خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی وحشی
یامان به فیکو زنگ میزنه و بهش میگه ملک چی شد؟ فیکو میگه حالش خیلی بد بود آمبولانس الان اومد بردتش یامان بهش میگه آمبولانس از طرف ما نبوده برو جلوشو بگیر او میره و سعی میکنه ملک را ازشون بگیره اما آنها به آمبولانس نمیرسن و از اونجا میرن، فیکو به یامان میگه بهشون نرسیدیم یامان با کلافگی میره تو مسیر آمبولانس. تو بیمارستان شبنم از مژده میپرسه که چی شد نسلیهان کجاست؟ اون میگه همه چیز خوب پیش رفت الان داره با ظفر دمیرخان شام میخوره شبنم خوشحال میشه و بهش میگه هومن میدونه؟ همون موقع هومن سریع میخواد از بیمارستان خارج بشه که مژده میپرسه کجا میری؟ او میگه کار واجبی پیش اومده باید برم پیش نسلیهان. بعد از رفتنش شبنم به مژده نگاه میکنه که او بهش میگه هیچی نگو میدونم چی میخوای بگی به هومن نمیگم که بچه را از دست دادم و از اونجا میره.
یامان وقتی آمبولانس را میبینه جلوی راهش رو میبنده سپس با جسور و آسی از ماشین پیاده میشن و ملک را از تو آمبولانس در میارن اما از پشت سر ماشینهای آدمهای ظفر به اونجا میان یامان به آسی و جسور میگه که از اونجا فرار کنن به سمت جنگل و ملک را با خودشون ببرن. جسور موفق میشه بره با ملک اما آسی و یامان گیر میافتن و آدمهای ظفر اونا را با خودشون میبرند. یامان و آسی را به مکانی میبرند که بعد از چند دقیقه لیلا میاد و به یامان میگه داشت ازت خوشم میومد ولی خرابش کردی. ظفر به همراه آدماش کلی غذا و دسر با خودشون بردن به خانه نسلیهان سپس غذاها و دسرها را روی میز میچینند هنوز شام را شروع نکردند که هومن به خونه نسلیهان رفته او با دیدن هومن شوکه شده و ازش میخواد تا از اونجا بره هومن به داخل میره که ظفر با دیدنش ازش دعوت میکنه تا او هم سر میز بشینه باهاشون سپس سه نفری با هم شروع میکنند به غذا خوردن که همزمان ظفر با غذا خوردنش از طریق گوشی وضعیت یامان و آسی را میبینه سپس به دخترش میگه تا جفتشونو بکشه اما همون موقع آلاز به اونجا میره که ظفر با دیدنش جا میخورد.
آلاز به لیلا میگه اون بچه رو میخوای من میارمش اونارو ول کن اما ظفر به لیلا میگه جون آلازو به خاطر پدرش میبخشم بهش بگو به انتخاب خودش یکیشونو بکشه خودش هم به صورت زنده از گوشیش حین غذا خوردن صحنه رو میبینه و همزمان با هومن و نسلیهان صحبت میکنه و میگه یامان پسر مشترک شماست؟ آنها تایید میکنند و هومن میگه من یامانو دیر پیدا کردم و جایگاه مهمی تو زندگیم داره هم یامان هم نسلیهان ظفر میگه مشخصه که رابطه بین شما عمیقه و خیلی محکم. لیلا به آلاز میگه جون تورو پدرم به خاطر پدرت بخشید آلاز میگه اگه قراره یه نفر جونش بخشیده بشه اون آسیه بزار بره اما لیلا میگه اما جون تو اینجا بخشیده شده تو باید بین برادرت و عشقت یکیو انتخاب کنی او میگه نه من نمیتونم همچین کاری کنم! اما لیلا مجبورش میکنه که بین یامان و آسی یکی انتخاب کنه هر دوی آنها داد میزنند و از آلاز میخوان تا خودشونو انتخاب کنه اما آلاز میگه من نمیتونم همچین کاری کنم لیلا بهش میگه اگه یکیشو انتخاب نکنی جفتشونو خودم میکشم!
سریع باش یکیشونو انتخاب کن و اون یکیو بکش! یامان از آلاز میخواد تا اونو بکشه و میگه من خیلی خستم بار سنگینی رو دوشمه چند وقته نتونستم راحت بخوابم منو بکش بذار راحت شم آسس گریه میکنه و داد میزنه و میگه یامان خفه شو! آلاز همچین کاری نکن منو نشونه بگیر شما دوتا برادرین بعداً عذاب وجدان میکشتت! منو انتخاب کن! اما یامان داد میزنه و میگه اگه منو نکشی هیچ وقت نمیبخشمت منو بزن و راحتم کن آلاز گریه میکنه و با دستی لرزان بالاخره به سمت یامان شلیک میکنه و میگه ببخشید داداش آسی جیغ میزنه و یامان رو پای آسی میفته آلاز و آسی فریاد میزنند و گریه میکنن آلاز به سمت یامان میرن و ازش خواهش میکنه تا چشماشو باز کنه. در آخر آدمهای لیلا آسی و آلاز را از اونجا میبرند آنها داد میزنند و گریه میکنند و ازشون میخواد تا آنها را ول کنند تا برن پیش یامان.
بعد از بردن آنها از آنجا لیلا نبض یامان را میگیره و به پدرش تو دوربین خبر میده که تمام شد سپس لای پلاستیکی میپیچوننش و از اونجا میبرن به داخل جنگل تا خاکش کنن. آنها آسی را با خودشون میبرند تا آلاز با آوردن ملک آسی را ببره. آلاز شبیه مرده متحرک شده که با سرهان پدرش روبرو میشه سرهان که فیلم کشته شدن یامان را دیده به اونجا رفته و آلازو در آغوش میگیره و آرومش میکنه اما آلاز اونو پس میزنه و میگه همه اینا مقصرش تویی میدونم که تو اون مدارکو اطلاعاتو برای اون عوضی فرستادی! تو باعث شدی من برادر خودمو بکشم و باهاش دعوا میکنه. سرهان میگه تا ملک را بهشون ندیم آسی برنمیگرده اگه میخوای اون زنده بمونه باید ملکو بدیم آلاز میگم من مثل تو نیستم یه راهی پیدا میکنم و از اینجا میره. جسور ملک را برده به خانه پیش رویا و بهش میگه این امانتیه یامانه تا زمانی که نیومده ازش مراقبت کن و از اونجا میره. جسور به طرف ته جهنم میره و به همه بچهها میگه تا جمع بشن سپس تمام تجهیزاتی که داره را بینشون پخش میکنه و میخوان برن تا یامان و آسی را آزاد کنند.
همان موقع آلاز به اونجا میره که جسور با دیدنش میگه ما داریم میریم یامان و آسیو آزاد کنیم اون عوضی اونا رو گرفته تا وقتی که برگردیم اینجا رو به تو میسپارم. آلاز با حالت داغون و چشمانی قرمز میگه داداشم مرد همگی جا میخورن و میگن داداش یامان چی شده؟ جسور داد میزنه و میگه مگه یامان میمیره چی داری تو میگی؟ انقدر چرت و پرت نگو همین جا دفنت میکنم! او میگه خودم دیدم تیر خورد افتاد زمین لای پلاستیک پیچوندنش تا ببرن دفنش کنن همگی شوکه شدند و حسابی به هم ریختن جسور مثل دیوونهها دور خودش میچرخه و نمیتونه هضم کنه. رویا بعد از رسیدگی به ملک میبینه هنوز تب داره و میخواد به نسلیهان زنگ بزنه تا ببینه چیکار باید بکنه...
نظر شما