خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال تانک خورها از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال تانک خورها را مطالعه می کنید.

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال تانک خورها از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال تانک خورها را مطالعه می کنید. این سریال جایگزین سریال غریبه از شبکه سه سیما شده است و هرشب رأس ساعت ۲۰:۳۰ بر روی آنتن می رود. تانک خورها یک مجموعه تلویزیونی ایرانی در ژانر درام به کارگردانی پرویز شیخ‌طادی و تهیه‌کنندگی ایرج محمدی و با نویسندگی محمدصادق رمضانی‌مقدم است. کلیت داستان بر مبنای این است که جوانان آن موقع با چه ابتکارات و چه ابداعاتی می‌توانستند از کیان کشور دفاع کنند. این توانایی در بخش زرهی به وجود آمد و به این موضوع کمتر پرداخته شده است. شروع داستان ما از جوانانی است که وارد دفاع مقدس می‌شوند».


 

قسمت ۳۲ سریال تانک خورها

قسمت آخر سریال تانک خورها

هاشم زخمی شده ولی به هوش اومده و به زور خودشو میرسونه پشت تیرانداز تانک و یه گلوله شلیک میکنه سمت تانک عراقی ها همان موقع صدای تانک مقابل را میشنوه و اونا هم بهش یه شلیک میکنن هاشم جراحتش بیشتر میشه و ۲٫۳ تا نارنجک برمیداره و به زور خودشو به بیرون از تانک میاره او به سمت تانک بعثی ها میره و خودشو به دهانه ی بالا تانک میرسونه وقتی میخواد نارنجکو بندازه داخل تانک میبینه یه زن اونجاست و منصرف میشه که همان موقع یه مرد میاد جلو و به طرفش شلیک میکنه.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۱ سریال تانک خورها

قسمت ۳۱ سریال تانک خورها

هاشم نمی‌تونه دست رو دست بزاره و منتظر خبری از قرارگاه باشه به خاطر همین دست به کار میشه و با دو سه نفر از بچه‌ها سوار تانک میشن و به طرف خط جنگ راهی میشن. حاج ولی و بقیه صدای تانک می‌شنون و وقتی می‌بینند تانک خودیه که داره میره حاجی دستور میده تا بچه‌ها هم وارد عمل بشن و برن او به حاج عیسی زنگ می‌زنه و بهش میگه....  برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال تانک خورها

قسمت ۳۰ سریال تانک خورها

حاج ولی و دوستش آموزش های تکمیلی را به بچه ها میده و میرن عملی تمرین کنن. جواد میره به پناهگاهش و دوباره با حامد تماس میگیره. او حسابی استرس داره و فکر میکنه اتفاقی واسشون افتاده که خبری نیست واسه همین بهم ریخته و مدام خدا و ائمه را صدا میزنه و دعا میکنه که چیزی نشده باشه. تو خط جنگ نیروهای خودی یه سرباز عراقیو میبینن که دارن به طرف اونا میاد و حمله هم نمیکنه.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۹ سریال تانک خورها

قسمت ۲۹ سریال تانک خورها

بچه ها میبینن که امینی داره فرار میکنه و خبر میدن که میرن دنبال امینی اما او تو نیزارها میره و از اونجا موفق میشه فرار کنه. آنها جاسیگاری امینی را که تو راه افتاده پیدا میکنن و میبینن که توش از همون سیانورهاست که تو دهن جنازه پاشا بوده! سپس فتحی به هاشم میگه اینا با اون رفیق شما بودن! هاشم میگه کدوم رفیق ما؟ فتحی میگه اون منصور دیگه که با ماشینش رفتین مشهد!.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

بیشتر بخوانید:  خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال تانک خورها

قسمت ۲۸ سریال تانک خورها

محسن به مقر میره و پشت سر هم حاجی پور را صدا میزنه او تو اتاق دراز کشیده و تمام فلافل هارو داره میخوره محسن به اونجا میره و میگه حاجی تو اینجا دراز کشیدی؟ بیا ببین چه وضعیتیه! حاجی پور میگه چیشده؟ او میگه چیشده مگه؟ محسن میگه سیمو قطع کردن بردن! حاجی میگه همشو؟ او میگه نه نصفشو حاجی پور میگه باز خوبه نصفش هست!.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۷ سریال تانک خورها

قسمت ۲۷ سریال تانک خورها

محسن و مرضیه تو مغازه خاله در حال پوست کندن پیاز و سیب زمینی هستن. مرضیه ناراحته که محسن میگه چرا دمغی؟! او میگه آخه ببین وضعیتمونو اینه زندگیه ما! حتی یه کازرون هم نرفتیم! همش تو این مغازه! محسن آرومش میکنه و میگه بالاخره تموم میشه و زندگی ما هم شروع میشه و بهش دلداری میده.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۶ سریال تانک خورها

قسمت ۲۶ سریال تانک خورها

امینی به منصور زنگ زده و بهش میگه آقا تموم شد منصور میگه چیکار کردی؟ او میگه به ظاهر خودکشی با سیانور ولی در اصلا با تزریق دارو تشنج کرد و انداختمش تو آب صبحم اومد روی آب منصور بهش میگه تا حالا بهت گفته بودم بعضی واقعا ازت خوشم میاد؟.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵ سریال تانک خورها

قسمت ۲۵ سریال تانک خورها

هاشم وایساده و میگه چرا یاسر و جواد نیومدن! حاجی پور میگه نگران نباش اونا از پس خودشون برمیان. بیا بریم دارن بچه ها دیوارو خراب میکنن تا تانک بره داخل. یاسر جواد را برده به بیمارستان اونجا اسماء با دیدن جواد ترسیده و میگه یا خدا چیشده؟ چه بلایی سر خودت آوردی؟ خدا صدامو لعنت کنه خدا گور به گورش کنه! یاسر به بهونه تلفن حرف زدن از اونجا میره و اونارو تنها میزاره.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴ سریال تانک خورها

قسمت ۲۴ سریال تانک خورها

محسن تو مقر نشسته و در حال خواندن نامه مرضیه هست که ابراز دلتنگی کرده سپس او هم مقررشو بیدار میکنه  و ازش میخواد تا برای مرضیه نامه بنویسه. آنها در حال نوشتن نامه هستن که هاشم به اونجا میره و به محسن میگه پاشو باید بریم جایی محسن میگه داریم نامه مینویسیم واسه مرضیه خانم اما هاشم میگه میگم پاشو باید بریم! آنها میرن با جواد لباس عراقی میپوشن و میرن سمت تانکی که نشون کردن تا راهش بندازن..... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳ سریال تانک خورها

قسمت ۲۳ سریال تانک خورها

جواد با خودش هاشم را میبره به جایی. وقتی میرسن هاشم بهش میگه نمیخوای بگی کجا میریم؟ جواد میگه خودت میبینی سپس با دوربین بهش تانکی را نشون میده بهش که هاشم میگه مال کیه؟ او میگه مال هرکی که بتونه درستش کنه هاشم میپرسه خوب مشکلش چیه چیکار باید بکنیم؟ جواد میگه یکی هست الان میاد اون همه چیزو میگه.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲ سریال تانک خورها

قسمت ۲۲ سریال تانک خورها

همگی تو مقر غریب خراسان نشستن که حاجی پور به شوخی به هاشم میگه شما رفتینو مارو با این دیوونه ها تنها گذاشتین فتحی باز بهش برمیخوره و میخواد بره که حاجی پور میگه شوخی کردم و ازش میخواد سرجاش بشینه سپس حاجی پور به هاشم میگه این چیه تنت کردی؟ هاشم میگه یعنی چی حاجی؟ او میگه چرا مشکی تنته؟ هاشم میگه آهان راسیتش دلم برنمیداره رنگی بپوشم حاجی پور میگه ما هممون عزاداریم.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱ تانک خورها

قسمت ۲۱ سریال تانک خورها

آدم های بهادر میریزن تو گاراژ و ازشون میخوان تا اونجارو تخلیه کنن چون وکیل با حکم تخلیه اومده که به جای بدهیش گاراژو برداره. گاراژ خالی میشه و تمام کسایی که اونجا کار میکردن وسایلشونو برمیدارن و از اونجا میرن. هاشم به خونه رفته با ناراحتی که مادرش صداش میزنه و بهش میگه چیشد که گاراژو از دست دادی!.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰ سریال تانک خورها

قسمت ۲۰ سریال تانک خورها

هاشم میره کمیته و به حاج مرتضی میگه که اومدم راپورت یکیو بدم که یه ملت از دستش راحت بشن اونم بهادر و هرچیزی که مرضیه بهش گفته را بهشون میگه، آنها ازش میپرسن مطمئنی؟ از این اطمینان داری؟ اشتباه نباشه هاشم میگه کسی که بهم گفت رو فرش خونه اش شنیده از زبون خود بهادر! .... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹ سریال تانک خورها

قسمت ۱۹ سریال تانک خورها

از افراد جبهه میرن دم در خانه حاج خانم که هاشم با دیدنشون میگه خیر باشه او میگه خیره ما به یه تعمیرگاه ماهر احتیاج داریم هاشم آدرس یه گاراژو میده که او میگه نه اینجا نه واسه تو جبهه یکی مثل خودت پنجه طلا که از ماشین سنگین و تانک هم سر در بیاره.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸ سریال تانک خورها

قسمت ۱۸ سریال تانک خورها

عزیز آقا با پسرهاش میرن به خانه حاج خانم. هانیه وقتی درو باز میکنه تعارف میکنه تا به داخل بیان تو حیاط با دیدن هاشم میرن سراغش و او شروع میکنه او را سرزنش کردن که برادرشو برنگردوند سر خونه زندگیش و بعد از زدن حرف هاش بهش میگه نمیزارم به لحظه مریم مشکی بپوشه نمیزارم شیون و عزاداری کنه! هاشم هیچی نمیگه و با ناراحتی سرشو انداخته پایین که حاج خانم میاد و میگه بایدم مشکی نپوشید باید سفید بپوسه سرشو بالا بگیره به غیرت و مردونگی شوهرش افتخار کنه! به نظرم شما از اینجا برین.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷ سریال تانک خورها

قسمت ۱۷ سریال تانک خورها

 یکی از آدمای منصور کلاهگیسی میزاره روی سرش و با تغییر چهره تو قالب مامور هلال احمر میره به بیمارستان. او تو یه موقعیت میره تو اتاق شهرام که اسما از پشت سر میاد و میگه چیکار داشتین او میگه اومدم داوطلبانه اینجا خدمت کنم اسما تشکر می‌کنه و بهش کار میده اون وقتی تو اتاق تنها میشه میره بالا سر شهرام و ماسک اکسیژن را می‌داره و دارویی می‌ریزه.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶ سریال تانک خورها

قسمت ۱۶ سریال تانک خورها

یکی از رزمنده‌ها با دیدن شهرام که جلوی در اتاقش افتاده رو زمین همه را صدا می‌زنه و کمک می‌خواد همگی بالا سر شهرام میرن و حاجی پور ازشون می‌خواد تا سریعاً به بیمارستان برسونتش پاشا سکوت کرده و فقط وضعیت رو نگاه می‌کنه. رزمنده‌ها به طرف منطقه جنگی راهی شدن تا نقشه را عملی کنند همگی مستقر شدند و حاج ولی با دوربین نگاه می‌کنه و میگه خیلی عجیبه چرا از هیچ کسی خبری نیست ..... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵ سریال تانک خورها

قسمت ۱۵ سریال تانک خورها

محسن وقتی با شهرام به مقر برمیگرده با حاجی پور دعوا میکنه و میگه دستت درد نکنه با مهمون اینجوری رفتار میکنن؟ خوب اگه نمیخواستین میگفتین میرفتیم نه اینکه منو بفرستی وسط جنگ! حاجی پور با خنده باهاش حرف میزنه و میگه مگه چیشده؟ خواستم به خواسته ات نزدیکتر بشی! محسن میگه چه خواسته ای؟ من کی گفتم میخوام برم وسط میدون جنگ؟ و ناراحت شده..... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴ سریال تانک خورها

قسمت ۱۴ سریال تانک خورها

تو مقر حاجی پور به هاشم میگه که میشه با ماشینت بری یکسری مجروح بیاری هاشم قبول میکنه و با جواد راهی میشن تا مجروح هارو بردارن و به بیمارستان ببرن. منصور در مخابرات اهواز با افرادی جوان جلسه گذاشته و براشون از بد و مخرب بودن جمهوری اسلامی میگه تا آنها را به سمت خودش بکشونه و برای خودش گروهک تشکیل بده تا بتونه کارهاشو راحت‌تر انجام بده...... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت  ۱۳ سریال تانک خورها

قسمت ۱۳ سریال تانک خورها

تمام پرسنل بیمارستان در حال شستن و تمیز کردن جایی هستن که تبدیلش کردن به بیمارستان. اونجا دکتر به اسماء میگه باید بهش بگی ماجرارو خودش باید انتخاب کنه میدونی که این کارت یعنی چی؟ اسماء تو فکر میره که یکی از مجروح ها صداش میزنه و وقتی میره پیشش او بهش میگه که این بچه نیمرو میخواد اسماء میگه باشه الان میارم واست و میره از همه میپرسه تا ببینه کی تخم مرغ داره و در آخر دوتا تخم مرغ پیدا میکنه و میره واسش نیمرو درست میکنه اما وقتی برمیگرده به اتاق اون بچه تا بهش نیمرو بده میبینه چشماشو باز نمیکنه و میفهمه که مرده و بهم میریزه و به آرامی گریه میکنه...... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲ سریال تانک خورها

قسمت ۱۲ سریال تانک خورها

بعد از اینکه حامد و هاشم همدیگرو میبینن سریعا مهماتو میرسونن به سنگرها. اونجا حامد به هاشم میگه تو با مجروح ها برگردین عقب هاشم میگه پس تو چی؟  باهم میریم حامد میگه من نمیتونم ما الان نه تانک داریم نه آرپیچی زن بچه ها دست تنهان هاشم میگه یعنی چی؟ من ۲۰۰۰ کیلومتر نکوبیدم بیام اینجا که بگی من نمیتونم؟ ..... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال تانک خورها

قسمت ۱۱ سریال تانک خورها

حاج ولی به همه میگه پیاده بشین سنگر بگیرین برین یه جای امن. همه میرن پشت سنگرها و حاج ولی مواظب هاشمه و اونو از اونجا نجات میده سپس مجروح هارو سوار میکنن و برمیگردن عقب و میرسونن اونارو به بیمارستان. منصور تو مرکز مخابرات نشسته و وقتی حاجی قهوه میاره تا بخورن منصور بهش یه چیزی میده تا بخوره و خفه میشه همون موقع سپس نقش بازی میکنه و خودشو میبره بیرون و حالت خفه شدن را بازی میکنه که کسی به اون شک نکنن..... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰ سریال تانک خورها

قسمت ۱۰ سریال تانک خورها

هاشم بعد از درست کردن نفربر همگی خوشحال میشن اما دوباره خاموش میشه. هاشم به نفربر رسیدگی میکنه و در آخر دوباره روشن و درست میشه و برای تنظیم گاز و کارهای دیگه اش با محسن و راننده نفربر میره تا همون نزدیکا یکم با نفربر رانندگی میکنه و همه چیشو تنظیم میکنه وقتی برمیگردن حاج ولی به اونجا اومده و به حاجی پور میگه نفربر انگاری درست شده حاجی پور میگه ... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹ سریال تانک خورها

قسمت ۹ سریال تانک خورها

هاشم با یکی از بچه های اونجا حرف میزنه و سراغ حامد مالکی داداششو میگیره که میشناستش با نه دیدتش با نه او میگه حامد مالکی برادر شماست؟ هاشم تأیید میکنه و میگه دیدیش؟ او میگه حامد سفیره هاشم میگه یعنی چی؟ او میگه یعنی نباید شناسایی بشه وگرنه میزننش. موقع نماز صبح محسن میره تو حیاط که حاجی پور دنبالش میره ... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال تانک خورها

قسمت ۸ سریال تانک خورها

هاشم و محسن به اهواز رسیدن اونجا به منطقه‌ای می‌رسند که غذا پخش می‌کنن به نیازمندان. اونجا مردی ماشینش خراب شده و در حال سعی کردنه که ماشینو درست کنه هاشم با دیدنش پیشش میره و می‌پرسه چی شده؟ اون مشکل ماشینو میگه هاشم می‌پرسه تو دست و بالش گریس پیدا میشه یا نه اون میگه نه هاشم تا جایی که بتونه ماشینو درست می‌کنه اون مرد ازش می‌پرسه که شما اینجا چیکار می‌کنین؟... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷ سریال تانک خورها

قسمت ۷ سریال تانک خورها

هاشم با پریشونی به کمیته میره به سراغ یوسفی او با دیدن هاشم پیشش میره و میگه تو اینجا چیکار می‌کنی؟ چی شده؟ هاشم میگه اومدم سراغی از حامد بگیرم یه نفر به خونمون زنگ زده حاج خانم برداشته و بهش گفته که حامد شهید شده و نشونه‌هایی که داده مال حامد بوده مهران که اونجا بوده و رفته تا خبری از حامد بگیره با شنیدن این حرف عصبی میشه.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶ سریال تانک خورها

قسمت ۶ سریال تانک خورها

عزیز آقا میره تو شرکت و به پسرهاش میگه ماجرای دشمنیتون با هاشم چیه؟ مهران میگه قطعه ۱۰۰ تومنیو میده ۲۰ تومن عزیز آقا میگه خوب؟ باید آتیش بزنین گاراژشو؟ مهران میگه آتیش زدن کار ما نیست عزیز آقا میگه یعنی چی؟ مهران میگه یعنی ما کاری نکردیم  میتونه کار هرکسی باشه این هاشم کم دشمن نداره! مریم رفته خونه حاج خانم و ماجرای آتیش گرفتن گاراژو بهش میگه.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵ سریال تانک خورها

قسمت ۵ سریال تانک خورها

هاشم به همراه محسن با ماشین‌هایی که کمیته خواسته بودن رفتن سر قرار. آنها منتظر اومدن مامورین کمیته هستند که یک دفعه یه پیرزن و پیرمرد را می‌بینند که به کمک احتیاج دارند محسن میره تا کمکشون کنه اما پیرمرد بهش میگه برو پی کارت حسن برمی‌گرده پیش هاشم که همون موقع یک دفعه پیرمرد و پیرزن از جاشون بلند میشن و.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴ سریال تانک خورها

قسمت ۴ سریال تانک خورها

هاشم به همراه محسن میرن به پیست مسابقه اتومبیل رانی که فریدون مدیریتشو برعهده داره. اونجا بعد از اتمام مسابقه هاشم میزه جلو و بهش میگه قرار کاریمون خلاف و کارهای غیرقانونی نبود!.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳ سریال تانک خورها

قسمت ۳ سریال تانک خورها

شب محسن با ابی که نگهبان گاراژه اونجا هستن که یکدفعه در گاراژ زده میشه و سه نفر میان داخل و محسن را تو یه اتاق حسابی کتک میزنن ابی از سرجاش تکون نمیخوره. فردای آن روز همه سرکارشون اومدن که با دیدن محسن دورش جمع شدن.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲ سریال تانک خورها

قسمت ۲ سریال تانک خورها

هاشم یه اتاق از گاراژ را که خالیه میخواد کرایه بده که دو نفر پیدا میشن و میان تا با هاشم حرف بزنن. اولی رد میشه و دومی وقتی میاد خودشو سعید معرفی میکنه و میگه با برادرم هستم هاشم میگه برادرت کو؟.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال تانک خورها

قسمت ۱ سریال تانک خورها

هاشم تو تعمیرگاه خوابش برده که محسن از خواب بیدارش میکنه و میگه آدرس بهادارو پیدا کردم. انها میرن اونجا که هاشم پول بهادر را که نزولخور و قماربازه را پس میده تا ماشینی که به امانت گذاشته بود را بردارن برن.... برای خواندن ادامه این داستان روی تیتر کلیک کنید.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه