خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی وحشی
چاعلا و رویا به بیمارستان رفتن که سرهان با دیدن چاعلا بغلش میکنه که او با گریه میگه روزگار حالش چطوره؟ چیشد؟ گفتن نبض نداره! و گریه میکنه سرهان بهش نگاه میکنه میگه تو کجا بودی؟ تو هم با روزگار بودی؟ این چه بلایی که سرت اومده! چاعلا گریه میکنه و مدام درباره روزگار میپرسه که رویا به سرهان میگه کار روزگار بوده اون این بلارو سر چاعلا آورده و بار اولشم نبوده! روزگارم یامان به اون روز درآورده چاعلا میگه چی میگی؟ تو از جون من چی میخوای؟ بس کنین دیگه ولم کنین! سرهان بهم ریخته که یامان تو پذیرش چاعلارو میبینه و میگه چیشده؟ اینجا چیکار میکنی؟ چاعلا به طرفش میره و شروع میکنه به زدنش و میگه تو باعثش شدی الان اگه روزگار بلایی سرش بیاد خودم میکشمت! من نخوام واسم برادری کنی باید کیو ببینم؟ از وحشی مثل تو همچین برادری درمیاد دیگه!
یامان جا خورده و سر جاش خشکش زده رویا چاعلارو از اونجا میبره. سرهان به اتاقش میره که میبینه آلاز اونجاست سرهان بهش میگه خبر دارم از ماجرا فقط میخوام تنها باشم باید به پلیس خبر بدم آلاز میگه اگه به پلیس خبر بدی منم باید بندازن تو زندان چون کار من بوده سرهان شوکه میشه. نسلیهان هومن تو اتاق عمل هستن و میخوان روزگارو عمل کنن که سرهان به اونجا میره و بهشون میگه حق ندارین عملش کنین برین زنگ بزنین به مادرو. پدرش ببرن تو یه بیمارستان دیگه. او مدام میگه نمیخوام اینجا عملش کنین عمل کنسله اما هومن به حرفش اعتنا نمیکنه و به نسلیهان میگه ببرش بیرون و به دستیارها میگه زنگ بزنین به نگهبانی. سرهان میگه تو کیو از اینجا بیرون میکنی؟ نسلیهان بهش میگه میفهمی چی میگی سرهان؟ اون روزگار! سرهان میگه او عوضی دخترمونو نه یکبار بلکه بارها کتک زده!
نسلیهان شوکه شده که هومن بهش میگه از نظر قانونی تو هم اینجا نباید باشی برو بیرون به یه جراح عمومی بگین بیاد اینجا کمکم! بعد از چند دقیقه نسلیهان به اتاق عمل میره که هومن میگه تو چرا اومدی؟ نسلیهان میگه من الان اینجا به عنوان به دکتر هستم نه یه مادر! دکتر دیگه ای نیست تو بیمارستان جون بیمار مهمتر از قانونه و شروع میکنه به جراحی کردنش. رویا جسور و آسی را سرزنش میکنه و میگه آفرین به شماها فکر نکردین که کارتون چه عواقبی داره؟ فکر کردین میره سراغ پلیس؟ یا با پدر و مادرش حرف میزنه؟ نمیدونستین نمیشناختینش که همچین بلایی سر روزگار میاره؟ واقعا آفرین بهتون! آنها حسابی نگران یامان هستن که چه بلایی سرش میاد.
سرهان و نسلیهان چاعلا را به خانه میبرن و پرستار به اونجا میاد و بعد از خوابیدن چاعلا به نسلیهان و سرهان میگه آرامبخش زدم بهشون خواست تا وقتیکه روزگار به هوش نیومده بیدار نشه. فیلم دوربین مدار بسته خانه را نسلیهان تو گوشی نگاه میکنه و میبینه که چجوری یامان روزگار را کتک میزنه. اشرف با وکیل حرف میرنه و میگه کاری نمیشه کرد؟ او میخواسته برادری کنه وقتی دیده خواهرش اونجوری کتک خورده نتونسته خودشو کنترل کنه! وکیل میگه متأسفانه نمیشه کاریی نمیشه کرد باید دعا کنیم که بلایی سرش نیاد و به هوش بیاد. یامان با جسور و آسی تو بیمارستان منتظر موندن تا ببینن روزگار به هوش میاد یا نه.
فردای آن روز پلیس میاد و سرهان اونارو میبره پیش یامان و خودش یامان را بغل میکنه و میگه نترس پسرم چیزی نمیشه تو حق برادریتو به جا آوردی ناراحت نباش نمیزارم اونجا بمونی درست میکنم همه چیزو یامان جسور و آسی را بغل میکنه و بهشون میگه مراقب همدیگه و خودتون باشین تا بیام مشکل درست نکنین! نسلیهان جلوی رفتنشونو میگیره و یامان را بغل میکنه یامان آرومش میکنه و میگه چیزی نمیشه یامان میپرسه مامان مرد؟ او میگه نه هنوز زنده ست وای وضعیتش وخیمه سپس به طرف بازداشتگاه راهیش میکنن. او توی بازداشتگاه مدام اون صحنه را تو سرش مرور میکنه و به نگهبانی میگه که به آلاز برادرش زنگ بزنه بگه میخواد ببینتش آلاز وقتی میشنوه به اونجا میره و با طعنه میگه بله داداشی چیشده؟
یامان میگه حق داشتین شما هم دوران بچگی و کودکی خوبی نداشتین ازتون دریغ کردن حالا دلیل نفرتت از خودمو فهمیدم ولی الان دیگه خیالت راحت باشه من افتادم اینجا به خواسته ات رسیدی دیگه ازتون دور شدم و شروع میکنه به گفتن حرف های دلش که آلاز میگه بازم نمایش خوبی راه انداختی تمام خوبی های دنیا توی تو جمع شده نه؟! همیشه موضوع درام میکنی واسه خودت!....
نظر شما