خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال هشت پا از شبکه ۱ سیما
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال هشت پا را مطالعه میکنید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال هشت پا را مطالعه میکنید. سریال هشت پا سریالی ۲۰ قسمتی است که هر شب به جای سریال طوبی رأس ساعت ۲۲:۱۵ بر روی آنتن شبکه یک سیما می رود و پخش خود را از ۱۸ مهر ماه آغاز کرده است. داستان هشتپا درباره یک پلیس جوان است که درگیر یک پرونده قتل مشکوک میشود. اما پرونده قتل مشکوک آغاز ماجراهای عجیب و غریبی است که در خلال پیگیری این پرونده برای پلیس جوان رقم میخورد. نکته جالب این سریال حضور سعید چنگیزیان در نقش یک پلیس است که در طول این سالها بازی نکرده و محمد صادقی که بعد از مدتها به تلویزیون برگشته است.
قسمت آخر سریال هشت پا
نقشه عملی شده و شیوا دادگر به سرگد کسری زنگ میزنه و میگه که من کارمو انجام دادم عارف میره سمت ویلا کسری تشکر میکنه و میگن چرا شما با تلفن ماهواره ای تماس گرفتین؟ او میگه توقع ندارین خطمو بدم دستش تا بفهمه من کجام که! در ضمن توقع نداشتم با این لحن باهام حرف بزنین!.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۹ سریال هشت پا
نیروهای ویژه وارد سوله میشن و عملیات را شروع میکنن. آنها باهم درگیر میشن و در آخر درو باز میکنن و ماشین نیروها میان داخل. دکتر جناب به همراه آدم های نزدیکش رفتن تو یه اتاقک و یکی از نیروهای آمبولانس را هم که عارف اونجا دست و پاشو بسته بود میبینن و گروگانش میگیرن و خبر میدن که عقب نشینی کنن که تک تیرانداز یکیشونو میکشه و بقیه میریزن داخل و اونارو هم با خودشون میبرن. کسری و گروهی که رفته بودن دنبال آمبولانس.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۸ سریال هشت پا
عاصف پور به اون آدما میگه حالا اینهمه جابه جایی لازم بود؟ او میگه میدونی فرق دکتر جناب با بقیه چیه؟ اینه که برخلاف بقیه حواسش به همه چیز هست واسه همینه که نرمش بالاست نسبت به بقیه، از همون موقع که سوار نیسان شدی داشتن تعقیبت میکردن! سپس بهش میگه که اسلحه شو بده بهش چون تو منطقه دکتر ترقه بازی ممنوعه. اون به یه قسمت که بیابونیه میرن. اونجا با دیدن یعقوب میگه خوب اینجا چخبره؟ دکتر جناب کجاست؟.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۷ سریال هشت پا
عاصف پور به اون آدما میگه حالا اینهمه جابه جایی لازم بود؟ او میگه میدونی فرق دکتر جناب با بقیه چیه؟ اینه که برخلاف بقیه حواسش به همه چیز هست واسه همینه که نرمش بالاست نسبت به بقیه، از همون موقع که سوار نیسان شدی داشتن تعقیبت میکردن! سپس بهش میگه که اسلحه شو بده بهش چون تو منطقه دکتر ترقه بازی ممنوعه. اون به یه قسمت که بیابونیه میرن. اونجا با دیدن یعقوب میگه خوب اینجا چخبره؟ دکتر جناب کجاست؟.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۶ سریال هشت پا
کسری وقتی به خونه میره مادرش که خبر ازدواجو ازش گرفته خوشحال شده و به استقبالش میره و مبارک میگه سپس پیش پدرش میره و او بهش میگه خوشحالم به یکی دیگه از آرزوهامون مارو داری میرسونی سپس مادرش میاد و اونا باهمدیگه حرف میزنن که کسری با دیدن عصا پدرش تو فکر میره و لحظه ای دور خودش میچرخه با چشمان بسته سپس به یه چیزی میرسه که لبخند میزنه و بهشون میگه عاشقتونم که الهام بخشین واسم و با خوشحالی میره تو اتاقش که مادرش میگه چیشد؟ .... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۵ سریال هشت پا
سرگد کسری کیانفر با افرادش میرن به محل کار یعقوب تا اونو دستگیر کنن اما وقتی وارد میشن نگهبان میگه که اینجا نیستن اما اونا وارد میشن و اونجارو میگردن که فهمیم به طرفشون اسلحه میگیره و میگه من کاری نکردم ولم کنین و شلیک میکنه که درگیری پیش میاد و در آخر اونو دستگیر میکنن و میبرن. شب کسری وقتی به خونه میره مادرش ازش میپرسه که چیزی شده؟ کسری میگه نه و میخواد بره تو اتاقش که مادرش میگه به چیزی شده! او میگه آره شده پریچهرو دیشب بازداشت کرده بودن مادرش جا میخوره و میگه چی؟ واسه چی؟.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۴ سریال هشت پا
سرگد کسری تو خونه دست راست خودشو بسته که با دست چپ شروع کنه به نوشتن مادرش میره پیشش و میگه دستت چیشده؟ او میگه هیچی دکتر گفت ببندم تا از دست چپ کار بکشم اینجوری دو نیمکره مغزم فعال میشه و بهم کمک میکنه تو حل مسائل مادرش ازش میپرسه از پریچهر خبر داری؟ ما هرروز باهم حرف میزدیم حال و احوال میکردیم امروز جوابمو نداد نگرانش شدم! .... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳ سریال هشت پا
کسری میره خونه و میبینه پدرش اونجا پشت میز کارشه و هنوز نخوابیده و بهش میگه خسته شدین؟ او میگه نه چیشده؟ کار داشتی؟ کسری درباره پرونده باهاش حرف میزنه و ازش مشورت میگیره و میگه احساس میکنم ملیکا دواتچی خودکشی نکرده و به قتل رسیده پدرش میگه مطمئن نیستی؟ کسری میگه نه او میگه پس هروقت مطمئن شدی بیا ببینم دردت چیه کسری میپرسه چرا باید تو راهرو خودشو حلق آویز کنه؟.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲ سریال هشت پا
کسری به شرکت پیش پسر حاجی شمشادی میره و درباره سر و سرشون با مراد و داوود میپرسه پسرش بهش میگه که همه اونا از کنار پدرم به یه جایی رسیدن حاجی بهشون کمک کرد تا به کسب و کاری برسند بعد از یه مدت اومدن ازش خواستن تا توی کاری باهاش شریک بشن کاری پرسود که کنکاش هم نکنن تو کارشون. کسری درباره فوت پدرش میپرسه که چه جوری اتفاق افتاد او بهش میگه که همون روز هم اونا اومده بودن داوود و مراد یعقوب، پسرش عرفان و خانمش خانم عارفه آصفپور اینجا با هم بحثشون شد و پدرم فشارش رفت بالا و حالش بد شد همه هول کرده بودیم و داشتیم به پدرم رسیدگی میکردیم... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱ سریال هشت پا
خانم شیمیست وقتی میخواد فرار کنه توسط آزیتا مدنی دوباره گیر میوفته و برمیگرده به همون سوله. آزیتا بهش میگه از این بعد برای این باید کار کنی و شیشه درست کنی. مسعود میگه چقدر میتونی در روز درست کنی؟ شیمیست میگه بستگی به مواد اولیه اش داره مسعود میگه خوب بگو هرچقدر که میخوای ما جور میکنیم شیمیست با کلافگی میگه این کیه دیگه که دنبال خودت راه انداختی!؟... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰ سریال هشت پا
کسری شروع میکنه به بازجویی کردن از نگهبان رستوران که دستگیر کردن کسرس بهش میگه که میدونی الان چیکار کردی؟ و ته راهش چیه؟ اون میگه آره ته تهش ۱۰، ۱۵ سال زندانه کسری میگه خوبه فکر همه جاشم کردی یعنی الان بری تو ۵۵ سالگی میای بیرون او بهش میگه ۱۵ سال که نمیمونم عفو میخورم ته تهش ۷ سال. گسری میگه حتماً پول زیادی بابت این سالها بهت پیشنهاد دادن او بهش میگه این کارها رو برای پول انجام نمیدیم که .... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹ سریال هشت پا
خانم شیمیست سوله جدیدی که پیدا کرده را داره آماده سازیش میکنه تا آشپزخانه و لابراتور را راه بندازه. مأمورها میرن داخل گاراژ و از دایی عطا میپرسن که اون ماشینی که ته گاراژ روش چادر کشیدی واسه کیه؟ او میگه نمیدونم نمیشناختمش اومد گذاشت و رفت آشنا نبود یکی از بچه های گاراژ از اونجا میره که یکی از مأمورها میره دنبالش تا ببینه کجا میره. اون پسر رفته پیش ذوقی و بهش میگه که پلیسا اومدن.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸ سریال هشت پا
به نصرت خبر میدن و او میره به آگاهی و منتظر میمونه تا سعیدو ببینه. سعید وقتی به حال خودش میاد میبرنش به آگاهی که وقتی نصرت میبینتش میره پیشش و میگه چرا با من اینکارو کردی؟ من باید تو این وضعیت میدیدمت؟ سپس ازش میپرسه مامان جان به من راستشو بگو تو به اون سرباز چاقو زدی؟ سعید میگه نه به جون شما نه نصرت میگه وقتی جون منو قسم میخوره یعنی این کارو نکرده.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷ سریال هشت پا
ذوقی با سعید به منطقه فردی به نام فری میرن که تو کار مواده. ذوقی که فری را میشناخت باهاش حرف میزنه و او مقداری مواد میده و خودشو میسازه او به ذوقی میگه تو دردسر خاصی که نیفتادین اومدین اینجا! ذوقی میگه نه آقا فری چه دردسری سپس وقتی ذوقی و سعید تنها میشن سعید کلافه است و مدام فکر میکنه که چه جوری باید از این هچل بیرون بیاد ذوقی براش تعریف میکنه که یه نفرو دوست داشت... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶ سریال هشت پا
جناب سرهنگ و کسرا به قبرستان ماشینها میرن کسرا به مجتبی میگه وقتی یه نفر سابقهای نداره یعنی خطرناکتره یعنی دستپاچه میشه و دست به هر کاری میتونه بزنه باید بیشتر مراعات میکردی. جناب سرهنگ مجتبی را به خاطر سهلانگاریش سرزنش میکنه و میگه ببین به خاطر مسابقه گذاشتنت با کسرا ماجرارو به بیرون کشوندی به جای این کارها و مقایسه کردن خودت با بقیه از کارهاش درس بگیر و !... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵ سریال هشت پا
بهادری وقتی به قبرستون ماشینها میره ذوقی را صدا میزنه و وقتی پیشش میره میپرسه چی شده آقا؟ بهادری بهش میگه اون پسری که با خودت آوردیش اینجا قاتله مرتکب قتل شده نمیخوام واسه من دردسر درست کنین هرچی سریعتر از اینجا میرین بیرون ذوقی ازش میخواد تا کوتاه بیاد و بهشون اجازه بده اونجا بمونن تا یه جاییو پیدا کنن و ادامه میده که در ضمن اون پسر آزارش به یک موش هم نمیرسه چه برسه به قتل!... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴ سریال هشت پا
ماموران پلیس میرن به دم در خانه آزیتا تا خبری ازش گیر بیارن اما وقتی میرسن میبینن هرچی زنگ میزنن کسی درو باز نمیکنه یکیشون از بالای در میبینه که ماشینش تو حیاطه و از طرفی در بازه او سریعا به جناب سرگرد زنگ میزنه و وضعیتو میگه سپس ازش میپرسه که چیکار کنیم؟ جناب سرگرد بهش میگه با احتیاط وارد خونه بشین و کار لازمو انجام بدین آنها وارد خونه میشن... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال هشت پا
آزیتا زن دوم مراد جانسپار تو خونهاش تنهاست که بعد از زدن مواد دوباره توهم میزنه او خودشو میبینه که تو آینه با سر و صورت خونی از خودش کمک میخواد و از تمام راه پلهها خون راه افتاده. آزیتا تو آینه به خودش میگه خودتو نجات بده تو میتونی. کسری کارآگاه جنایی در خانه مادرش چند تا عکس بهش نشون میده تا.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲ سریال هشت پا
سعید با خانواده اش رفته به پزشکی قانونی اونجا یه مرد پولدار میره سمت مادر و خواهرش و باهاشون حرف میزنه که سعید میاد و از سمانه میپرسه اون کی بود؟ او میگه نمیدونم نصرت بهش میگه دوست بابات اومده کاراشو بکنه گواهی میخواد.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱ سریال هشت پا
مراد جانسپار مردی به شدت پولدار و خلافکار هستش که رفته پیش یک سری از افرادش برای سرکشی. زن دوم مراد جانسپار تو ماشین آخرین سیستم نشسته و به مقدار زیاد شیشه کشیده و توهم میزنه که مراد به افرادش داره میگه که زنشو بکشن.... برای خواندن ادامه این سریال روی تیتر کلیک کنید.
نظر شما