خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. تهیه کنندگی سریال Gaddar برعهده Ay Yapım، کارگردانی آن برعهده سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) می باشد. هورر ابه‌اوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم می باشد که از شبکه فاکس پخش می شود بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .

برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.

قسمت ۱۶ سریال ترکی بی رحم gadda

داوود به طرف خانه‌اش میره که مدام حرف‌های پدر انور را تو ذهنش مرور می‌کنه و اون صحنه شلیک آدمش به دست خودش از جلو چشماش کنار نمیره. وقتی به خانه میره یامور و روزگار با دیدن چهره پدرشان حسابی می‌ترسند و ازش می‌پرسند که چی شده؟ داوود بهشون میگه پدر اون انور آدم سالمی نیست به آدم خودش دستور داد به دست شلیک کنه سپس به یامور میگه تو توی چه منجلابی افتادی؟ فکر اون انورو از ذهنت بیرون کن پدرش آدم کشه و با لذت این کارو می‌کنه باید ذوقو تو چشمش می‌دیدی! اون انورو فراموش می‌کنی ازدواجی دیگه در کار نیست! یامور گریه می‌کنه و بهش میگه ببخشید بابا که به این حال انداختمت باشه‌. همان موقع انور به دم در خانه‌شان میاد که فاطما به دم در میره او بهش میگه یامور کیف و گوشیشو جا گذاشته و اومدم بهش بدم می‌تونم ببینمش؟ فاطما یامور را صدا می‌زنه او وقتی به اونجا میاد یامور به انور میگه مگه قرار نبود پدرت دیگه با ما کاری نداشته باشه؟ انور میگه باز دوباره اومد؟ دوباره چیکار کرد؟ یامور شروع می‌کنه به تعریف کردن و میگه بابام خیلی ترسیده اگه بلایی سرش میومد چی؟

من این بچه رو چه جوری باید بزرگ کنم با این بابات؟ انور او را در آغوش می‌گیره و میگه آروم باش میرم باهاش صحبت می کنم. آیدان به طرف خانه فکریه میره که گورکان اونجا منتظرشه و با دیدنش ازش می‌خواد تا فلشو بده آیدان بهش میگه از کدوم فلش صحبت می‌کنی؟ سپس خودشو می‌زنه به اون راه و با فکریه به داخل میرن. گورکان با کلافگی از اونجا میره پدر انور با مهمت پدر همان دختری که می‌خواد انور باهاش ازدواج کنه پیش هم نشستن و در حال خوش و بش کردن و حرف زدنه که انور به اونجا میره و با پدرش دعوا می‌کنه که چرا دوباره رفتی سراغ آقا داوود؟ سپس به آقا مهمت میگه نه من نه دختر شما نمی‌خوایم با همدیگه ازدواج کنیم چرا می‌خواین به زور ما رو با همدیگه ربط بدین؟ سپس بعد از زدن حرفاش از اونجا میره که پدرش حسابی عصبی میشه و مهمت جا می‌خوره. آیدان وقتی خبردار میشه که مادرش عکساشو فرستاده برای آژانس بازیگری آشنای انور عصبی میشه و باهاش دعوا می‌کنه. مادرش بهش میگه فکر دوعان را از سرت بنداز بیرون اون اصلاً بهت فکر نمی‌کنه او از اینکه شاید آیدان برگرده با دوعان عصبی و کلافه میشه. مدیر به دوعان زنگ زده و بهش میگه که جای جوجه تیغیو پیدا کردم و آدرسو براش می‌فرسته. او به رستورانی میره که جوجه تیغی اونجاست وقتی دوعان می‌بینه که روزگار و دوستش سر میز با او رفتن جا می‌خوره و حسابی به هم می‌ریزه.

انور به خانه مهمت رفته و به بهونه بد شدن حال پدرش باهاش گرم صحبت میشه وقتی می‌فهمه کسی خونش نیست بهش میگه پدر من بهتون یه قولی داده ولی اگه شما دیگه نباشین اون قولم دیگه نیست و او را از بالای پله‌ها پرت می‌کنه پایین سپس بعد از پاک کردن اثر انگشتش از روی دستگیره در و شیر آب از اونجا میره. روزگار وقتی از پاساژ می‌خواد بره بیرون دوعان جلوشو می‌گیره و با عصبانیت بهش میگه مواد می‌زنی یا مواد می‌فروشی؟ تو کنار جوجه تیغی چیکار داشتی؟ می‌دونی اون کیه؟ روزگار میگه من اونو نمی‌شناسم دوست رفیقم بود جوجه تیغی با دو تا از آدماش اونا رو می‌بینن و به دوعان میگه با آدم من چیکار داری؟ از آدم من جنس می‌خوای بگیری تو؟ دوعان با عصبانیت به روزگار میگه برو خونه و خودش با اونا درگیر میشه سپس بعد از کتک زدن محافظاش جوجه تیغی را با خودش می‌بره بیرون. وقتی از ساختمان بیرون میره می‌بینه مسعود دوستش اونجاست و بهش میگه سوار ماشین شو تا پلیسا نیومدن و با سرعت از اونجا میره. دوعان با کلافگی بهش میگه بهت گفتم نزدیک من نشو هرکی به من نزدیک میشه بدبخت میشه من نفرین شدم! دوعان به انباری میره و یک طرف تمام موادهای تو انبار را یه گوشه و جوجه تیغی را هم روی صندلی گوشه دیگه می‌بنده سپس بنزین می‌ریزه روشون و به جوجه تیغی میگه زنگ بزنه به انور و او را بکشونه اونجا. انور وقتی صدای جوجه تیغی را می‌شنوه سریعاً به انبار موادش میره وقتی به اونجا می‌رسه دوعان به انور میگه باید از بین اینا یکیو انتخاب کنی و بهش کپسول آتش نشانی میده انور با عصبانیت و کلافگی شروع می‌کنه به خاموش کردن آتیش موادهاش ولی اثری نداره و هم موادش هم جوجه تیغی در آتش می‌سوزند. انور به خانه‌اش میره و با کلافگی رو کاناپه نشسته که دستیارش میره پیشش و بهش میگه اون فیلم کپی را به پلیس بده تا دوعان را دستگیر کنند خیلی برامون دردسره اما انور بهش میگه جلوی چشمم باشه خیالم راحت‌تره الانم که پدرم هر لحظه امکان داره کاری کنه پیش یامور باشه بهتره.....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بی رحم (مهاجم) + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه