یادداشت اختصاصی از حمیدرضا حاجی اشرفی
سلوک پیام آور بخشندگی و مهربانی
امروز سالروز میلاد آخرین رسول خداوندست . چرا انسانی باهوش خارق العاده و با ذکاوتی که سالیان متمادی غافله سالار کاروانهای تجاری بین شهرهای پر رونق سرزمین های شام و حجاز بود و از کودکی با یتیمی و چوپانی بزرگ شد و در شرایطی که در میانسالی امین و مورد احترام و علاقه مردم مکه گشت.
بزرگداشت میلاد پر برکت حضرت رسول الله محمد (ص) و میلاد پر سعادت ششمین معلم مکتب علوی ،امام جعفر صادق (ع) برای این ارزشمندست که جهانبینی و فلسفه زیستن و روش زندگی ساده رسول الله و پیشوایان مکتب امامیه با دیگر انسان های شاخص تاریخ کاملا متمایز بوده، همواره از خود می پرسیدم :
چرا انسانی باهوش خارق العاده و با ذکاوتی که سالیان متمادی غافله سالار کاروانهای تجاری بین شهرهای پر رونق سرزمین های شام و حجاز بود و از کودکی با یتیمی و چوپانی بزرگ شد و در شرایطی که در میانسالی امین و مورد احترام و علاقه مردم مکه گشت و مباشر ثروتمندترین زن عرب گردید و با او ازدواج کرد و از مال دنیا بی نیاز بود به یکباره همه آن به اصطلاح موفقیت های مادی و شهرت اجتماعی را بکنار می گذارد و به غار حرا می رود و ساعت ها و روزها به تنهایی به تفکر می نشیند! او در مرز چهل سالگی در تنهایی درون غار حرا به چه چیزهایی می اندیشیده؟
چرا آن زن تاجر مشهور حجاز که کاملا مسلط به حساب و کتاب دنیوی بود بطوری که ثروت فراوانی که داشت را به واسطه هوش و درایت و آگاهی به دست آورد بود ، هنگامی که همسرش از نظر اندیشه و رفتار اجتماعی دچار تحول روحی - فکری می شود طبق حساب کاسبکارانه متداول دنیوی او را طرد نمی کند؟ و راه خود را از همسرش جدا نمی کند؟!
بر عکس وقتی همسرش، پیام آور توحید گشت، آگاهانه و خردمندانه با عشق و ایثار همه ثروت یک عمر تلاشش را در راه ترویج دین نوظهور تقدیم همسر پاک زیست خود کرد و حاضر به تحمل سه سال از بدترین شرایط زیستن در شعب ابی طالب می شود تا تعالیم توحیدی مردی که یک عمر در جامعه به صداقت و امانت داری و مردمداری معروف بود، سرمشق انسانهای دیگر در طول تاریخ بشریت شود.
بزرگان مکه ،که به آن مرد و آن زن احترام بسیار می گذاشتند ، پس از سه سال تبعیدشان به یک دره بدون امکانات زندگی و سختگیری هر چه بیشتر بر آنها سرانجام باعث می شوند آن زن خوشنام تاجر مکه بخاطر پایفشاری بر حقیقت ادعای توحیدی همسرش، رسول خدا در اثر سختی های تبعیدگاه، همانجا فوت کند. پس از درگذشت آن بانو فداکار و با وفا، پیام آور توحید بهمراه کسانی که به آموزه های ایمان آورده بودند و در تبعید گاه کنارش بودند، پس از مصادره اموالشان ، دست خالی به مدینه هجرت می کنند تا بخیال خام کافران، نو مسلمانان، در اثر سختی ها دست از اندیشه توحیدی بردارند.
مشرکین نمی دانستند، آن مرد همیشه راستگو و غافله سالار صدیق که دیروز محبوب آنها بود و امروز به او کینه می ورزند، غافله سالار آگاهی بخش طول تاریخ بشریت در بسط بخشندگی، مهربانی، عدالت، مساوات، تعاون خواهد شد. رسولی که پیام آور آموزه هایی ست که تبعید، تحریم، تنبیه، توهین، تحقیر، تهیدستی، شکنجه و ... هرگز باعث بازگشت او از راهی که شعور کائنات برایش مقدر کرده نمی گردد.
زیرا او اینبار ماموریت بزرگتر از کاروان سالاری تجارت بین شهرهای مدیترانه و مکه و یمن را بعهده دارد! قرارست مسیر کاروان بشریت را بسوی حقیقت عالم وجود هدایت کند ! او دیگر کاروان سالار اهالی شهر جاهلیت و دنیا پرستان طماع نیست ،ماموریت او هدایت اندیشه های بشریت بسوی زیست معنوی و مادی اگاهانه ، خردمندانه ، تعاون و عدالت محورست .
حین مطالعات ریسک کارآفرینی ، مبحث عقود و قراردادهای اجتماعی - اقتصادی نشئت گرفته از اندیشه های توحیدی حضرت رسول الله در مدینه، مطالعه رفتارهای مردی که روزی خود و همسرش از ثروتمندترین مردمان سرزمین حجاز بودند و بخاطر نشر حقایق توحید همه سرمایه اشان را در مسیر ترویج ندای پروردگار هبه کردند ، بطوریکه پیامبر در مدینه مستاجر پیروانش شد و همچون دیگران زندگی معمولی داشت ! اما آموزه هایش و کردارش اندیشه های انسانها در طول تاریخ بشریت را غنی و غنی تر ساخت.با یاری گرفتن از اهالی مدینه در جهت بازسازی معیشت مهاجرین تبعیدی به روش مبتکرانه [ تعاون - تکافل] توانگری اقتصادی ؛برای پیروانش احیا می کند .
وقتی عبدالله ناصح علوان پژوهشگر سوری از دلواپسی در تقسیم عادلانه اموال هبه انصار به مهاجرین و بازسازی معیشت فقرا مدینه از سوی رسول الله می نویسد تا مفهوم واقعی [ تکافل ] را تبیین کند، گویی رفتارهای مرد نیکوکار و صدیق سرزمین حجاز که مادیت دنیا بگفته مولی علی (ع) به اندازه عطسه یک بز برایش ارزش ندارد را با کلمات ترسیم می کند. مردی که در اوج شهرت و منزلت در حجاز آنچنان ساده زیست و آنچنان عادی میان مردم زندگی کرد، بطوریکه وقتی در مسجد در میان یارانش می نشست، تازه واردین غریبه که برای ملاقاتش می آمدند، بعلت ساده و بی آلایشی رسول خدا وی را نمی شناختند! از دیگران می پرسیدند، محمد کدامین یک از شماست؟
نظر شما