خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی وحشی
سرهان وقتی به خونه میره شبنم جلوشو میگیره و بهش میگه که گوون اومده بود پیشم متین بهش گفته که میخواستی اونو بکشی و اشتباهی امیدو زیر گرفته حالا گوون افتاده دنبال این سرهان با کلافگی میگه اون منتظر بود یه آتویی از من دستش بیفته تا پیشو بگیره حالا هم که این اتفاق افتاده! تو باید بری پیش گوون و حواسشو از این موضوع پرت کنی که پیشو نگیره حالا هرجور که میتونی منم برم دنبال این مرتیکهای که اشتباهی به امید زده. یامان به محله رفته و حال روحی خوبی نداره او به گروهی از پسرها برخورد میکنه و از قصد واسشون کری میخونه تا او را کتک بزنند بعد از اینکه یه دل سیر کتک میخوره با سر و صورتی خونی و لنگان لنگان گیره بالایر قبر امید و میگه واقعا انگاری تو ماها رو کنار هم نگه داشته بودی سپس عصبانی میشه که یکی کتشو از روی قبر برداشته و دوباره سویشرتشو در میارم میندازه رو قبر و خودشم دراز میکشه.
رویا به یامان زنگ میزنه از اونجایی که گوشیش بین راه افتاده بود یه پسر بچه تلفنو جواب میده و به رویا میگه که گوشیش افتاده بوده تو قبرستون خودشم اصلاً حالش خوب نیست رویا ازش میخواد همونجا حواسش بهش باشه تا خودشو برسونه. از طرفی جسور میره پیش مواد فروش محله و بهش پولی میده و میگه به مواد احتیاج دارم وگرنه معلوم نیست زنده میمونم یا چه بلایی سرم میاد! بعد از گرفتن مواد مصرف میکنه که شروع میکنه به غر زدن سر خانواده سویسالانها و تمام این اتفاقاتو تقصیر اونا میدونه و کنار سطل آشغال رو زمین میفته و همان جا دراز میکشه.
آسی به محل ته جهنم رفته و نوشیدنی میخوره و سعی میکنه خودشو آروم کنه. آلاز تو خونه به چالا میگه که خبری از یامان داری یا نه با جسور حرف زدی؟ انگاری برگشتن به خونه خودشون امیدوارم همونجا بمونن گفتم ببینم خبری ازشون داری یا نه بالاخره امید مرده حالشون حتماً زیاد خوب نیست چاعلا لبخند میزنه و میگه خوشحالم از این تغییرت، نگران حالشون شدی! آلاز با کلافگی بهش میگه از انسانیت آدمو پشیمون میکنی اصلاً نخواستم زنگ بزنی و میره. رویا بالا سر یامان رسیده که میبینه حالش اصلاً خوب نیست او پالتوشو در میاره و میندازه روی یامان سپس به گوون زنگ میزنه و خبر میده تا به اونجا بیاد گفتم وقتی از راه میرسه باهاش حرف میزنه و ازش میخواد تا کمی قوی باشه و او را با خودش میبره به خونه خودش. گوون حواسش به یامانه و رویا کنار یامان مونده و بهش میگه که تنهات نمیزارم من همین جام. از طرفی آلاز به محل ته جهنم میره و آسی با دیدنش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ آلاز میگه نگرانت شده بودم پاشو از اینجا بریم آسی میگه من ته جهنم دیگهای ندارم که بخوام برم اونجا، آلاز میگه میریم به جهنم من اصلاً میسازیمش و با هم دیگه از اونجا میرن. چاعلا به محل قدیمی یامان رفته که جسور را کنار سطل آشغال میبیند او با کمک راننده بلندش میکنه و میزارن داخل ماشین تا از اونجا ببرنش.
چاعلا جسور را برده به خانه خودشون او جسور را میبرد به داخل حمام و سر و صورتش را که خونی بود میشوره. جسور فکر میکنه تو رویاهاش داره چاعلارو میبینه و با پوزخند میگه من انقدر بدبختم که حتی رویاهام هم فقیره تو رویاهام هم تو همون حمام نمور و داغون هستم. چاعلا بهش میگه باید سرتو بشورم و آب میریزه رو صورتش که یک دفعه لرزش میگیره و به خودش میاد و میگه چاعلا واقعاً خودتی؟ تو رویا نیستی؟ چاعلا با عصبانیت بهش میگه میخوای بزنمت تا ببینی واقعیم؟ آلاز با خودش آسی را برده به یک کلوپی خالی و بهش میگه ما دیگه تنهاییم باید خودمون به داد خودمون برسیم دختر آسی و شروع میکنه به خواندن و گیتار زدن. گوون به نسلیهان زنگ زده و بهش خبر داده که یامان اینجاست او به اونجا رفته. گوون بهش میگه به خاطر اتفاقی که واسه امید افتاده خیلی خودشو باخته و مدام داره خودشو تنبیه میکنه واسه همین رفته تو کوچه خیابون با بچهها دعوا کرده حواست بهش باشه.
نسلیهان میره پیش یامان و بهش میگه چرا اینجوری میکنی با خودت پسرم؟ چند وقت پیش که سیلی بهت زدم چند روز خوابم نبرد به خودم میگفتم که نکنه دردت گرفته باشه! حالا اوضاع خودتو ببین! یامان با گریه بهش میگه امید مرده دیگه نیست نسلیهان چند تا پرونده از بچههایی که اعضای بدن امید بهشون پیوند داده شده را بهش نشون میده و میگه کی گفته امید مرده؟ امید بین این بچهها تقسیم شده ببین این پسر بچه با قرنیه امید داره این دنیا رو میبینه کور مادرزاد بود کبدش این دختر بچه رو نجات داده کلیه اش به این یکی پسر بچه و در آخر قلبش به اجه من و اجه خودمون کمک کرده. این بچهها به لطف امید زنده ان و دارن به زندگیشون ادامه میدن یامان لبخند میزنه و به آرامی اشک میریزه و میگه امید نمرده پس نه؟ و نسلیهان مادرش را بغل میکند....
نظر شما