خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. تهیه کنندگی سریال Gaddar برعهده Ay Yapım، کارگردانی آن برعهده سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) می باشد. هورر ابه‌اوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم می باشد که از شبکه فاکس پخش می شود بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .

برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال ترکی بی رحم gaddar

دوعان تو اتاقش رفته که یاد  خاطره ای با صمد میوفته که بهش گفته بود اگه واسم اتفاقی افتاد مراقب امید باش واسش پدری کن دوعان بهش میگه توهم زدی داداش؟ بگیر بخواب باهمدیگه صحیح و سالم از اینجا بیرون میریم خیالت تخت بخواب بزار منم بخوابم. با اومدن فاطما و آیدان به اتاقش به حال خودش میاد که فاطما به آیدان میگه تو اینجا بخواب رو تحت روزگار کمرت رو مبل درد میگیره اینجوری باهم تنها میمونیم و حرف میزنین و میره. دوعان آخر شب لباسشو عوض میکنه که آیدان میگه کجا؟ او میگه گردش کلافه شدم از بس اینجا موندم و میره. اکبر پدر منفر  بهش میگه دفعه آخرت باشه که از اسم و رسم من استفاده میکنی! منفر میگه آخه از آدم های مدیر به شریک من شلیک کرد، اکبر میگه جزئیات به من ربطی نداره تویی که همه جا  میگی به حمایت پدر کاری ندارم از اسم من دیگه استفاده نمیکنی! 

دوعان وقتی تو خیابون میره میبینه آیدان دنبالش اومده و صداش میزنه دوعان میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ برگرد خونه! او میگه من گرسنه ام شده بریم سوپ خوری همیشگیمون؟ دوعان میگه ما دیگه هیچ چیز مشترکی نداریم پس الکی جمع نبند! سپس کمی کل کل میکنن که آیدان میره که دوعان میگه کجا؟ او میگه میرم سوپ بخورم دوعان میگه این موقع شب نمیشه برگرد خونه! آیدان میگه به تو ربطی نداره ما هیچ چیز مشترکی نداریم! و میره که دوعان هم ناچارا میره دنبالش. آنها میرن به سوپ خوری و سر میزهای جدا میشینن و باهمدیگه کل کل و دعوا میکنن. از دعواهای اونا عمو جمیل کلافه میشه و میگه بس کنین دیگه سرم رفت یه آهنگ میزارم حال و خودتون عوض بشه اونا یاد خاطراتشون میوفتن با اون آهنگ. بعد از چند دقیقه میرن سمت خونه که کنار دریا رو نیمکت میشینن. آیدان روی نیمکت خوابش میگیره و سرش میخواد بیوفته که دوعان خودشو میرسونه و سرش میوفته رو شونه دوعان. 

منفر و یامور رفتن به سونوگرافی، بعد از دیدن عکس بچه شون منفر بهش میگه امروز با بابام حرف میزنم سریع ازدواج کنیم بریم خونه خودمون دیگه تو هتل زندگی نکنیم یامور خوشحال میشه. دوعان امید را به مدرسه میرسونه و بهش میگه امروز تو حیاط بمون خودم میام دنبالت باشه؟ امید میگه واقعا؟ قول؟ دوعان میگه قول و میره. آیدان و شنگول رفتن به آشپزخانه و به فاطما تو درست کردن بورک کمک میکنن. آیدان از فاطما و دوعان هم رفته پیش پدرش و ازشون درباره یامور میپرسن. سر میز غذا فاطما و شنگول از آیدان میپرسن که وقتی اینجا نبودی چیکار میکردی؟کجا بودی؟ آیدان میگه هیچ کار، کار خاصی نمیکردم روزگار غذا تو دهنش میپره و میگه فکر میکردم روراست تر باشی! آیدان بهشون میگه که من وقتی از دوعان جدا شدم با یه نفر دیگه رفتم تو رابطه فاطما جا میخوره و میگه چی؟ یعنی چی؟ آیدان میگه وقتی دوعان ازم جدا شد من نمیتونستم همینجوری بمونم خواستم زندگیمو تغییر بدم فاطما با عصبانیت میگه تو هم رفتی سریع با یکی دیگه آره؟ 

و باهاش دعوا میکنه و میگه تو چقدر دختر دورو و بی تربیتی هستی! آیدان میگه دوعان منو ول کرد! تازه رفت تو نیروهای ویژه اگه همینکارو دوعان میکرد بازم اینجوری باهاش فرار میکردین؟ فاطما عصبانی میشه و ازش میخواد از خونه اش بره بیرون. آیدان بهش میگه اگه کسی این وسط دورو باشه تویی نه من! تویی که میدونی یامور کجاست ولی وانمود میکنی چیزی نمیدونی! روزگار جا میخوره فاطما اونو از خونه بیرون میکنه که آیدان میگه میرم ولی به خاطر شما هم که شده هرروز میام جلو چشمات! بعد از رفتنش روزگار از مادرش میپرسه که حقیقت داره؟ تو میدونی یامور کجاست؟ فاطما میگه به هیچ وجه به کسی چیزی نمیگین خودم به وقتش هم به پدرت هم به دوعان میگم! دوعان تو کوچه جلوشو یکسری ادم میگیره و ازش میخوان تا باهاش بره او باهاشون درگیر میشه اما در آخر اونو میبرن. 

انها آدم های منفر بودن و دوعان وقتی میره اونجا منفر بهش میگه یادمه درباره شانس حرف میزدی سپس هفت تیری برمیداره و یه تیر توش میزاره و بهش میگه حالا میخوام شانستو بسنجم و به طرفش شلیک میکنه که تیر خالی میزنه منفر میخنده و میگه خوب شد وگرنه دیوارها کثیف میشد سپس ازش میخواد واسه اون کار کنه اما دوعان قبول نمیکنه و میخواد بره که جلوشو میگیرن. دوعان اونجا درگیر میشه و در آخر فرار میکنه. شنگول رفته دنبال امید مدرسه و در حال برگشتن هستن که عموی امید جلوشونو میگیره و میخواد امید را ببره شنگول زورش بهش نمیرسه که وقتی کارشو میگیره بره دوعان راهشو میبنده امید از فرصت استفاده میکنه و درو باز میکنه و میدوعه که با یه ماشین تصادف میکنه. عموی امید فرار میکنه و دوعان سریع امید را میزاره تو ماشین و میبرتش سمت بیمارستان....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بی رحم (مهاجم) + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه