خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی وحشی

اخبار دزدیده شدن یامان توسط داییش جانر همه جا پر شده و خبرنگارها جلوی خانه اشرف، بیمارستان و خانه شبنم وایسادن و دنبال خبر و مصاحبه هستن. سرهان صبحانه شو خورده و به نسلیهان میگه زنم و پدر زنم عزادارن و من باید برم به بیمارستان برسم فقط خیلی خودتونو اذیت نکنین و میره. فریده میاد و به نسلیهان میگه که بچه ها میگن میل ندارن او میره به اتاقشون و ازشون میخواد بیان سر میز صبحانه. وقتی میرن میبینن که عکس های کودکی بچه ها و خانوادگی‌شونو روبروی میز صبحانه با پروژکتور روی دیوار انداخته. سپس بهشون میگه من با جانر هیچوقت نتونستم صمیمی بشم هروقت دستمو دراز کردم نگرفت خواستم باهاش درد و دل کنم نشد! ولی شما نباید مثل ما بشین باید یادتون بیاد که خواهر و برادرین! پشت همدیگه باشین این نفرت هیچوقت فروشش نمیکنه و همیشه گریبان گیرتونه! سپس فیلمی از آنها را تو کودکی نشون میده که اونا لبخند تلخی میزنن، نسلیهان میگه واسه هیچ چیزی دیر نیست لطفا همو به یاد بیارین لطفا!

آلاز میگه من چیزیو یادم نرفته، نه فقط اینارو بلکه بعدشم بیشتر یادم نرفته میخوای بقیه شو من بگم؟ سپس رو به یامان میگه اینارو میبینی آخرین شادیامون بود مامان یا کل روز گریه میکرد یا به خاطر داروهایی که میخورد خواب بود یعنی فقط تو نه مامانمم نبود! مثلا یه بار اجه انقدر گریه کرد بود که کبود شده بود منم مجبور بودم هرشب سر بنم بهش تو روزهای بارونی کارم سختر بود چون چاعلا از رعد و برق میترسید باید به جفتشون میرسیدم. آلاز میگه تاحالا شده با مادرت تو یه خونه باشی و دلت واسش تنگ بشه؟ بزار یه خاطره دیگه تعریف کنم یه روز رفتم تو اتاق و لباساتو پوشیدم گفتم شاید منو با لباسای تو ببینه خوشحال بشه شاید اندازه تو دوستم داشته باشه اونجوری اما وقتی منو دید میدونی چیکار کرد؟ لباساتو درآورد از تنم بعد لباساتو بغل کرد و گریه کرد یعنی اندازه لباسات ارزش نداشتم سپس به یامان میگه فقط تو گم نشدی و زجر نکشیدی و قربانی نشدی! با گم کردن تو ما را هم گم کرد.

سپس بعد از زدن حرفاش از سر میز پا میشه و میره که چاعلا هم دنبالش میره و با ماشین سریع از اونجا میرن که نسلیهان گریه میکنه و نمیتونه جلوشونو بگیره یامان سعی میکنه آرومش کنه که نسلیهان میگه مقصر همه چیز منم و گریه میکنه که یامان میگه از من میخوای برادری کنم؟ میکنم رابطمونو درست میکنم نگران نباش من اون جسور  تخسو آدم کردم این دوتا بچه لوس که کاری نداره و میخندن و نسلیهان را بغل میکنه. آلاز و چاعلا تو دل جاده زدن که چاعلا گریه میکنه و آلاز هم حسابی تو خودشه و ناراحته و همدیگرو آروم میکنن. رویا میره تو حیاط از دور نسلیهان و یامان را میبینه که نسلیهان ازش میخواد بیاد نزدیک و میگه تو مگه چیکار کردی که از من خجالت میکشی؟ رویا میگه ببخشید ولی من شرمندتونم نسلیهان میگه شماها بی تقصیرترین هستین خودتو اذیت نکن دخترم و سه تایی همدیگرو بغل میکنن.

اشرف به خاطر اینکه نتونسته مراقب خانواده اش باشه خودشو سرزنش میکنه که سرپرست خدمه فریده آرومش میکنه با حرفاش و بهش میگه شما هرکاری که لازم بوده کردین الان باید قوی باشین به خاطر خانواده. تو بیمارستان شبنم با سرهان روبرو میشه و میگه میبینم به خاطر اون علی دوباره خانواده شدین باهم سرهان میگه ما همیشه یه خانواده بودیم شبنم باهاش حرف میزنه و ازش میخواد که بهش بی توجهی نکنه و شب تو هتل منتظرشه سرهان میگه اگه تونستم باشه. شبنم میره تو اتاق سرهان که نسلیهان به اونجا میره و شبنم میگه اومدم استعفامو بدم و برم نسلیهان به خاطر تهمتی که زده بهش معذرت میخواد و ازش میخواد بمونه و او هم قبول میکنه.

سرهان میگه بریم خانمم امروزو دونفری بگذرونیم حال و هوامون عوض بشه و میرن. یامان و رویا تو ماشینن و حرف میزنن که یامان ماشبنو نگه میداره و به رویا میگه بشینه پشت فرمون تا بهش رانندگی یاد بده او جا میخوره ولی در آخر قبول میکنه. او به خاطر تصادف و ترسی که از گذشته داره میترسه که یامان بهش کمک میکنه و موفق میشه راه بیوفته و از پس ترسش بربیاد. تو بیمارستان امید در حال رفتن به اتاق اجه ست که حرف های دوتا پرستاری میشنوه که درباره اون حرف میزنن. اونا میگن هروقت میبینمش دلم واسش میسوزه اون یکی میگه ایشالله زودتر درمانش تموم بشه دیگه راه بره اما دوستش میگه چه درمانی آخه از اون موقع تا الان پیشرفتی نداشته انگاری فقط به خاطر پسرشون که تازه پیدا شده اینجا نگهش داشتن! امید با شنیدن این حرفا بهم میریزه و با ناراحتی میره.... 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه