خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی وحش

نسلیهان وقتی به اتاقش میره می‌بینه اتاق کارش پر از گله که حسابی جا خورده و نوشته‌های روی ‌برگه هارو می‌خونه تا ببینه از طرف کیه و متوجه میشه از طرف ظفر دمیرخان هستش و حسابی جا می‌خوره و بدون اعتنا کردن به گل‌ها به کارش ادامه میده. شبنم میره اتاقش و از گل‌ها حسابی تعریف می‌کنه و میگه ببین چه جوری تو دل طرف رفتی هنوز هیچی نشده چقدر اینجارو گل بارون کرده! او میگه شبنم چرت و پرت نگو قرار نیست اتفاقی بیفته چیزی هم نشده که بزرگش می‌کنی شبنم میگه ولی بدجوری تو چشمش رفتی چقدم بوی خوبی دارن این گل‌ها! نسلیهان بهش میگه هر کدومشو می‌خوای برداری بردار برو مال خودت شبنم یه دسته گلو انتخاب می‌کنه و از اونجا میره. سرهان با پرونده به دست به اتاق مژده میره و بهش میگه باید یه سری برگه رو امضا کنین مژده می‌پرسه برای چی هست؟ موضوعش چیه؟

سرهان میگه درباره بچه‌های خیابونی که قراره به خیریه اضافه بشن یه گروه از پزشک‌ها قراره برن برای چکاپ سلامتشون مژده ازش می‌پرسه نسلیهان میره؟ سرهان میگه به احتمال زیاد آره چون هیچ کار خیریو رو زمین نمی‌ذاره و خودش میره انجام میده مژده به هم می‌ریزه که سرهان ازش می‌پرسه شما حالتون خوبه یه جوری هستین مژده میگه نه حالم خوبه و برگه‌ها رو امضا می‌کنه. یامان می‌خواد به سرویس بره که آلاز بهش میگه کجا داری میری؟ الان میاد لیلا! یامان میگه استرس دارم ولم کن می‌خوام برم یه آبی بزنم به صورتم و از اونجا میره رویا هم پشت سر یامان میره و راهشو می‌بنده و ازش می‌پرسه داری چیکار می‌کنی؟ یامان میگه هیچی از سر راهم برو کنار اما رویا بهش میگه تو هنوزم عاشق منی و منو نگاه می‌کنی مدام پس اون دختره چیه؟ یامان میگه اگه از سر راهم بری کنار اون دختره رو هم می‌بینم تو همش میای تو دید من!

رویا بهش میگه اگه برای شکنجه دادن من داری این کارو می‌کنی بسه من فهمیدم اشتباهمو و با هم درباره این موضوع بحث و صحبت می‌کنن. از طرفی لیلا پیش آلاز و آسی میره سپس ازشون می‌پرسه که یامان کجاست؟ آلاز میگه رفت سرویس الان میاد اما آسی فکر دیگه‌ای به سرش می‌زنه و میگه مطمئنی رفت سرویس ولی به نظرم رفت دنبال رویا آلاز بهش نگاه معناداری می‌کنه که داری چیکار می‌کنی؟ او میگه بالاخره باید بفهمه دیگه من نمی‌فهمم چه جوری دو تا دختر با همدیگه! لیلا عصبی میشه و به طبقه بالا میره که با رویا و یامان روبرو میشه که دارن با همدیگه حرف می‌زنند لیلا ازشون می‌پرسه که اینجا چه خبره؟ دارین چیکار می‌کنین؟ رویا میگه دنبال منه اما یامان به لیلا میگه دنبال توام از طرفی آلاز از فرصت استفاده کرده و برنامه ای تو گوشیش می‌ریزه لیلا وقتی یامان و رویارو با هم می‌بینه با ناراحتی می‌خواد از کافه بره که یامان برای اینکه وقت بخره برنامه کامل نصب بشه جلوشو می‌گیره و باهاش شروع می‌کنه به صحبت کردن.

اما لیلا بهش اعتنایی نمی‌کنه که یامان ناچاراً لیلا را نگه می‌داره و او را می‌بوسه همگی جا می‌خورند و همان موقع آلاز می‌بینه برنامه کامل نصب شده و گوشیشو می‌ذاره سر جاش. لیلا به یامان میگه تو ذهنت خیلی به هم ریخته ست یکم خودتو جمع و جور کن سپس گوشیشو برمی‌داره و از اونجا میره. رویا به یامان میگه آفرین حداقل الان دیگه مطمئن شدم که هرچی بوده تموم شده و از اونجا میره یامان با کلافگی سر میز می‌شینه که آلاز بهش میگه نگران نباش درست میشه. هرچی بود می‌ارزید همگی نفس راحت می‌کشن. نسلیهان به همراه نیروهای درمانیش می‌خوان به سمت محله ته جهنم برن برای چکاپ سلامتی بچه‌های اونجا نسلیهان به شبنم میگه یه پزشک دیگه هم احتیاج داریم هومن به اونجا میاد و میگه من کار خاصی ندارم منم میام. شبنم بهشون میگه باشه خیلی هم خوب ولی باید به پزشک ارشد مژده خانم هم اطلاع بدیم و اجازه بگیریم همون موقع مژده به اونجا میاد و میگه تو هم می‌خوای بری؟

 هومن تایید می‌کنه که نسلیهان میگه البته یک روانپزشک هم بیاد خوبه بچه‌ها از نظر روحی حالشون خوب نیست مژده قبول می‌کنه که باهاشون بره آنها به محل ته جهنم رفتند و شروع می‌کنند به معاینه کردن بچه‌ها. اونجا مژده با دختر بچه‌ای به نام ملک روبرو میشه و بهش میگه که از نظر بدنی کاملاً سالمی و هیچ معلولیتی هم نداری پس خودت نمی‌خوای که حرف نمی‌زنی درسته؟ او سرشو پایین می‌ندازه که مژده ازش می‌خواد دلیلشو بپرسه اما او چیزی نمیگه. سلیم دوست هومن بهش زنگ می‌زنه و میگه گفته بودی درباره ظفر دمیرخان بهت اطلاعات بدم باید بهت بگم که آدم خیلی خطرناکیه اصلاً نزدیکش نشو فقط همینو می‌تونم بهت بگم چیز بیشتری ازم نپرس و تلفنو قطع می‌کنه. هومن شوکه میشه و تو فکر میره همان موقع ظفر دمیرخان با آدم‌هاش به محله ته جهنم میان که آنها با دیدنش جا می‌خورند.

آنها میرن جلو و با ظفر دمیرخان سلام و احوالپرسی می‌کنند. نسلیهان مژده و هومن را به ظفرخان معرفی می‌کنه مژده بهش میگه می‌تونستین زودتر از این با همدیگه آشنا بشیم ولی چون با بادیگاردهای زیادی تو بیمارستان اومدین موقعیتش پیش نیومد هومن ازش می‌پرسه که شما شغلتون چیه؟ آخه این همه بادیگارد دارین واسم سوال پیش اومد! ظفرخان بهش میگه حمل و نقل هومن بهش میگه حمل و نقل چی؟ ظفر میگه هر چیزی که به ذهنتون برسه اگه به حمل و نقل علاقه دارین می‌تونم یه روز ببرمتون به اسکله اونجا از نزدیک بهتون نشون بدم و می‌خنده. سپس به نسلیهان میگه منتظرتون سر میز شام هستم نسلیهان میگه باشه برای یه وقت دیگه بچه‌ها هم نیستن و آمادگیشم ندارم اینجا هنوز کلی کار هست اما ظفر خان بهش میگه بهتره که عقب نندازیم من منتظرتونم و از اونجا میره.

آنها به سرکار خودشون برمی‌گردند هومن با نسلیهان بحث می‌کنه و ازش می‌خواد تا نزدیک اون فرد نشه اما نسلیهان عصبی میشه و میگه چرا به خودتون اجازه می‌دین که همش درباره من تصمیم بگیرین و امر و نهیم کنین؟ بعد از کمی بحث کردن مژده به اونجا میره و به نسلیهان میگه اگه شب می‌خوای بری من می‌تونم بقیه کارارو انجام بدم بالاخره باید بری آماده هم بشی نسلیهان تشکر می‌کنه و میگه فکر خوبیه و از اونجا به سمت خونه میره. او تو خونه آماده شده اما موقع رفتن منصرف میشه و به ظفرخان زنگ می‌زنه که حال خوبی ندارم نمی‌تونم امشب بیام باشه واسه یه وقت دیگه ظفر وقتی اینو می‌شنوه به مادر الوان میگه که به آشپز و خدمه بگو غذامو می‌برم یه جای دیگه می‌خورم آماده باش. یامان به همراه آسی به محله ته جهنم رفتند که ملک میره عروسکشو به یامان نشون میده یامان از بچه‌ها می‌پرسه که چه خبر بوده امروز او بهشون میگه که از بیمارستان اومده بودن برای چکاپ یامان میگه کار اون ظفره.

از طرفی جسور رفته پیش یعقوب و به پاش شلیک می‌کنه همان موقع زبیر زنگ می‌زنه و جسور می‌ذاره روی اسپیکر او به همشون میگه که از این به بعد باید به حرف جسور گوش بدین هرچی اون بگه همونه جسور به بچه‌ها میگه توپ و تفنگاتونو جمع کنین باید بریم جایی می‌خوام دیگه بجنگم. بچه‌ها به یامان خبر میدن که جسور به یعقوب شلیک کرده و با کلی اسلحه و آدم داره میره جایی یامان به آلاز میگه باید سریعاً وارد عمل بشیم و با آسی از اونجا میرن. در خانه نسلیهان زده میشه که وقتی میره دم در می‌بینه ظفرخان با تمام خدمه‌اش شام را برداشتن و اومدن اونجا که با نسلیهان غذا بخوره او حسابی جا خورده سپس قبول می‌کنه و تعارفشون می‌کنه به داخل بیان. یامان جلوی راه جسور را گرفته و بهش میگه هرجا میری باید با همدیگه بریم. اطلاعات سلامتی بچه‌هارو سرهان در اختیار ظفر میزاره اون می‌بینه که ملک برای پیوند مناسبه و یه ماشین می‌فرسته به ته جهنم تا ملک را با خودشون ببرند....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار