن شبنم بهش میگه که نسلیهان و سرهان دارند با هم دوباره عقد میکنند شبنم جا میخوره. عاقد از راه رسیده و نسلیهان و سرهان در حضور مژده با همدیگه عقد میکنند با این تفاوت که عاقد واقعیه و نسلیهان از این خبر نداره شبنم به هومن خبر داده و با اومدن هومن با همدیگه وارد خونه میشن از دیدن آنها تو اون وضعیت جا میخورن ...
نظر شما