خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی وحشی
یامان میره پیش نسلیهان تا آرومش کنه نسلیهان یاد زخمهای رو بدنش میافته که به دروغ گفته بود جایی خورده چیزی نشده او به یامان میگه من خودمو زدم به اون راه اصلاً متوجه نشدم و خودشو سرزنش میکنه که چه جور مادریه که نفهمیدم دخترم داره دروغ میگه اون چه جور جونوریه که دخترمو تیکه پاره کرده و شروع میکنه به گریه کردن. یامان او را در آغوش میگیره و ازش میخواد آروم باشه یامان و آلاز میخوان برن سراغ روزگار که سرهان جلوی آلاز و هومن جلوی یامان را میگیرن و ازشون میخوان که کاری نکنند و خودشونو تو دردسر نندازن که به موقعش به حساب اون برسن و آنها را کنترل میکنند.
از طرفی روزگار سوار تاکسی شده که یه جا ماشین وایمیسته روزگار از راننده میپرسه چی شده؟ که راننده بهش میگه ایست بازرسیه انگاری دنبال یه شخص خاصن روزگار میترسه و از ماشین پیاده میشه و از اونجا فرار میکنه. اشرف علی سویسالان با آدمهایش به طرف خانه پدر روزگار میرن آنها اول در میزنند که میبینند کسی درو باز نمیکنه پدر روزگار به همسرش میگه باز معلوم نیست چیکار کرده این پسر که اینا اومدن اینجا و به روزگار زنگ میزنه. روزگار جواب میده و بهش میگه که هر کاری کردم حقشون بوده باید این بلا سرشون میومد همون موقع افراد سویسالان که درو شکوندن به داخل میرن.
اشرف علی بهشون میگه که پسرشون چیکار کرده با نوهاش سپس گوشیو از دست پدر روزگار میگیره و به روزگار میگه هر جای دنیا باشی پیدات میکنم و میکشمت دیگه از این به بعد باید فرار کنی چون دستم برسه بهت خودم میکشمت روزگار استرس گرفته و حسابی میترسه. مادر و پدر روزگار وقتی میفهمن که چه بلایی سر چاعلا آورده پسرشون حسابی استرس میگیرن و نگران حال پسرشون میشن. تو بیمارستان رویا رفته پیش یامان و آسی هم آلاز را دلداری میده و آرومشون میکنه
به یامان و دوستاش خبر میدن که امید به هوش اومده اگه میخواین میتونین ببینینش آنها با خوشحالی به اتاق امید میرن و با دیدنش خوشحال میشن. امید با دیدن صورتشون میگه چی شده چرا قیافههاتون این شکلیه؟ دکتر هومن بهش میگه اینا پشت در زیاد گریه کردن واست به خاطر همین این شکلی شدن یامان نامهای که امید برایش نوشته را رو کنسول میبینه میپرسه این چیه دیگه! سپس شروع میکنه به خوندن و حسابی به هم میریزه و بهش میگه قربون اون دل مهربونت برم تو هر شرایطی به فکر همه هستی. بعد از کمی حرف زدن با همدیگه هومن بهشون میگه باید امید کمی استراحت کنه تا زودتر رو پا بشه قراره کفشهای فوتبالو پاره کنه و اونا از اونجا میرن.
آنها به پشت در اتاق چاعلا میرن و به نسلیهان میگن هنوز به هوش نیومده؟ نسلیهان میگه نمیدونم بذار برم ببینم و وقتی به اتاق چاعلا میره میبینه که به هوش اومده و داره گریه میکنه و اونو آروم کنه چاعلا بهش میگه شما همتون حق داشتین اون اصلاً منو دوست نداشت و شروع میکنه به گریه کردن صدای گریهاش بیرون میره و همه به هم میریزن. نسلیهان بهش میگه میخوان بیان اتاق تو رو ببینن چاعلا میگه نمیتونم روی نگاه کردن تو صورتشونو ندارم منو از اینجا ببر سپس نسلیهان او را با خودش میبره به خانه.
روزگار به خانه یکی از همکلاسیهاشون رفته وقتی روزگار میره دوش بگیره یکی دیگه از دوستاشون به اون دختر زنگ میزنه و میگه میدونی روزگار چه بلایی سر چاعلا آورده؟ میخواسته بکشتش و حسابی میترسه و به چاعلا زنگ میزنه تا حالشو بپرسه و ببینه حقیقت داره یا نه گوشیشو رویا جواب میده و میگه حال زیاد خوبی نداره چاعلا ولی متاسفانه همه این اخبار حقیقت داره اون دختر به رویا میگه که روزگار الان اینجاست رویا جا میخوره و میگه چی؟ اونجاست؟ یامان میشنوه و گوشیو ازش میگیره و بهش میگه لوکیشن برام بفرست سریع رویا سعی میکنه جلوی یامان را بگیره اما موفق نمیشه هومن وقتی وضعیت رویا و یامان را میبینه از رویا میپرسه چی شده و سریعاً به کمیسر زنگ میزنه و خودش با رویا راهی اونجا میشه....
نظر شما