خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی وحشی
رویا رفته پیش یامان و صورتشو میبین و میگه که خوبه زخم جدیدی ایجاد نکردی و با همدیگه میخندن سپس با همدیگه درد و دل میکنند و حرف میزنند سپس بعد از حرف زدن یامان بهش میگه که باید یه چیزیو بهت بگم کسید که به امید رده در اصل میخواسته بابای تورو بزنه رویا جا میخوره و میگه یعنی امید به خاطر پدر من مرد؟ و به هم میریزه سپس بعد از چند دقیقه میگه من دیگه برم حالا باید بشینی حرفای اونم بشنوی سپس به هومن که از راه دور داره به سمت اونا میاد اشاره میکنه و از آنجا میره. هومن وقتی پیش یامان میره بهش میگه نمیدونم از کجا باید شروع کنم چی باید بهت بگم فقط اینو میدونم که نمیتونم دیگه ولت کنم یامان با کلافگی بهش میگه که دست از سرم بردارید تا کی باید خانواده جدید پیدا کنم مگه من چند تا فامیلی و اسم دارم؟ من همینجوری تنهایی واسم بهتره و حالم خوبه پرسیدی از پسرت دنیز که اصلاً یه برادر مثل من میخواد یا نه؟ یا از زنت پرسیدی که یه وحشیو راه میده تو خونه اش یا نه؟
هومن بهش میگه من درباره تصمیمهای مهم زندگیم از کسی نظر نمیخوام هومن یک دفعه او را در آغوش میگیره و بهش میگه ببخشید پسرم که انقدر دیر پیدات کردم ببخشید که دیر فهمیدم بودنتو یامان هم او را در آغوش میگیره و با همدیگه به طرف رستورانی که همیشه با هم میرفتن میرن. متین به خونه رفته و به شبنم میگه سرهان تو هتل منتظرت بود شبنم جا میخوره و بهش میگه که من اصلاً در جریان نیستم متین با عصبانیت میگه من هنوز آروم نشدم یه کاری دستت میدم دیگه نباید حتی ببینیش نباید باهاش در ارتباط باشی شبنم سعی میکنه آرومش کنه و میگه باشه. هومن و یامان در رستوران با همدیگه درد و دل میکنند یامان ازش میپرسه تو از مامانم عصبانی نیستی؟ هومن بهش میگه نیستم نمیخوام که باشم اصلاً کلاً از حالت عصبانیت خوشم نمیاد از این حال تو هم خوشم نمیاد که همیشه عصبانی دنبال درگیری سپس بهش میگه اینجا کجاست؟ اینجا سفره کلید بازکنه پس هرچی که میخوای بگی بگو سفره دلتو باز کن و سبک شو یامان بهش میگه نه این قفل باز نمیشه!
همون موقع نسلیهان به اونجا میاد که به هومن میگه علیو آوردی اینجا؟ یامان با کلافگی میگه با این کارت ازش حسابم پس میگیری؟ هومن ازش میخواد که بس کنه و وقتی میخواد از اونجا بره بهش میگه بشین سر جات سپس با همدیگه شروع میکنند به حرف زدن. رویا با عصبانیت به خونه رفته و از مادرش سراغ متینو میگیره و با عصبانیت بهش میگه از اینجا گمشو برو تو فرصت پدر بودنتو از دست دادی خیلی وقت پیش اون پسر بچه به خاطر تو مرده اون یه عمر رو ویلچر بودش تازه داشت خوب میشد و تنها آرزوش این بود که بره بقالی با پای خودش که به خاطر تو مرد! شبنم بهش میگه آروم باش دخترم مقصر پدرت نیست که دنبالش بودن اشتباهی زدن بهش رویا بعد از دعوا کردن سرشون به اتاقش میره....
نظر شما