خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

ری اکشن یامان نسبت به زندانی شدن ملک توسط رویا

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی وحشی

رویا با مادرش تو ساحل قرار می‌ذاره شبنم ازش می‌پرسه که چرا اینجا قرار گذاشتی تو خونه حرف می‌زدیم! رویا با گریه بهش میگه نمی‌خواستم تو خونه کناری اون آدمایی که زندگیشونو خراب کردی حرف بزنم او مادرشو سرزنش می‌کنه و بهش میگه تو چطور تونستی همچین کاری کنی؟ من الان چه جوری تو چشم یامان نگاه کنم؟ مادرش میگه باز دوباره همون صحبت‌ها! من که بهت گفتم کاره‌ای نیستم حالا اون بچه یه حرفی از خودش زده! رویا با عصبانیت میگه بس کن دیگه انقدر دروغ نگو امروز رفتی اون بچه رو ساکت کردی دیگه مطمئنم که کار تو بوده! من تو رو تحویل میدم به پلیس دیگه از این به بعد باید تو زندان بپوسین و می‌خواد به پلیس زنگ بزنه که مادرش ازش خواهش می‌کنه این کارو نکنه او میگه به این بچه تو شکمم که خواهر بزرگترشی رحم کن نذار توی زندان بزرگ بشه! سرهان منو تهدید می‌کنه ازم یه فیلم داره که نشون میده فقط من مقصرم تو این قضیه بازم قسر در میره و من می‌مونم تو اون زندان!

رویا با عصبانیت بهش میگه ازتون متنفرم و از اونجا میره. یامان پیش پدرش رفته که می‌بینه مادرش هم اونجاست و ازشون می‌پرسه که اینجا چه خبره و باهاشون بحث می‌کنه و با دلخوری می‌خواد از اونجا بره که پدر و مادرش جلوشو می‌گیرن و ازش می‌خوان تا بشینه و حرفاشونو گوش کنه. هومن بهش میگه ما تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم یامان جا می‌خوره و میگه یعنی چی؟ مگه تو زن نداری؟ هومن میگه جدا شدم یامان شوکه میشه آنها براش ماجرارو کامل تعریف می‌کنن. او خوشحال شده و بهشون میگه خب چی بگم ولی می‌دونین که آدمایی هستند که جلوتون وایمیستن نسلیهان میگه منم می‌شناسمشون. هومن بهش میگه ما تصمیممونو گرفتیم و با هر کسی و هر چیزی مقابله می‌کنیم و از تصمیممون برنمی‌گردیم. یامان آنها را بغل می‌کنه و بهشون تبریک میگه و آرزوی خوشبختی می‌کنه.

چالا با جسور قرار داشته که هرچی به جسور زنگ می‌زنه و به در کافه ضربه می‌زنه جسور نه درو باز می‌کنه نه تلفنو جواب میده چون رو کاناپه خوابش برده چالا عصبی شده که همون موقع یعقوب دوباره به اونجا میاد و میگه شما رو هم دوباره کاشته؟ با منم قرار داشت چالا می‌خواد بره که هرچی تاکسی می‌زنه پیدا نمی‌شه یعقوب بهش میگه من می‌رسونمتون اگه خیالتون راحت میشه پلاک ماشینمو به خونوادتون بدین اینجوری راحت‌تر سوار ماشین میشین چالا قبول می‌کنه و یعقوب اونو به خونه می‌رسونه. هومن و نسلیهان با یامان به خونه میرن و نسلیهان به پسر و دخترهاش میگه بیان اونجا می‌خواد باهاشون حرف بزنه آنها ازش می‌پرسند که چی شده؟ چیکارشون داره؟ او بهشون میگه که من و هومن تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم آنها جا می‌خورند که آلاز می‌پرسن مگه تو زن نداری؟

آنها میگن که طلاق گرفتن آلاز به یامان نگاه می‌کنه و میگه با سکوتت داری طرفتو نشون میدی! او میگه من طرفدار خوشبختی مامانمم ولی الاز با خواهرهاش مخالفت می‌کنند در آخر بهشون میگه که اگه بخواین بیاین اینجا زندگی کنین ما از اینجا میریم و به اتاقشون برمی‌گردند که نسلیهان به هومن میگه توقع دیگه‌ای نداشتم. فردای آن روز رویا حرف‌های مادرش با سرهان را می‌شنوه و متوجه میشه که برای ساکت کردن ملک داره میره به محله تا بلایی سرش بیاره رویا سوار ماشین میشه و سریعا به سمت محله ته جهنم میره تو مسیر ملک را می‌بینه که بقالی رفته بود اونو سوار ماشین می‌کنه و با خودش می‌بره سمت خونه. سرهان تو محله هرچی منتظر می‌مونه می‌بینه دختری که ملک باهاش رفته بوده تنهایی داره برمیگرده ته جهنم که او ازش می‌پرسه که ملک کجاست؟

اون دختر به سرهان میگه با یه دختره رفت اومد دنبالش سوارش کرد و رفتن او با کلافگی به شبنم زنگ می‌زنه شبنم ازش می‌پرسه که بلایی سر اون دختر که نیاوردی؟ راستشو بگو! سرهان بهش میگه نه اون دختر تو دوباره اومد دخالت کرد شبنم که حسابی ترسیده نکنه بلایی سر رویا هم بیاره بهش میگه نه رویا خونه خوابه هنوز بیرون نرفته! سرهان میگه مطمئنی؟ شبنم میره تو اتاق رویا که می‌بینه اون تو اتاقش نیست و به هم می‌ریزه ولی به دروغ سرهان میگه که تو اتاقش خوابه سرهان باور نکرده میگه باشه الان میام اونجا تا خودم ببینم. صبح زود یامان رفته دم در اتاق مادرش و ازش می‌خواد تا همراهش بیاد اما او ازش می‌پرسه که چی شده؟ یامان بهش میگه با من بیا خودت متوجه میشی الاز حرف‌های اونا رو می‌شنوه از پشت دیوار و اونا رو از دور زیر نظر داره. انها جلوی در خونه میرن که می‌بینه هومن اومده دنبالش با یه دسته گل نسلیهان میگه یعنی چی؟ تو این موقع صبح اینجا چیکار داری؟

هومن میگه می‌خوایم بریم ازدواج کنیم نسلیهان میگه نه نمیشه یهویی! او میگه خوبم میشه بعد از این همه سال صبر کردن چرا نشه دیگه می‌خوایم بریم همه چیو تموم کنیم، نسلیهان تو عمل انجام شده قرار می‌گیره و فریده اونو بغل می‌کنه و واسش آرزوی خوشبختی می‌کنه و میگه که خیلی واسشون خوشحاله. هومن با نسلیهان از خونه میرن برای وقت گرفتن واسه ازدواج. وقتی میرسن متوجه میشن که نسلیهان هنوز متعهله اونا از کاری که سرهان کرده عصبی میشن. یامان وقتی به خونه برمی‌گرده می‌بینه آلاز به همراه خواهرهاش اونجا وایسادند و واسش دست می‌زنه و میگه آفرین عملیاتتو خوب انجام دادی مادر و پدرتو به همدیگه رسوندی بعدشم با هم یه خانواده می‌شین و زندگی می‌کنین فقط ما کجای این ماجرا قرار داریم؟ یامان بهش میگه شما هم خواهر و برادرای منین دیگه! آلاز بهش میگه برادری تا همینجا بود دیگه تموم شد و از اونجا میرن.

الیف خونه شبنم را زیر نظر داره که رویا همان موقع می‌رسه و ملک را به داخل می‌بره شبنم ازش می‌پرسه که برای چی آوردیش اینجا؟ و می‌خواد ملکو ازش بگیره که رویا بهش نمیده و میگه جاش اینجا از همه جا امن‌تره او ملکو می‌بره به زیرزمین و بهش میگه همین جا بمون تا اون مرده بیاد و بره او گریه می‌کنه و میگه من اینجا می‌ترسم اما رویا با گریه ازش می‌خواد تا یکم تحمل کنم. یامان وقتی از خونه بیرون میره الیفو می‌بینه و با عصبانیت بهش میگه تو اینجا داری چیکار می‌کنی؟ الیف بهش میگه بیا بریم خونه نامزدت اونا ملکو اونجا گرفتن باید ببینیم چه خبره او باور نمی‌کنه اما وقتی دم در میرن کلاه ملکو رو زمین می‌بینه و با ناباوری به رویا نگاه می‌کنه و میگه ملک اینجاست؟ او با عجله به زیرزمین میره رویا ازش می‌خواد تا اول به حرفای اون گوش کنه اما یامان درو می‌شکنه و همگی به داخل انباری میرن و جا می‌خورند....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار