خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی وحشی
یامان با گریه چیزهایی که یادش اومده را برای رویا تعریف میکنه رویا گریه میکنه و یامان بهش میگه باید حرفامو باور کنی چون دلیلی ندارم که دروغ بگم بهت تا الانم بهت دروغ نگفتم! تو خونه سویسالان ها جو ریخته بهم و نسلیهان به اشرف پدرش میگه نمیتونم باور کنم! اشرف میگه ولی متأسفانه حقیقت داره، آلاز میگه میفهمین چی میگین؟ چرا یه پدر باید بچه خودشو بدزده آخه! اشرف میگه انگاری داشته فرار میکرده یه ساک پر از پول تو ماشین بوده از هیچ حسابی هم برداشته نشده خودش جمع کرده بوده یه بلیط برای لندن هم دو ساعت پیش گرفته بوده! نسلیهان میگه دیشب بهم گفت تو بیمارستانه ولی تو کلاب پیش ایلکر بوده یامان هم یکسری فیلم بهم نشون داد! حتما یه توجیهی داره نمیتونه این کارو کرده باشه! ولی بعد از کمی فکر کردن به پدرش میگه بابا به پلیس زنگ بزن! آلاز جا میخوره و میگه دارین چیکار میکنین؟ واقعا میخواین زنگ بزنین به پلیس؟
اشرف گزارش میده و نسلیهان میره تو حیاط خونه شبنم و همان موقع شبنم به اونجا میاد که نسلیهان باهاش دعوا میکنه و میگه اون داداشت کجاست؟ شبنم میگه چیشده؟ نسلیهان میگه خودتو نزن به اون راه! داداشت با سرهان پسر منو دزدیده بودن وقتی داشتم تو خونه ام گریه میکردم و جون میدادم تو بچه منو تو انباری اینجا نگه میداشتی؟ و باهاش دعوا میکنه که همان موقع پلیس از راه میرسه و شبنم میگه نه تو این کارو نکردی. پلیس ها شبنم را با خودشون میبرن. آلاز و چاعلا تو حیاط دارن حرف میزنن و آلاز میگه به کسی چیزی نگو فکر کنم رفته بابا به خونه باغ میرم اونجا تو اینجا باش کسی شک نکنه! یامان حرفاشونو میشنوه و میره تو صندوق عقب ماشین آلاز. تو صندوق عقب یاد دزدیده شدنش میوفته و حالش بد میشه ولی خودشو کنترل میکنه.
رویا طبق لوکیشنی که داره سوار تاکسی شده و راه افتاده. آلاز وقتی میرسه به خونه باغ یامان از صندوق بیرون میاد و میگه پس اون باباعه عوضیت اینجاست آره؟ اونا میخوان باهم درگیر بشن که صدای شلیک گلوله میشنون و میرن داخل و میبینن که سرهان دستش تیر خورده و رو زمینه آلاز بلندش میکنه که میگه کار ایلکر بود فرار کرد عوضی و به یامان میگه جواب سؤالاتت اینجاست و فیلم اعترافو بهش نشون میده. تو فیلم ایلکر میگه دزدیدن بچه کار اون و جانر سویسالان بوده، قرار بود پول بگیریم بعد بچه رو تحویل بدیم اما اون بچه فرار کرد ما هم با اون پول کلاب زدیم و شریک شدیم باهم خواهرمم از این ماجرا خبر نداره و ازش معذرت میخوام یامان و آلاز شوکه شدن.
رویا طبق لوکیشن به یه خونه میرسه که میبینه گوشی تو سطل آشغال دم در خونه ست. او به داخل میره و صدا میزنه کسی اینجا نیست؟ و تو سالن جانر را میبینه که روی زمین افتاده. چند روزی میگذره و سویسالان ها برای زندگی جدید خونه شونو عوض کردن. اشرف به سرهان میگه تو دیگه این خانواده رو میچرخونی و بهش میگه جای اون سر میز بشینه سرهان خوشحال میشه و همه راضین از این وضعیت و باهمدیگه شروع میکنن به غذا خوردن. یامان با رویا به اتاقی رفتن و اونجا به یامان میگه میخوام با رنگ زدن این اتاق از اول شروع کنم همه چیزو و باهم دسته بادکنک روی دیوار نقاشی میکشن و دست همو میگیرن و رویا سروش میزاره روی شونه یامان. سرهان تو جاده ست که یاد اتفاقاتی که گذشته میوفته، همه چیز زیر سر سرهان بوده. از طرفی شبنم صبح همان روز که همه چیز برملا بشه رفته به ویلا و از جانر هم خواسته بره اونجا تا حرف بزنن.
او که میدونسته جانر مشکل قلبی داره بهش نوشیدنی میده که توش دارو ریخته و همزمان واسش تعریف میکنه که وقتی به سرهان گفت علی پسر خونیه خودش نیست باهم نقشه کشیدیم که علیو بدزدیم در حد ۳ روز که یه پولی ازشون بگیریم باهم فرار کنیم بریم چون من و سرهان عاشق هم بودیم ولی سرهان از اونجایی که عاشق قدرت بود وقتی فهمید نسلیهان از شوهرش جدا شده از فرصت استفاده کرد. جانر قلبش دوام نمیاره و میگهتو داری چی میگی؟ و حالش بد میشه وقتی میخواد قرصاشو برداره بخوره شبنم تمام قرصارو خالی میکنه تو کیفش و جانر قلبش وایمیسته سپس وقتی روی زمین میوفته شبنم بهش میگه وقتی همه چیز برملا شد جانر از عذاب وجدان نتونست خودشو آروم کنه و دست به خودکشی زد چه داستان تلخی و از اونجا میره. سرهان که تو جاده جنگلی بود با شبنم قرار داره تو خونه و همدیگرو بغل میکنن...
نظر شما