خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. تهیه کنندگی سریال Gaddar برعهده Ay Yapım، کارگردانی آن برعهده سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) می باشد. هورر ابهاوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم می باشد که از شبکه فاکس پخش می شود بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .
برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.
قسمت ۱۹ سریال ترکی بی رحم gaddar
یامور هرچی به انور زنگ میزنه میبینه جواب نمیده و حسابی نگرانش شده آیدان پیشش میره و ازش میپرسه چی شد خبری ازش نگرفتی؟ یامور میگه نه تلفنشو جواب نمیده میترسم پدرش بلایی سرش آورده باشه آیدان بهش میگه اونا هر چیزی ازشون برمیاد میدونی که آدمای عادی نیستند! بهتره به حرف برادرت گوش کنی و ازش فاصله بگیری آدمای خطرناکین یامور میگه شماها انور را نمیشناسین اون ذات خیلی خوبی داره مثل پدرش نیست! آیدان میگه تو همین مدت کم تونستی بشناسیش؟ چرا به برادرت اعتماد نمیکنی؟ یامور پوزخند میزنه و میگه برادرم؟ میدونستی! اون منو پیدا نکرد من اونو پیدا کردم میدونی تو چه وضعیتی؟ داشت انورو میکشت یه شنل مشکی پوشیده بود! اگه من نمیومدم تو آشپزخانه اونا رو نمیدیدم انور مرده بود!
آیدان جا میخوره و میگه دوعان ذات خوبی داره من بهش اعتماد دارم حتماً دلیلی داشته. دوعان تو خیابون میبینه یه پسر بچه داره گریه میکنه ازش میپرسه چی شده؟ اون پسر بچه تو جعبهشو بهش نشون میده و میگه یکی اومد لگد زد به این گربه الان داره سخت نفس میکشه دوعان عصبی میشه و گربه رو ازش میگیره و سریعاً به طرف یه دامپزشک میره وقتی گربه را تحویل میده. بعد از چند دقیقه دکتر بیرون میاد و بهش میگه متاسفم گربه مرد خونریزی داخلی کرده بود دوعان ناراحت میشه و گریه میکنه دکتر کنارش میشینه و میگه اخیراً خیلی زیاد شده این چیزا نمیدونم چرا با حیوونا اینجوری میکنن دوعان میخواد بره که دکتر ازش میخواد بمونه تا کمی حالش بهتر بشه و واسش قهوه بیاره.
دکتر که اسمش لیلاست قهوه میاره با هم شروع میکنند به حرف زدن و آشنا شدن وقتی دوعان میخواد بره لیلا بهش میگه اگه خونتون دوره میرسونمتون دوعان قبول میکنه و تو مسیر به پارک میرن و به گربههای تو پارک غذا میدن سپس با همدیگه وقت میگذرون و میرن غذا میخورن. یامور خواب میبینه که آدم کشه اکبر به اونجا اومده و بعد از کشتن فکریه و آیدان داره میاد سراغش اومد داد میزنه و از خواب بیدار میشه که آیدان میره پیشش و آرومش میکنه و میگه خواب بود بیدار شدی. دوعان و لیلا تا صبح تو پارک بودن با هم حرف میزدن و میخندیدن سپس لیلا میگه من دیگه برم خونه از آشنایی باهات خیلی خوشحال شدم سپس شماره همدیگرو میگیرند و از همدیگه جدا میشن. مادر آیدان به کلانتری پیش گورکان رفته و بهش میگه دیروز حرفاتونو اتفاقی شنیدم منظورت درباره اینکه دوعان قاتل چی بود؟
از آیدان هرچی میپرسم چیزی بهم نمیگه ولی تو باید بهم بگی که دخترمو ازش دور نگه دارم گورکان میگه یه فلش داشتم که توش یه فیلم بود و میتونستم دوعان را به زندان بندازم مادر آیدان میگه درباره همون قاتلی که بهش گفتی؟ او تایید میکنه که حسابی میترسه و جا میخوره سپس به سرعت به طرف خانه فکریه میره و به آیدان میگه باید وسیله هاتو جمع کنی سریع از اینجا بریم دیگه نه میخوام نزدیک دوعان ببینمت نه از در خونشون رد بشی وقتی آیدان مقاومت میکنه مادرش یامورو از خانه بیرون میکنه و میگه گمشو برو خونه خودتون نزدیک دختر من نباش. انور تا صبح به اون اتاق زل زده که اکبر و دار و دستش به اونجا میان انور با عصبانیت بهش میگه اینجا چیه که منو انداختی اینجا؟ چی باید یادم بیاد؟ اکبر صندوقی را باز میکنه و بهش میگه این پیرهن خونی مادرته وقتی مرد این تنش بود اندر بهش میگه کی کشتش؟
اکبر بهش میگه تو! انور شوکه میشه و میگه دروغ میگی اکبر میگه وقتی داشتی با اسلحه بازی میکردی بهش شلیک کردی تو تنها عشق من و کسی که از همه بیشتر بهش اعتماد داشتمو کشتی سپس رد گلوله رو روی دیوار بهش نشون میده انور دیوانه میشه و بعد از کلی داد و فریاد از اونجا میزاره میره. یامور از خونه بیرون رفته مسعود او را میبینه و سوارش میکنه. دوعان اون پسر بچه را میبینه و ازش میپرسه کسی که اون بلاها رو سر حیوونا میاره میشناسی؟ خونه اش کجاست؟ پسر بچه میگه نمیدونم ولی همیشه تو یه کافه میره و آدرس کافه را بهش میده. دوعان شب به همراه گرگ به طرف کسی که قاچاق اعضای بدن میکنه راهی میشن انها به موقع میرسند و مردی را که بیهوش کردند تا اعضای بدنشو در بیارن نجات میدن اما خودش موفق میشه فرار کنه. دوعان به همراه گرگ اون مرد را داخل ماشین میزارن و ماشین اون قاچاقچی را تعقیب میکنند....
نظر شما