خلاصه داستان قسمت ۵۲ و ۵۳ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۲ و ۵۳ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۲ و ۵۳ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۵۲ و ۵۳ سریال ترکی وحشی
یامان با شنیدن اینکه او یک سویسالان نیست و فامیلیش آیدینه جا خورده و از مادرش میپرسه که این چی میگه؟ حقیقت داره؟ آلاز باهاش کل کل میکنه و میگه خودم شنیدم ازشون که تو پسر هومن آیدین هستی و الانم از خونه ما برو بیرون سرهان و نسلیهان ازشون میخواد تا بشینن که با هم حرف بزنن آلاز با یامان بحث میکنه که بالاخره عصبانیش میکنه و مشتی تو صورتش میزنه سپس از خونه بیرون میره که نسلیهان میخواد دنبالش بره اما یامان اجازه نمیده، جو خانه حسابی به هم ریخته، یامان پیاده بیرون رفته و شروع میکنه به گریه کردن. تو خونه چاعلا با مادرش دعوا میکنه و میگه تو چه جوری تونستی این همه مدت به ما دروغ بگی؟ من فکر میکردم بابا خیانت کرده بهت! نگو تو به همه ما خیانت کردی اشرف خان از راه میرسه و میگه اینجا چه خبره؟
آلاز به نسلیهان میگه که اگه میخوای بری پیش پسرت برو و مارو تنها بزار اشرف خان ازش میخواد ساکت بشه و میگه تو کیو داری از خونه کی بیرون میکنی؟ آلاز میگه باشه شما تو خونه خودتون بمونید ما با بابامون یه زندگی جدید میسازیم. سرهان بهشون میگه شما باید اینجا باشین این زندگی شما هم هست و خودش به طرف هتل راهی میشه شبنم و متین در حال چیدن میز هستند تا با هم خانوادگی غذا بخورن اما وقتی رویا میاد با دیدن اونا جا میخوره و با کلافگی میگه شما منو بچه فرض کردین؟ گول این مزخرفاتتونو نمیخورم سپس رو به متین میگه تو رو نمیدونم اما مادرمو خوب میشناسم میدونم که داره نقش بازی میکنه و من دیگه حوصله شما رو ندارم و به اتاقش میره.
متین وقتی تو سالن تنهاست میبینه سرهان به شبنم پیام داده و گفته که دارم میرم هتل کارت هم همون جای همیشگیه متین پیام را پاک میکنه و خودش به طرف هتل راهی میشه نسلیهان به هومن زنگ میزنه و بهش میگه که یامان همه چیزو فهمید آلاز بهش گفت هرچی زنگ میزنم جواب نمیده پیداش کن هومن سریع از خونه بیرون میزنه و اول میره در خونه قدیمیش و از جسور و آسی میپرسه که یامان اونجاست یا نه انها میگن نه اینجا نیستش و آسی میپرسه که اتفاقی افتاده؟ چیزی شده؟ هومن میگه نه اگه اومد اینجا بهش بگین بهم زنگ بزنه و میره. آسی نگران شده که جسور بهش میگه ول کن ببین چند نفر افتادن دنبالش اون تنها نیست. هومن میره به محله ته جهنم و میپرسه که یامان اونجاست یا نه اما دوستاش بهش میگن که نه یامان اینجا نیست اما اگه دیدمش بهتون خبر میدم هومن تشکر میکنه و از اونجا میره.
متین رفته هتل و سرهان که تو وان دراز کشیده میره بالا سرش و گردنشو میگیره و به قصد خفه کردن سرشون میکنه زیر آب اما منصرف میشه و بهش میگه که خیلی تحت فشارم میذاری لباستو بپوش تو اتاق منتظرتم باید حرف بزنیم. سرهان با کلافگی از وان بیرون میره. یامان رفته به خونه داداش صادق اونجا کنار دریا نشسته و به تمام روبرو شدنهاش با هومن از اولین بار تو راه فرودگاه گرفته تا آخرین باری که جون اونو نجات داد فکر میکنه هومن به نسلیهان زنگ میزنه که او با ترس بهش میگه بهم بگو که یامانو پیدا کردی اما هومن میگه نه هنوز پیداش نکردم که نسلیهان نگران میشه. او میره دم در خانه شبنم که شبنم با دیدن حالش جا میخوره و میگه چی شده چه اتفاقی افتاده؟ او با گریه به شبنم میگه که یامان همه چیزو فهمید، فهمید که هومن پدرشه رویا جا میخوره و میگه چی؟ پدر یامان دکتر هومن بوده؟ شماها چرا این کارارو با ما میکنید؟ میدونین با این کارتون چه بلایی سر ما میارین؟
سپس میره حاضر میشه و از خونه میزنه بیرون که نسلیهان میگه میدونی کجاست؟ منم باهات میام اما رویا میگه نه خودم تنها میرم. او یادش میاد که گفته بود هر وقت دلم میگیره و به هم ریختم میام اینجا خونه داداش صادق اینجا آرومم میکنه سپس به طرف اونجا راهی میشه.سرهان میره تو سالن پیش متین و بهش میگه تو چه میخوای از من؟ خب میبینی که من هنوز رابطه دارم با شبنم و نسلیهان اینو نمیدونه باید چیکار کنم که به کسی چیزی نگی بالاخره آخرش یا من تو رو میکشم یا تو منو متین بهش میگه نه میخوام پایان متفاوتی داشته باشه سپس پاکتی رو روی میز میندازه که سرهان میپرسه این چیه و پاکت را باز میکنه که میبینه عکسهای او با شبنم را گرفته. سرهان میگه بگو چی میخوای چقدر میخوای؟ متین میگه آبروی رفتمو پدر بودنمو و ارزشمو سپس بعد از زدن حرفاش بهش میگه اگه بلایی سر من یا دخترم بیاد این عکسو میرسه دست صاحبشون و میره که سرهان عصبانی میشه....
نظر شما