خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی ظالم gaddar + ویدئو
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی مهاجم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی مهاجم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. تهیه کنندگی سریال Gaddar برعهده Ay Yapım، کارگردانی آن برعهده سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) می باشد. هورر ابهاوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم می باشد که از شبکه فاکس پخش می شود بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .
برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.
قسمت ۹ سریال ترکی مهاجم gaddar
دوعان تو حیاط بیمارستان نشسته و به حرفایی که امید و پدرش بهش زدن فکر میکنه که امید گفته بود چرا مراقب پدرم نبودی؟ پدرش هم بهش گفته بود نمیخوام یه قاتل سر سفره ام بشینه! بهم میریزه آیدان میره پیشش و میگه خداروشکر جواب توموگرافی اومد مشکلی نیست فردا مرخص میشه دوعان میگه خوبه و میره که آیدان میفهمه عادی نیست حالش. دوعان شبانه میره بالاسر یه مرد و بیهوش میکنه سپس زنده زنده میندازتش تو گوری که کنده. دوعان رفته سروقت منفر او اول راننده شو بیهوش میکنه و پنهانی وارد خونه اش میشه و یکی یکی محافظاشو بیهوش میکنه. سپس سراغ منفر میره او با دیدنش جا میخوره و میگه دل و جرأت خوبی داریا خودتو بدبخت میکنی! جلوی چشمات تک تک عزیزاتو میکنی تو گور دوعان پوزخند میزنه و میگه تا الان خیلیا اینو بهم گفتن میدونی؟
ولی چجوری؟ از اون دنیا میخوای مرخصی بگیری بیا سراغ من؟ منفر میگه بابام این کارو میکنه دوعان میخنده و میگه اونم قراره بیاد سراغت اون دنیا منفر میخنده ومیگه خوبه داستان سازیتم خوبه همان موقع دوعان میخواد بهش سلیک کنه که ار آشپزخانه یامور میاد بیرون و با دیدن اون صحنه شوکه میشه دوعان یامور را میرینه خشکش میزنه و نگاهش بین او و شکم جلو آمده اش رد و بدل میشه. یامور وقتی میگه داداش! منفر میگه چی؟ داداشته؟ واقعا داداشته؟ یامور از دوعان میخواد تا اونو نکشه و میگه دوسش دارم داداش ما قراره بچه دار بشیم توروخدا نکشش منفر از فرصت استفاده میکنه و باهمدیگه درگیر میشن دوعان در حال خفه کردن منفر هستش که یامور مدام صداشون میکنه و در آخر فشارش میوفته و روی زمین میوفته اونا میترسن و با عجله میخوان ببرنش به بیمارستان.
سر اینکه کدومشون ببره بیمارستان دعواشون میشه که دوعان بلندش میکنه و میگه این خواهر منه! و سوار ماشین منفر میشن و به سرعت میرن به بیمارستان. اونجا منفر به آدم هاش میگه بیان و دوعان میره به سرویس بهداشتی و از عصبانیت آینه را میشکنه آیدان بهش زنگ میزنه را ببرن او با پورخند و طعنه میگه سه تا به نظرت کافی بود واسه بردن من؟ منفر میگه اینو ببرین تا بعدا به حسابش برسم دوعان تو پارکینگ بهشون نگاه میکنه و میگه خیلی ترسناکین واقعا و میخنده که وقتی سوار ماشین میشن به حسابشون میرسه و از طریق دیوار پشتی خودشو میرسونه به پنجره اتاق یامور و میره پیشش. یامور جا میخوره و همدیگرو بغل میکنن سپس دوعان بهش میگه میدونی اون منفر کیه؟ اون قاچاقچی اسلحه ست، هزارتا خلاف دیگه هم میکنه! یامور میگه منفر آدم خوبیه با من خیلی خوبه درسته خیلی پولدارن امکان داره یه کارهایی کرده باشه ولی آدم خوبیه!
دوعان سعی میکنه بهش بفهمونه و میگه از اینجا میبرمت خونه خودمون یامور میگه نه فکر کردی بابا منو تو این وضعیت ببینه چیکار میکنه؟ دوعان میگه خودت میدونی بابا کاریت نداره! دکتر به داخل میاد که با دیدن دوعان میگه شما اینجا چیکار میکنین؟ برین بیرون وگرنه به نگهبانی اطلاع میدم! دوعان میگه نه خودم میرم. وقتی بیرون از اتاق میره منفر میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ سپس ادم هاش اونو میگیرن و منفر شروع میکنه به کتک زدنش که وقتی میخواد لگد بزنه تو صورتش آیدان از پشت سر با کپسول آتش نشانی میزنه تو سرش که دوعان باهاشون درگیر میشه و در آخر از پلیس بیمارستان میان و دوعان با آیدان را میبرن. آنها تو بازداشتگاه هستن که آیدان میگه تا کی اینجاییم؟ دوعان میگه نمی دونم، آنها باهم حرف میزنن که دوباره به دعوا کشیده میشه بعد از چند دقیقه منفر به اونجا میاد که دوعان با دیدن دوباره بهم میریزه.
منفر بهش میگه اومدم اینجا با رییس پلیس حرف زدم گفتم برادر زنمی ولی نگفتم از فامیل خوشم نمیاد نگران نباش تا فردا میاین بیرون و کار نیمه تمومو تموم میکنیم! سپس به آیدان میگه از زن های وحشی خوشم میاد ولی داستی سرمو میشکستی! آیدان میگه نشد ایشالله سری بعد سپس بهش میگه تورو یه جا دیدم چقدر آشنایی! سپس با طعنه میگه که اهان معشوقه اون یارو بودی! دوعان از کوره در میره و شروع میکنه بهش فحش دادن آیدان سعی میکنه از دور با حرفاش آرومش کنه. منفر با خودش یامور را برده پیش پدرش تا باهاش آشنا بشه او بعد از کمی حرف زدن با یامور وقتی با منفر تنها میشه میگه ازش بعید نیست از قصد حامله شده باشه تا آینده شو تضمین کنه! باهاش خوش باش ولی فقط در حد معشوقه ازدواجت با کسیه که من میگم! منفر سعی میکنه راضیش کنه تا با یامور ازدواج کنه اما او میگه نه و راضی نمیشه. دوعان و آیدان وقتی آزاد میشن دوعان میخواد بره پیش منفر که او میگه به فکر یامور باش اون حامله ست اتفاقی واسه بچه یا خودش میوفته! اما دوعان گوشش بدهکار نیست و باهم دعوا میکنن دوباره که دوعان میگه بریم تورو برسونم خونه فکریه من برم....
نظر شما