خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی وحشی

یامان حسابی خودشو داره کنترل می‌کنه و وارد خونه می‌شه اون وقتی موفق میشه تا پا داخل خونشون بزاره به بهانه بستن بند کفشش چاقو را از تو جورابش در میاره و پشت سر لیلا وارد سالن میشه. یامان وقتی وارد اون خونه میشه می‌بینه آلاز هم اونجاست که انگار از دیدن برادرش جا خورده و میره جلو در آغوشش می‌گیره اما دم گوشش میگه اگه می‌خوای جفتمون بمیریم ظفرو همین جا بکش چون با کشتنش هیچ شانسی نداریم که زنده بمونیم یامان تو فکر میره سپس وقتی میره جلو ظفر به سمتش دست دراز می‌کنه یامان با نگاه کردن تو چشمش خونش به جوش میاد اما وقتی ظفر بهش میگه دستم رو هوا خشک شد جوان به خودش میاد و بهش دست میده. آلاز لوح تقدیر را به یامان میده تا تقدیم ظفر کنه یامان لوح را به ظفر میده و موقع رفتنشان ظفر چکی به آنها میده برای خیریه آلاز چک را می‌گیره و ازشون تشکر می‌کنه و به جای یامان صحبت می‌کنه تا آنها به چیزی شک نکنن و از اونجا میرن. وقتی وارد حیاط میشن آلاز بهش میگه من با تاکسی اومدم ماشین کجاست یامان با کلافگی بهش میگه تو اینجا چیکار می‌کردی؟ واسه چی اومدی اینجا؟ مگه قرارمون یادت رفته؟ 

آلاز میگه چاره دیگه‌ای نداشتم برای نجاتت، فقط خودت نیستی که اصلاً به آسی و جسور فکر کردی که وقتی با جنازه‌ات روبرو بشن چه حالی میشن؟ چه جوری رو پا بشن! آنها با هم کمی بحث می‌کنند که همان موقع یامان چشمش به آسی می‌افته آلاز بهش میگه جواب خواهرتو خودت برو بده یامان بهش میگه تو اینجا چیکار می‌کنی آسی؟ او با چشمانی اشکی بهش نگاه می‌کنه و میگه اصلاً به ما فکر می‌کنی؟ اینجا چیکار می‌کردی یامان میگه اومده بودم انتقاممونو ازش بگیرم آسی تو سینه‌اش می‌زنه و میگه گرفتی؟ یامان میگه نه اگه این آلاز نیومده بود گرفته بودم آسی شروع می‌کنه به کتک زدنش و میگه تو اصلاً به ما فکر می‌کنی؟ به این فکر کردی که اگه تو بمیری من چه جوری تنهایی جسور را رو پا کنم؟ حالشو خوب کنم؟ سپس باهاش دعوا می‌کنه که آلاز بهشون میگه اون عوضی همچنان به کارش داره ادامه میده وقتی رفتم تو خونه داشت با تلفن صحبت می‌کرد و دنبال ریه بود می‌خواست از بین بچه‌های خیابانی یکیو پیدا کنه تا بفرسته برای عمل!

یامان و آسی عصبی میشن و می‌خوان به سمت خانه برن که آلاز جفتشونو نگه می‌داره و بهشون میگه اگه آروم باشین می‌تونیم تو زندان بندازیمش به جای کشتن! سرهان با عصبانیت به خانه پیش نسلیهان میره و بهش میگه که نباید نزدیک اون مرد بشی باید ازش فاصله بگیری نه خودت میری خونه اون مرد نه بچه‌ها رو می‌بری نسلیهان عصبی میشه و بهش میگه تو حق نداری به من بگی چیکار کنم چیکار نکنم تو دیگه تو زندگی من نیستی! سرهان بهش میگه پدر اون بچه‌ها هستم و می‌تونم درباره‌شون تصمیم بگیرم نسلیهان میگه باشه پس تنها میرم بدون بچه‌ها آنها با همدیگه بحث می‌کنند و در آخر نسلیهان به فریده میگه سرهان را به بیرون راهنمایی کنه. سرهان کلافه میشه و به آلاز ماجرارو میگه که مادرت با یک مرد غریبه و خطرناک قرار گذاشته مراقبش باش. هومن در حال تحقیق کردن درباره مردی هست که با نسلیهان تو بیمارستان صحبت می‌کرد.

مژده اینو می‌فهمه و درباره این موضوع باهاش صحبت می‌کنه سپس بهش میگه که کسی که خونتو گرفته نسلیهان هستش هنوز راه هست می‌تونی بری باهاش تو خونه گذشته‌تون زندگی کنین! آنها با همدیگه دعوا می‌کنند و مژده به خاطر اینکه او هنوز داره به نسلیهان فکر می‌کنه و بهش اهمیت میده حرص می‌خوره و بعد از کمی دعوا کردن سمت اتاقش میره که رو پله‌ها دلش درد می‌گیره. چالا و اجه دعوای پدر و مادرشونو شنیدن و میان از مادرشون دلیل دعوا رو می‌پرسن سرهان ماجرای قرار گذاشتنش را میگه که نسلیهان بهشون میگه اونجوری که پدرتون میگه نیست همون موقع آلاز و یامان به همراه آسی هم به خانه میان و آلاز بهش میگه بابا بهم زنگ زد یه چیزی گفت حقیقت داره؟ و با همدیگه درباره این موضوع صحبت می‌کنند نسلیهان وقتی می‌فهمه جسور تو اتاق یامان خوابه و حال روحیش خوب نیست از یامان می‌پرسه که چی شده؟

چیو دارین از من قایم می‌کنین؟ یامان میگه چیزی نیست فقط یه خورده حالش بده از نظر روحی احتیاج به استراحت کردن داره نسلیهان بهش میگه من که باور نمی‌کنم سپس بچه‌ها میرن تو اتاقشون که یامان می‌مونه و به مادرش چشمک می‌زنه و میگه اون کیه؟ او بهش میگه کی کیه؟ یامان میگه همونی که باهاش قرار گذاشتی نسلیهان به یامان میگه همونجوری که شما هیچ حرفی به من نمی‌زنین و مخفی‌کاری می‌کنین منم دیگه بهتون چیزی نمیگم و میره تو اتاقش. چالا و آسی را برده تو اتاق خودش که فریده میگه ما اتاق مهمان داریم چرا آخه اینجا بمونه؟ چالا میگه می‌خوام پیش خودم کنارم باشه سپس بعد از رفتن فریده چالا از آسی می‌پرسه که جسور چی شده چه اتفاقی افتاده؟ من اگه چیزی ندونم نمی‌تونم بهش کمک کنم! آسی بهش میگه فقط کافیه که کنارش باشی همین خودش یه کمک بزرگیه چیز دیگه‌ای نپرس که نمی‌تونم بگم رویا به چالا همون موقع زنگ می‌زنه که وقتی می‌فهمه یامان به همراه آسی و جسور اونجا می‌مونن تعجب می‌کنه و از چالا می‌پرسه که چی شده! او بهش میگه نمی‌دونم چی شده بفهمم بهت میگم حتماً ولی مطمئنم یه چیزی شده.

آسی بعد از عوض کردن لباس‌هاش میره اتاق یامان پیش جسور اونجا از یامان می‌خواد تا هیچ وقت اونا رو تنها نذاره یامان قول میده و میگه باشه همیشه کنارتونم اگه هم یه روزی نباشم مطمئنم آلاز شما رو تنها نمی‌ذاره آسی ازش می‌پرسه که منظورت چیه؟ چیو می‌خوای بگی؟ یامان میگه هیچی همینجوری گفتم سپس آسی میره اتاق آلاز که بهش میگه اومدم فقط حالتو بپرسم بعد از کمی حرف زدن می‌خواد بره که آلاز بهش میگه نرو بمون پیشم منم یکم آرامش بگیرم. رویا از پنجره رفته اتاق یامان که اون جا می‌خوره و میگه اینجا چیکار می‌کنی؟ سپس دستشو می‌گیره می‌بره اتاق کار تا باهاش صحبت کنه....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار