خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی وحشی
یامان وقتی رویا را کنار ماشینش میبینه ناچارا پیاده میشه رویا بهش میگه میدونم داره اتفاقای عجیب غریبی سرتون میاد ولی باید تو این روزا کنار همدیگه باشیم مگه نه؟ من دختری نیستم که هر وقت بخوای بهم بگی کنارت باشم هر وقت بگی ازت دوری کنم. تصمیمتو بگیر من منتظر جوابم باهام هستی یا نه؟! و از اونجا میره. تو خونه همگی سر میز شام نشستن که روزگار به چاعلا پیام میده و میگه از تصمیمم منصرف نشدم فردا با همدیگه عقد میکنیم چاعلا خوشحال میشه و با لب خندون به اتاقش میره که همه به همدیگه نگاه میکنند اشرف بهشون میگه باید حواستون به چاعلا باشه نباید از خونه بیرون بره این دختر نباید الان تو این سن ازدواج کنه اونم با اون آدم!
روزگار تو خونشون پدرش بهش میگه باید هرچه سریعتر بری خارج از کشور اگه میخوای درس بخونی باید بری یه دانشگاه دیگه یه جای دیگه دور اون دخترو خط میکشی! سری بعدی اونا تو رو میکشن روزگار میگه من از کسی نمیترسم پدرش او را کتک میزنه و میگه تو کی هستی که نترسی؟ از منم نمیترسی؟ هیچ کاریو مثل آدم انجام ندادی تا حالا باید بری خارج از کشور دیگه مفت خوردن و چرخیدن بسه باید کار کنی و پول خودتو خودت در بیاری. آلاز و یامان اجه را به اتاقش بردند که اجه به آلاز میگه یادته وقتی بچه بودم و غر میزدم واسم آهنگ میذاشتی؟ من هیچ وقت موسیقی دوست نداشتم اما به هوای تو خوشم اومد میخواستم وقتی که به دانشگاه رسیدم موسیقی بخونم بعدم کنسرت بزارم که وقتی منو تشویق میکنند بگم منو تشویق نکنید به جاش برادرم آلازو تشویق کنین آلاز بغض میکنه و او را میبوسد.
او خودشو به اتاقش میرسونه او انقدر حالش بده که میخواد قرص بخوره که یکم حالش خوب شه اما یامان از راه میرسه و قرصو از پنجره بیرون میندازه بعد از حرف زدن باهاش از اونجا میره. نصف شب یامان از پنجره اتاق رویا وارد اتاقش میشه و نامهای براش میذاره به همراه قطب نمایی که بهش داده بود و از اونجا میره. فردای آن روز چاعلا در حال نقشه کشیدن که چه جوری از خونه بزنه بیرون او میره تو ماشین یامان پنهان میشه. نسلیهان و سرهان به همراه اجه به طرف بیمارستان میرن که یامان بهشون میگه من با ماشین پشتتونم سپس به آلاز میگه برای عمل امید میرم بیمارستان چاعلارو به تو میسپارم تو حواست باشه بهش او قبول میکنه.
فریده رفته به جواهرفروشی و لنگه گوشواره شبنم را بهشون نشون میده اونجا متوجه میشه که شبنم خودش سفارش داده تا یه لنگه دیگه از اون گوشواره را تا بسازند و از اونجا به سمت خونه میره، از جواهری به شبنم زنگ میزنند و خبر میدن که یه نفر به عنوان دوستتون اومده بود اینجا شبنم متوجه میشه که فریده بوده وقتی او به خانه میرسه پیشش میره و بهش میگه مثل اینکه خیلی از این گوشواره خوشت اومده بیا جفتشو بدم بهت فریده بهش میگه نمیخوام من فقط میخوام تو رو تو زندان ببینم و دیگه نباید این موضوع از کسی پنهان بمونه شبنم میگه اگه بگی منم به اشرف خان میگم چه کارهایی با ثریا همسرش کردی فریده جا میخوره و به داخل خانه میره تا فکر کنه.
تو بیمارستان امید نامهای برای خواهر برادرهاش گذاشته و به طرف اتاق عمل راهی میشه دم اتاق عمل به اجه میگه باید یه چیزی بهت بگم و در گوشش حرف میزنه. رویا از خواب بیدار شده و با خواندن نامه میفهمه که یامان رابطهشونو به هم زده. عمل امید شروع میشه و جسور و یامان به همراه آسی پشت در اتاق عمل هستن چاعلا خودشو به روزگار رسونده در حالی که لباس عروس مادرشو پوشیده وقتی به اونجا میرسه به روزگار میگه این دو تا صندلی واسه چیه؟ روزگار میگه مهمون داریم سوپرایزه سپس میپرسه اون آقا اگه عاقده چرا لباس تنش نیست؟ روزگار با کلافگی میگه چرا انقدر به لباسا گیر میدی؟ بیا کارو تموم کنیم دیگه چاعلا هیجان زده است و حسابی خوشحاله.
بعد از چند دقیقه برای یامان و آلاز همزمان پیامی از طرف روزگار میره که لوکیشن فرستاده و بهشون گفتم کار من با چاعلا تموم شده بیاین ببرینش یامان و آلاز با خوندن پیام حسابی میترسند و هر دو سوار ماشینهاشون میشن و سریعاً به طرف لوکیشن راهی میشن. آلاز تو مسیر گریه میکنه و حسابی نگران چاعلاست او مدام چاعلا رو صدا میزنه و به خودش میگه طاقت بیار آبجی و هرچی بهش زنگ میزنه بوق اشغال میخوره و این بیشتر به همش میریزه. از طرفی یامان که به چاعلا زنگ زده ارتباط برقرار شده و چاعلا بهش میگه اون هیچ وقت منو دوست نداشته بچهمو سقط کرده خون زیادی دارم از دست میدم یامان باهاش مدام حرف میزنه تا از حال نره یامان باهاش مدام صحبت میکنه تا هوشیاریشو از دست نده و بهش میگه طاقت بیار آبجی نزدیکم دارم میام آلاز و یامان همزمان به اونجا میرسند آلاز با دیدن چاعلا حالش بد میشه و یامان میره سراغش.
یامان با دیدن چاعلا میره بالا سرش و از آلاز میخواد تا بیاد و کمک کنه تا سریعاً بذارنش تو ماشین که برن به سمت بیمارستان اما آلاز حسابی به هم ریخته و یادداشتی روی میز میبینه که روزگار نوشته بهتون خوش بگذره داداشاش آلاز از عصبانیت نمیدونه داره چیکار میکنه میخواد بره سراغ روزگار که یامان ازش میخواد اول چاعلا را برسونن بیمارستان. اونا تو مسیر بیمارستان هستند که یامان از آلاز میخواد مدام نبضشو چک کنه آلاز که حالش خوب نیست چک میکنه و میگه نبض نداره نمیفهمم و شروع میکنه به گریه کردن یامان با سرعت به طرف بیمارستان راهی شده. از طرفی تو اتاق عمل دکتر بیهوشی که سرهان استخدامش کرده میخواد کارشو بکنه که هومن بهش میگه داری چیکار میکنی؟ و ازش میخواد تا اتاق عملو ترک کنه و بیرون بره او با بقیه نبض امید را که رفته بود برمیگردونن و به عملشون ادامه میدن.
همه پشت در اتاق عمل هستند که آسی از اجه میپرسه قبل از رفتن به اتاق عمل امید در گوشت یه چیزی گفت چی بود؟ اجه با ناراحتی میگه بهم گفت اگه بلایی سرش اومد و دووم نیاورد قلبشو میده به من و با ناراحتی میگه ولی دووم میاره مگه نه؟! آسی بغلش میکنه و بهش امید میده. هومن از اتاق عمل بیرون میاد و بهشون خبر میده که حالش خوبه و رفته تو بخش ریکاوری همه خوشحال میشن همون موقع آلاز به همراه یامان چاعلا را به اونجا آوردن که هومن با دیدنش سریع میذارتش رو برانکارد و میبرتش تو اتاق عمل. حال اوضاع روحی همه اصلاً خوب نیست نسلیهان لباس عروس خونی چاعلا را درآورده و با خودش بیرون آورده سپس میره تو سالن انتظار میشینه....
نظر شما