خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. تهیه کنندگی سریال Gaddar برعهده Ay Yapım، کارگردانی آن برعهده سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) می باشد. هورر ابه‌اوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم می باشد که از شبکه فاکس پخش می شود بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .

برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.

قسمت ۵ سریال ترکی بی رحم gaddar

ظفر وقتی از خونه بیرون میاد یه ماشین جلوی پاش می‌ایسته و او را با خودشون می‌برند. آنها به طرف ساختمان نیمه کاره‌ای می‌روند که فردی به اسم منفر اونجاست او با دیدن ظفر بهش میگه گفته بودم که آفتابی بشی و ببینمت کارتو یکسره می‌کنم ظفر بهش میگه من اومدم فقط برای کشتن کسی که برادرمو کشته بعدش از اینجا میرم منفر بهش میگه تسلیت میگم کارتو زودتر تموم کن و از اینجا برو او قبول می‌کنه و میگه امشب کارشو تموم می‌کنم پیداش کردم. آیدان با فکریه در حال درد و دل کردنه و میگه من می‌تونستم که یوکسل کار خلاف کرده و می‌کنه چون آدم یه شبه نمی‌تونه انقدر پولدار بشه اما دیگه نمی‌دونستم که کارش اخاذی کردن و فیلم گرفتن از مردمه. فکریه به حرف‌های اون گوش میده و میگه نگران نباش شما با همدیگه آشتی می‌کنین چون شما فقط نامزد هم نبودین عاشق همدیگه بودین و سرنوشتتون با همدیگه یکیه، آیدان بهش میگه فکر نکنم دیگه همه چیز تموم شده سپس تو آشپزخانه آیدان به فکریه میگه اصلا دوعان خیلی فرق کرده خیلی ظالم شده سر من مدام داد می‌زنه! فکریه میگه خب حق داره چند روز پیش دوست صمیمیش از دست داد الانم عشقشو! آیدان جا می‌خوره و میگه چی؟ مگه برای صمد اتفاقی افتاده؟

فکریه میگه مگه تو خبر نداشتی؟! آیدان جا خورده و میگه اون که خیلی جوون بود! سالم بود! چی شده؟ او با عجله می‌خواد از خونه بیرون بره که فکریه سعی می‌کنه جلوشو بگیره و میگه دوعان عصبی میشه! کجا می‌خوای بری؟ آیدان میگه من هرجور که شده باید برم پیش شنگول او وقتی به دم در خانه صمد میره امید درو باز می‌کنه و به داخل میره آنها با دیدن همدیگه می‌زنن زیر گریه و همدیگرو در آغوش می‌گیرند و دلداری میدن. سپس شنگول درباره پول‌هایی که تو خونه پیدا کرده و ماجرای مرگ صمد بهش میگه آیدان بهش میگه که این پول‌ها کثیفه زود از زندگیتون میره بیرون امید که این حرفا رو می‌شنوه بعد از رفتن شنگول و آیدان از خونه نمام پول‌ها را میره میندازه تو سطل آشغال روبروی ساختمان یه نفر وقتی این صحنه رو می‌بینه میره تمام پول‌ها را از تو سطل آشغال برمی‌داره. دوعان میره پیش پدرش باهاش صحبت می‌کنه و میگه به پول احتیاج دارم می‌تونی کمکم کنی؟ اما پدرش میگه این روزا دستم خیلی تنگه حالا چقدر می‌خوای دوعان میگه هیچی و بعد از خوردن چای از اونجا میره. داوود پدر دوعان با کلافگی به دفتر کارش میره از اینکه نتونسته پولی به پسرش بده به هم ریخته.

گورکان که دوعان را تعقیب می‌کرده محل پنهان شدن آیدان را می‌فهمه دوعان وقتی به داخل میره با فکریه سر اینکه چرا گذاشته آیدان از خونه بره بیرون دعوا می‌کنه فکریه بهش میگه مگه تو آیدان را نمی‌شناسی؟ بخواد کاری کنه می‌کنه کسی جلو دارش نیست همون موقع آیدان وارد خانه میشه که دوعان دستشو می‌گیره و می‌برتش به پشت بام تا باهاش صحبت کنه و ازش می‌پرسه که چه بلایی سر صمد اومده؟ تو هم اون شب اونجا بودی تو توی چه باتلاقی رفتی؟ این از مرگ صمد! و اونم از شب گذشته! سپس بحث به گذشته کشیده میشه  و با هم بحث و دعوا می‌کنن. افرادی پیش داوود میرن او بهشون میگه به ژاپنی بگین خودم میرم پیشش اما آنها با نشون دادن اسلحه تهدیدش می‌کنند و با خودشون می‌برن. وقتی اونجا می‌رسند به ژاپنی میگه من هم تو را از بچگی می‌شناختم هم پدرتو می‌شناختم وقتی پول نداشتی تورو بردم پیش خودم و بهت دستمزد می‌دادم حالا افرادتو با اسلحه فرستادی پیش من؟ او افرادشو سرزنش می‌کنه که چرا اسلحه کشیدن سپس به داوود میگه همینجوری به تو وقت زیادی دادم اما بدهیت داره همینجوری میره بالا سپس بهش میگه تا هفته دیگه وقت داری تسویه کنی وگرنه خودت می‌دونی! آیدان از خانه بیرون رفته تا کمی تنها باشه و با خودش خلوت کنه گورکان می‌بینتش و میره پیشش و بهش میگه بریم یکم با هم صحبت کنیم! آنها به اتاق بازجویی در کلانتری میرن که ازش می‌خواد تا هرچی که اون شب دید را بهش بگه. او میگه ۴ نفر بودن که ریختن تو و درگیری بینشون ایجاد شد یوکسل تیر خورد و منم فرار کردم و نمی‌دونم چی شد دیگه اومدم محل قدیمی که کسی پیدام نکنه اینجا دوعان را دیدم و او هم منو برد به خانه فکریه. او ازش می‌خواد تا اگه چیزی هست درباره دوعان بهش بگه و الکی ازش دفاع نکنه آیدان میگه نه دوعان را اونجا ندیدم و انکار می‌کنه. دوعان به هتلی که آدرسشو مدیر داده بود میره تا بره کسی که پرونده شو بهش داده را بکشه. از قضا یامور با دوست پسرش که همان منفر هست تو همون هتل هستن. یامور حامله است اما آنها همدیگرو نمی‌بینند. دوعان وقتی اون فرد انتخاب شده پایین میاد تعقیبش می‌کنه....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بی رحم (مهاجم) + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه