خلاصه داستان قسمت ۹۲ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۹۲ سریال ترکی وحشی
یامان وقتی لوکیشن را میبینه جا میخوره و به خودش میگه تو اونجا چیکار میکنی جسور؟ واسه چی رفتی اونجا! و با سرعت به سمت لوکیشن راه میافته. سرهان میره سر قرار با ظفر و بهش میگه فکر نمیکردم به این زودی دوباره شما رو ملاقات کنم سپس با همدیگه گرم صحبت میشن و ظفر بهش میگه از طرف اون پسری که برای دخترتون احساس ترس میکردین دیگه جای نگرانی نیست سرهان تشکر میکنه و ازش میپرسه البته منظورتون از جای نگرانی نیست چیه؟ ظفر میگه زنده است سرهان خیالش راحت میشه و میگه خوبه ظفر ازش میپرسه نمیدونم به خاطر چی انقدر دوست داری زنده باشه؟ سرهان میگه چون اگه بمیره دخترم از چشم من میبینه پیچیدهترین وظیفه برای پدره ظفر تایید میکنه و میگه برای امثال من و تو نباید اصلاً خانواده وجود داشته باشه.
سرهان میگه من پشیمون نیستم از تشکیل خانواده دادنم خیلی هم راضیم ظفر میگه پس حتماً به خاطرشون تو چاه نیفتادی سرهان میگه نه برعکس خیلی از چاهها هم بیرون اومدم سپس بعد از کمی حرف زدن ظفر از سرهان میخواد تا گزارش سلامت از تمام بچههای خیابانی برایش جور کنه هرچی بیشتر بهتر سرهان دلیلشو میپرسه که ظفر میگه یکی از پسرهای دوستام که مهمه تو خارج از کشور باید پیوند ریه بشه منم گفتم کی بهتر از تو میتونه این کارو انجام بده! سرهان تو فکر میره. یامان گذشته میافته و حالش گرفته میشه او یادش میاد که وقتی با یه دختر بچه تو اون انباری خونه گیر افتاده بودن وقتی ظفر میاد یامان با زدن شیشه تو پای او از اونجا فرار میکنن. او بعد از کمی دست و پنجه نرم کردن با خودش زنگ درو میزنه و وارد خونه میشه اما هر قدمی که تو اون خونه برمیداره انگار وزنههای ۱۰۰ کیلویی به پاهاش وصله. او بالاخره پشت در انباری میرسه سپس در میزنه و از جسور میخواد تا درو باز کنه جسور گریه میکنه و با حالی بد فقط داد میزنه که به من کاری نداشته باشه من کاری نکردم.
یامان بالاخره در را باز میکنه و داخل میره جسور بدون اینکه او را نگاه کنه ازش رو برمیگردونه و احساس ترس میکنه و التماس میکنه تا باهاش کاری نداشته باشن یامان بهش میگه جسور داداش منم یامان! جسور وقتی چشمش به یامان میافته کمی آروم میشه و میگه یامان تویی بالاخره اومدی! اومدی یامان؟ او تایید میکنه و میگه آره داداش منم او گریه میکنه و میگه ولی خیلی دیر اومدی خیلی دیر کردی و شروع میکنه به گریه کردن یامان او را در آغوش میگیره و سعی میکنه آرومش کنه. سرهان به ظفر میگه این کاری که از من میخواین من نمیتونم انجام بدم بهتره کلاً هم من نشنیده بگیرم هم شما منو ندیده اما ظفر او را به ماجرای عمل امید که ازش کمک خواسته بود تا زنده از عمل در نیاد تهدید میکنه و گوشزد میکنه که از همه چیز خبر داره سرهان حسابی توی منگنه قرار گرفته و نمیدونه باید چیکار کنه. یامان تو مسیر به آلاز زنگ میزنه و میگه نمیتونم با آسی ارتباط برقرار کنم تو خبر داری ازش؟ آلاز بهش میگه اون الان پیش منه یامان جا میخوره و میگه پیش تو چرا؟
چی شده؟ آلاز میگه حالش خوب نیست با ظفر روبرو شده یامان به هم میریزه و میگه جسور هم همینطور اصلاً حالش خوب نیست آلاز بهش میگه بهتره جسور را هم بیاری اینجا پیش همدیگه باشن بهتر میتونن همدیگرو هندل کنند و زودتر رو پا میشن یامان قبول میکنه سپس به طرف خانه مادرش نسلیهان راه میافته. مژده وقتی با ملیکه صحبت میکنه متوجه میشه که کسی که خونه هومن را خریده نسلیهان بوده و به کمک وکیلش اون خونه رو خریده او عصبی میشه و میخواد بره با نسلیهان صحبت کنه که میبینه با هومن تو راهرو بیمارستان در حال صحبت کردن با همدیگه هستند نسلیهان بعد از تمام شدن صحبتش میره اتاق مژده و او بهش میگه که طبق بررسیهام به نظر من باید دکتر هومن اخراج بشه نسلیهان جا میخوره و میگه یعنی چی! تو اولین روز کاریت میخوای شوهرتو اخراج کنی؟
او تایید میکنه سپس میگه باتوجه به برآورد عملهای دکتر هومن اون فقط چند تا عمل بیشتر نداشته که همشون متعلق به خانواده شما بودن اگه دکتر خانوادگی شماست که هیچی حرفی باقی نمیمونه اما اگه به عنوان یه پرسنل تو این بیمارستان هستش طبق عرف باید اخراج بشه نسلیهان میگه اگه دکتر هومن اینجاست فقط به خاطر تخصص و مهارتیه که دارند مژده تایید میکنه و میگه البته حق با شماست ولی اخراج کردنش به نفع همست حتی خود شما او دلیلشو میپرسه که اون میگه من متوجهم که مدام تلاشتونو میکنین تا دوباره هومنو به دست بیارین با اسم جعلی و مدارک جعلی خونشو خریدی! انها سر این موضوع باهم دعوا میکنن نسلیهان بهش میگه من آره اون خونه رو خریدم ولی گذشتمو خریدم و هیچ پشیمون نیستم ولی اگه از آینده گرانی باید بهت بگم که جای نگرانی نیست گذشته مال منه هیچ دخالتم نمیتونی بکنی توش حتی بخوام با گذشتم زندگی میکنم اما از آینده نترس چون آینده مال خودته در ضمن هر تصمیمی درباره دکتر هومن میگیری میتونی بگیری و از اونجا میره.
ظفر جلوی نسلیهان را تو قسمت پذیرش بیمارستان میگیره و باهاش صحبت میکنه در آخر او را با بچههایش شام خونه اش دعوت میکنه بعد از رفتنش سرهان میره پیش نسلیهان و ازش میخواد تا از اون مرد فاصله بگیره نسلیهان ازش میخواد تا تو کارهاش دخالت نکنه و بعد از کمی بحث کردن از اونجا میره. سرهان از اینکه ظفر داره به خانوادهاش نزدیک میشه به هم ریخته یامان بعد از کمی کنار آسی و جسور بودن با چاقویی که تو جورابش پنهان کرده میره دم در خانه ظفر و میگه اومدم لیلا رو ببینم. وقتی نگهبانها میگن لیلا خانم اجازه ندادن برین داخل شروع میکنه به داد زدن و لیلا را صدا زدن لیلا بیرون میره سپس از شجاعت یامان خوشش میاد و اجازه میده وارد خونشون بشه و با هم به داخل میرن....
نظر شما