خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. تهیه کنندگی سریال Gaddar برعهده Ay Yapım، کارگردانی آن برعهده سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) می باشد. هورر ابهاوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم می باشد که از شبکه فاکس پخش می شود بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .
برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.
قسمت ۱۸ سریال ترکی بی رحم gaddar
انور و دوعان حسابی به هم ریختند و دوعان سرش داد میزنه و میگه این دیگه چه موجودیه؟ الان باید چیکار کنیم؟ انور میگه نمیدونم سپس دوعان به مدیر زنگ میزنه و بهش مشخصات ماشینو میده و ازش کمک میخواد مدیر بهش میگه الان میگم پیگیری کنن. آنها تو جاده میافتند که دوعان به انور میگه چیکارش کردی این مرتیکه رو که اینجوری هار شده؟ انور بهش میگه من کاری نکردم چیکار کنم مگه دست خودم بود؟! منم دوست ندارم همچین پدری داشته باشم! آنها در حال حرف زدن هستند که مدیر به دوعان زنگ میزنه و میگه رد ماشینو زدن و لوکیشن آنجا را براش میفرسته.
آنها تو مسیر در حال رفتن به لوکیشن هستند که آدم کشه اکبر طبق دستور به انور زنگ میزنه و یامور را بهش نشون میده دوعان و انور با دیدن یامور تو اون حال که وسط جنگلی نشسته و بالا سرش اسلحه هست به هم میریزن. وقتی آدمکش میخواد تو سر یامور شلیک کنه دوعان تلفنو قطع میکنه و بهش میگه حتماً پدرت خواسته که تو اون صحنه رو ببینی اگه جواب ندیم و نبینی شاید بتونیم زمان بخریم و تلفنو برنمیدارن. آدم کش به اکبر زنگ میزنه و میگه هرچی به انور زنگ میزنم برنمیداره چیکار کنم؟ اون میگه اشکالی نداره میخواستم به صورت زنده ببینه حالا که موقعیتش نیست از صحنه کشته شدنش فیلم بگیر و واسش بفرست برای منم بفرست میخوام ببینم او قبول میکنه.
وقتی میخوان به سر یامور شلیک کنند دوعان و انور از راه میرسند و از دور به سر آنها شلیک میکنند درگیری پیش میاد و یامور نجات پیدا میکنه انور به پدرش زنگ میزنه تصویری و بهش میگه که آدم کشاتو کشتم او کلافه و عصبی میشه که انور بهش میگه خونهای میخوام بیام پیشت باهات حرف دارم پدرش میگه بیا منتظرتم اما به آدمهاش میسپاره که انور را بگردند و بدون هیچ اسلحهای بفرستنش داخل. دوعان با یامور رفتن به بیمارستان تا بقیه بیشتر از این نگران نشن. بعد از بیمارستان دوعان میره پیش مدیر و باهاش دعوا میکنه و میگه این چه شرکتیه که دستور مرگ یه زن حامله را هم میدن؟ مدیر میگه من فقط یه واسطهام دستور از جای دیگه میاد دوعان اونو هم مقصر میدونه که مدیر میگه اگه من نبودم الان خواهرت مرده بود من پیداش کردم و با هم بحث میکنن.
انور پیش پدرش رفته و به شدت عصبانیه بعد از حرف زدن میپره رو گلوی پدرش و میخواد خفهاش کنه که محافظها سعی میکنند جلوشو بگیرن که محافظ شخصیه اکبر با زدن ضربهای پشت سر انور او را بیهوش میکنه و به دستور پدرش میندازنش تو ماشین. انور وقتی به هوش میاد میبینه تو ماشین تو جاده است که به پدرش میگه داریم کجا میریم؟ اکبر بهش میگه میخوام دیگه پدر خوبی نباشم آنها با هم کمی بحث میکنند که انور یاد خاطراتش با مادرش در همان جاده میافته. دوعان به مسعود خبر داده تا بیاد دنبالش و وقتی پشت شیشه تاکسیشو میبینه که برچسب بیرحم قاتل بدیها را زده سپس میگه این چیه اینجا زدی؟
مسعود که میدونه بی رحم خودشه لبخند میزنه و میگه خیلی قشنگه نه؟ پدر رستم چاپخونه داره دیگه اینجوری خواسته از کسی که خودشو بهش بیرحم معرفی کرده بود و انتقام قتل پسرشو گرفته بود تشکر کنه او جا میخوره و ازش میخواد که بکنه اما مسعود میگه بهش کار نداشته باش قشنگه دوسش دارم و سوار ماشین میشن. اکبر با انور رفتن به ویلایی که قدیم با مادرش و انور میرفتن اونجا و به انور میگه یادته اینجا زیاد میومدیم؟ یه جورایی با مادرت فرار میکردیم میومدیم اینجا یه بار تنهایی بدون من اومدین اینجا یادته؟! انور خاطراتش براش زنده میشه و لبخند میزنه سپس به اتاقی میرن که انور میگه چرا اومدیم اینجا؟ چیکار میخوای بکنی؟ اکبر بهش میگه گوشیتو بده بعد از گرفتن گوشیش بهش میگه تو امشبو اینجا میمونی انور میگه من اگه بخوام فرار کنم که فرار میکنم! اکبر بهش میگه آره هر کسی از هر چیزی که بخواد میتونه فرار کنه الا خودش، اون ناچاراً روی مبل مینشینه و زل میزنه به تابلوی روبروش.
دوعان یامور را به خانه فکریه برده و به فکریه میگه اگه اشکالی نداره یامور اینجا باشه فکریه خوشحال میشه و میگه خوبه مهمونی دخترونه میگیریم سپس دوعان به یامور میگه اگه انور بهت زنگ زد بهم خبر بده و از اونجا میره. دوعان میخواد از خانه فکریه بره که همزمان گورکان از راه میرسه و بهش میگه همونجوری که با اشتباه من داری راست راست واسه خودت میگردی خودم دستگیرت میکنم دوعان از اونجا میخواد بره که گورکان بهش میگه هیچ وقت یادت نره که تو یه قاتلی. دوعان پیش مدیر میره و ازش میخواد تا ببینه ردی از انور میتونه بگیره یا نه اما او میگه نمیشه با اکبر غیبش زده گفته خودش حل میکنه خودتو دخالت نده بهش زمان بده ببین چیکار میکنه اگه نتونست میاد سراغت. سپس بهش یه پروژه دیگه میده و میگه این سری یه دکتره که قاچاق اعضای بدن میکنه گرگ کیف دوعان را بهش میده....
نظر شما