خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی وحشی
روزگار تو جاده جنگلیه و با سرعت ذر حال رانندگیه که آلاز دنبالش افتاده و جلوشو میگیره روزگار با دیدنش میگه من از قصد اون بلارو سر چاعلا نیاوردم تقصیر اون جسور وحشیه که چاعلا قیافه سو کشیده بود منم عصبی شدم! آلاز میگه تو هنوز وحشی ندیدی! و با باتوم دوتا ضربه محکم تو سرش میزنه و بهش میگه هیچکی حق نداره به خواهر من صدمه بزنه! سپس تو ماشینش میزاره و از اونجا میره. یامان بعد از آروم کردن امید از اتاق بیرون میاد و گریه میکنه واسه وضعیت امید که شبنم پیشش میره و میگه فقط یه راه عمل میمونه ولی ریسک مرگش بالاست یامان جا میخوره که شبنم میگه ولی خوش شانسی بهترین دکتری که تو این عمل موفقیت های زیادی داشته الان استانبوله اسمش هومن آیدینه فقط بهشون نگو من معرفیش کردم یامان قبول میکنه و با خوشحالی میره تا به مادر و پدرش بگه. اشرف رفته به خانه جانر و دنبال نوشته ای از جانر که حرف های نامزد جانر را باور کنه که جانر بی تقصیر بوده.
او دفتر خاطراتشو پیدا میکنه و متوجه میشه دزدیدن علی کار اون نبوده و سریع به دادستانی زنگ میزنه فریده یه لنگ گوشواره ای اونجا پیدا میکنه و یادش میاد که اون گوشواره متعلق به شبنم بوده. یامان رفته به هتلی که هومن آیدین اونجا اقامت داشته تا باهاش حرف بزنه درباره امید که رزروشن میگه همین الان رفتن به سمت فرودگاه یامان با ماشین دنبالشون میوفته و جلوشو میگیره دکتر باهاش دعوا میکنه که چرا همچین کاری کردی اگه بلایی سرت میومد چی؟ به فکر مادر و پدرت نیستی؟ او باهاش حرف میزنه و از وضعیت امید بهش میگه و ازش کمک میخواد او که میفهمه فامیلیش سویسالانه اول قبول نمیکنه سپس میگه باشه. چاعلا مدام به روزگار زنگ میزنه اما وقتی میبینه برنمیداره حسابی استرس گرفته و به رویا میگه بیا ولم کرد همینو میخواست؟ مثلا الان برادری کرده؟
رویا میگه تو حالت خوبه؟ میفهمی چی میگی؟ خودتو تو آینه دیدی؟ تو باید ولش کنی! چاعلا حالش بد میشه و گریه میکنه که رویا آرومش میکنه. آلاز لباساشو عوض کرده و انداخته تو سطل آشغال و به طرف خونه میره. پلیس روزگارو پیدا میکنه که همان موقع چاعلا بهش زنگ میزنه پلیس برمیداره و میگه ایشون وسط جاده بودن و نبض نداره چاعلا شوکه شده که آلاز به خونه میره و چاعلا بغلش میکنه و از وضعیت روزگار میگه آلاز بهش تسلیت میگه و بغلش میکنه. یامان با هومن به بیمارستان رفته که سرهان و نسلیهان با دیدنش جا میخورن نسلیهان به یامان میگه میشه باهم حرف بزنیم! شبنم هومن را میبرتش تو اتاق تا اونا باهم تنها بشن سرهان هم میره تو سرویس بهداشتی تا عصبانیتشو کنترل کنه.
نسلیهان یامان را سرزنش و دعوا میکنه که چرا رفته تو کوچه دکتر پیدا کرده آورده تو بیمارستان مگه خودمون دکتر نداشتیم؟ یامان میگه اون تو کارش بهترینه تو اینترنت خیلی حرفا زدن درباره اش درصد موفقیت تو عملش بالاست و ازش خواهش میکنه تا بزاره اون امیدو یه معاینه بکنه تو اتاق کناری هومن حرف های نسلیهانو درباره خودش میشنوه و میخواد از بیمارستان بره که یامان با دیدنش میره جلوشو میگیره و ازش خواهش میکنه تا امیدو معاینه کنه سرهان هم از راه میرسه و بهش میگه هومن این امید برای پسرمون خیلی با ارزشه مثل برادرشه پس برای ما هم مهمه اگه بخوای قبول کنی حرفی نیست بیمار خودت میشه یامان هم اصرار میکنه که هومن قبول میکنه و با یامان میره تا امیدو معاینه کنه. شبنم نسلیهانو میبره به اتاقش و بهش میگه این همه ری اکشن نشون دادن عادی نیستا!
از گذشته یه قرن داره میگذره تازه نیست که اینجوری داری میکنی یکم خونسرد باشه جلب توجه میکنی! اگه اذیت میشی برم بهش بگم که بره از اینجا اما نسلیهان میگه نه اون دیگه نمیتونه منو اذیت کنه ولی وقتی کنار علی دیدمش نگران شدم شبنم میگه خیلی واسم عجیب بود رفته پدرشو پیدا کرده آورده اینجا چقدرم سریه همن نه؟ نسلیهان کلافه میشه و از اتاق میره. یامان با هومن رفته به اتاق امید تا پرونده امیدو نگاه کنه او از دکتر میپرسه خوب میشم یعنی؟ دکتر بهش میگه ببینیم چی میشه تازه اسم تو امیده نباید به این زودیا جا بزنی که! همان موقع جسور و آسی هم میان پیش امید و باهم حرف میزنن. هومن از اونجا میره.
نسلیهان تو حیاط وایساده که هومن میره پیشش نسلیهان بهش میگه امیدوارم پسرم وسط راه ول نکنی بری! و میخواد به داخل بره که آمبولانس به اونجا میاد و نسلیهان با دیدن کسی که روی برانکارده جا میخوره و میگه این که روزگاره! و با عجله میبرتش به سمت اورژانس هومن هم با نسلیهان به پرونده رسیدگی میکنن و باهم میرن به اورژانس سرهان با دیدن اونا باهم بهم میریزه. یامان با آسی و جسور حرف میزنه و میگه دیگه نزدیم چاعلا نمیشه ولی اگه رویا نیومده بود کشته بودمش! جسور ازش تعریف میکنه ولی آسی حرص میخوره....
نظر شما