خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی وحشی

ملک تو سرویس بهداشتی کلوپ تولگا خودشو حبس کرده و گریه می‌کنه رویا اونو پیدا می‌کنه و ازش می‌پرسه که چی شده ملک؟ چرا اینجا داری گریه می‌کنی؟ اتفاقی افتاده؟ و اونو آروم و بغلش می‌کنه ملک یک دفعه به حرف میاد و بهش میگه برای داداش یامانم نگرانم می‌ترسم. رویا وقتی می‌بینه او حرف می‌زنه جا می‌خوره و بهش میگه میخوای به من بگی از چی می‌ترسی؟ حالا که می‌خوای حرف بزنی شاید بتونم کمکت کنم! ملک میگه سرهان داداش یامانمو دزدیده بوده و مامانت خبر داره دیدم دارن با هم حرف می‌زنن و می‌خوان دوباره یامانو بدزدن! رویا شوکه میشه. ۱۶ ساعت قبل، یامان با جسور در حال بردن میز داخل خونه قدیمیشون هستند چون قراره با بچه‌ها اونجا جمع بشن و با همدیگه صبحانه بخورند آنها به کمک همدیگه میز صبحانه مفصلی می‌چینند.

یامان به الیف زنگ می‌زنه و ازش می‌پرسه که دیر کردی صبحانه میای یا نه؟ او میگه نه صبحانه نخوردم میام حتماً خیلی هم گشنمه یه کار کوچیک داشتم کم کم راه میفتم میام. بعد از قطع تماس الیف که با فردی به اسم سجاد که همکارش هست قرار داشته صحبت می‌کنه و پرونده‌ای رو ازش می‌گیره چون پرونده درباره تمام اطرافیان یامانه و تحقیق شده سجاد به الیف میگه از هر کدومشون شروع کنی ردو بگیری بالاخره سرنخ‌هایی پیدا می‌کنی بابت دزدیده شدن یامان می‌فهمی کار کی بوده. بعد از کمی صحبت کردن از همدیگه خداحافظی می‌کنند و الیف به سمت خانه جسور و آسی راهی می‌شه. آنها میزو کامل چیدن و به خودشون میگن که پس اینا کجا موندن؟ چرا نمی‌رسن؟ همان موقع آهنگی که الیف در کودکی مدام گوش می‌داد با صدای بلند را می‌شنوند.

یامان میگه الیفه بالاخره اومد و با خنده میرن بیرون و بهش میگن که صدای ضبطتو کم کنه الان همه می‌ریزن بیرون اما الیف بدون توجه کردن به حرف‌های اونا به خوندن ادامه میده جسور هم روی کاپوت ماشین می‌زنه بالاخره یامان ضبطو کم می‌کنه و به داخل میرن. الیف می‌خواد شروع کنه به خوردن که یامان میگه زشته بزار بقیه هم برسن الیف میگه چیکار کنم خیلی گشنمه من می‌خورم و شروع می‌کنه به صبحانه خوردن. دو تا مامور برای رسیدگی به ماجرای مرگ ظفر به بیمارستان اومدن نسلیهان و سرهان جا می‌خورند و سرهان آنها را به اتاق خودش می‌بره نسلیهان میره به اتاق مژده و بهش میگه گزارش دادن ماجرای مشکوک مرگ ظفر کار تو بوده؟ او تایید می‌کنه و میگه آره فقط یه گزارش بوده هنوز فیلمیو واسشون نفرستادم که ببینن که برمی‌گرده به انتخاب تو.

نسلیهان بهش میگه به آینده هومن بازی نکن مژده میگه با ازدواج کردن با سرهان هم هومنو از زندان و هم منو از خودت نجات بده تصمیم با توئه. نسلیهان با کلافگی از اتاق بیرون میره سرهان ماجرارو کاملاً طبیعی برای آنها تعریف می‌کنه اما آن دو نفر بهش میگن که باید با پزشک‌های تو اتاق عمل صحبت کنیم سرهان میره تا نسلیهان را با خبر کنه. نسلیهان با دیدنش میگه باید بهت بگم که هومن اصلاً دروغ نمیگه هرچقدرم ما حرفامونو یکی کنیم اون راستشو میگه سرهان بهش میگه پس باید چیکار کنیم؟ نسلیهان میگه برو با هر روش که می‌تونی جلوی رفتن هومن به اتاق بازرس‌ها را بگیر برای من وقت بخر تا باهاش صحبت کنم و راضیش کنم. نسلیهان پیش بازرس‌ها رفته و تمام ماجرا را کاملاً طبیعی جلوه میده سرهان هومن رو به یه اتاق دیگه‌ای برده که هومن با رفتن به داخل اون اتاق سرهان درو به روش می‌بنده و از اونجا میره.

آلاز چاعلا و رویا به آنجا رسیدند که با دیدن ماشین الیف رویا با کلافگی میگه این می‌خواد همیشه هرجا میریم همراهمون بیاد؟ و درباره‌اش کمی با هم صحبت می‌کنند رویا یک دفعه چشمش به پرونده تو ماشین الیف میفته که عکس خودش روی اونه جا می‌خوره و پرونده را برمی‌داره اونجا متوجه میشن که الیف درباره همشون تحقیق کرده و همه چیز را درباره‌شون می‌دونه آنها با کلافگی به داخل میرن و الیف را بازخواست می‌کنند که برای چی درباره‌شون تحقیق کرده و پرونده تشکیل داده؟ یامان جسور و آسی هم جا می‌خورند و از الیف می‌خوان تا توضیح بده اما الیف میگه من الان خیلی گرسنمه وقتی شکمم خالی باشه مغزم کار نمی‌کنه بذارین اول غذامو بخورم آنها عصبی شدن و بعد از کمی سرزنش کردن الیف به خاطر این کارش از اونجا میرن.

بعد از رفتنشون یامان از الیف توضیح می‌خواد که او میگه چیزی نیست به خاطر شغلم زیادی حساسم کار از محکم کاری عیب نمی‌کنه سپس همه اونارو هم بازخواست می‌کنه و میگه یامان تورو از اعضای خانواده رویا تو بچگی دزدیدن اما تو چیکار کردی با دختر دوست شدی! آسی تو یادت رفته که آلاز چه بلاهایی سر یامان آورد ولی تو هم بخشیدیش و الان باهاش دوست شدی! جسور دوست دخترتو روزگار را کشت اما تو بخشیدیشو باهاش دوست شدی! آنها با عصبانیت میگن همشون تغییر کردن بعد از تغییراتشون دیگه با همدیگه‌ایم بعد از کمی بحث کردن الیف از اونجا میره. نسلیهان پیش هومن میره و باهاش صحبت می‌کنه هومن گلگی سرهان را می‌کنه که نسلیهان بهش میگه من خودم بهش گفتم این کارو بکنه باید با هم حرف بزنیم.

نسلیهان با هومن صحبت می‌کنه و در آخر بهش میگه که من خیلی خستم تحمل از دست دادن یه نفر دیگر را ندارم ازت خواهش می‌کنم که همین جا کنارمون بمون و تنهام نذار من تنهایی از پسش بر نمیام یامان از خونه بیرون می‌خواد بره. که یعقوب با دو تا از نوچه‌هاش به اونجا رفتن و سراغ جسورو می‌گیرن یامان بهش میگه دیگه جسور با شما کار نمی‌کنه دست از سرش بردارین یعقوب میگه من باهاش کار ندارم آقا زبیر می‌خواد ببینتش یامان میگه به جاش می‌تونه با من حرف بزنه و باهاشون راهی میشه....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار