خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال سوجان از شبکه یک سیما
از شنبه ۱۹ آبان ماه سریال سوجان داستان عاشقانه ی دیگری بر روی آنتن شبکه یک می رود که خلاصه داستانش را برای طرفداران ژانر درام می نویسیم. همراه ما باشید با این سریال جذاب.
از شنبه ۱۹ آبان ماه سریال سوجان داستان عاشقانه ی دیگری بر روی آنتن شبکه یک می رود که خلاصه داستانش را برای طرفداران ژانر درام می نویسیم. همراه ما باشید با این سریال جذاب. این سریال روایتگر زندگی در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷ است و با محوریت شخصیت مقاوم زن ایرانی و اهمیت نهاد خانواده ساخته میشود. قصه بیشتر بر پایه زندگی سوجان، دختری گیلانی است که در همین دوران بخشهای مهمی از تاریخ معاصر ایران و گیلان هم روایت میشود. این سریال که بیش از ۶۰ قسمت آن تهیه شده، روی آنتن میرود، عنوان شده بود این سریال در پنج فصل و تقریبا ۳۰۰ قسمت ساخته میشود. سریال سوجان به کارگردانی حسین تبریزی، تهیهکنندگی مهدی کریمی و میثم آهنگری و نویسندگی فریدون حسنپور از شنبه ۱۹ آبان هرشب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه روی آنتن شبکه یک تلویزیون میرود.
در فصل اول، وقایع تاریخی سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷ در گیلان در یک مجموعه ۶۳ قسمتی روایت میشود و مهمترین موضوع آن نقش و اهمیت زن در خانواده و جامعه است.
ثریا قاسمی، سیدمهرداد ضیایی، حمیدرضا نعیمی، مهران رجبی، مهدی صبایی، بهادر زمانی، علی مرادی، غزاله اکرمی، افشین غیاثی، رامین راستاد، حدیث نیکرو، ساغر عزیزی، شیرین محسنی، زهرا جهرمی، پریسا دوستی، فرج گلسفیدی، رضا عباسی، بهمن دان، اتابک نادری، فریده دریامج، علی علیپور، نگار بابایی، امین چنارانی، مهران ضیغمی، فرخنده طالبی، مرجان متقی، بهمن صادق حسنی، مرتضی عالم، فاطمه حاجوی، منیره حسینزاده، معصومه محمدپور، دلسا معجزی، مرسده جهانی، باقر یکتا، فریبرز زیدهسرایی و عادل علیزاده از جمله بازیگران این سریال تلویزیونیاند.
قسمت ۱۴ سریال سوجان
برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳ سریال سوجان
مادرجون شروع کرده برای سوجان داستان تعریف کردن. "امیر و بانو به مسیر خودشون ادامه میدن. تو جنگل بانو نگران حال پدرانشون هستن بانو میگه پدرهامون دیگه با اون سینه ها نمیتونن نفس بکشن و زندگی کنن! امیر میگه به حسابش میرسیم. آدم های خان نزدیکشون شدن و امیر میره پیش بانو و میگه آدم های خان اومدن باید سریع بریم .... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲ سریال سوجان
قربان وقتی میخواد دوغ ببره برای بخشدار کل پارچ دوغ را روی او خالی میکنه که عصبانی میشه و سیلی تو گوشش میزنه و میگه داری چیکار میکنی؟ پرویز و ناصر با خودشون قربانو از اونجا میبرن ناصر میبرتش تو یه اتاقک چوبی و ازش میخواد تا آخر مراسم اونجا بمونه تا آبها از آسیاب بیوفته!.... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱ سریال سوجان
مردهای روستا میرن پیش مادرجون به مناسبت سال جدید برای تبریک سال نو که اونجا مادرجون میگه شنیدم اسکندر و غلام باهم دعواشون شده! نباید سال جدید باهم قهر باشین! و ازشون میخواد باهم آشتی کنن بعد از بغل و روبوسی کردن آنها از خسروخان و نصیر هم میخوان تا باهم آشتی کنن.... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰ سریال سوجان
دخترها رفتن تو مینی بوس نشستن تا برگردن به روستا سوجان سر درد گرفته و حالش خوب نیست و مدام خودخوری میکنه ستاره ازش میخواد ناراحت نباشه کاریه که شده به پدرش میگه یکی مثل اونو واسم بخره ناراحت نباش دیگه! همان موقع قربان میاد تو مینی بوس و به سوجان میگه میای عقب یه لحظه باهات حرف بزنم؟ آنها به عقب مینی بوس میرن.... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹ سریال سوجان
خسرو خان میفرسته تا سهرابو بیارن. او درباره خانه کاه گلی که باید بسازه حرف مینزه که چقدر زمان میبره سریع میخواد آماده بشه! سهراب میگه خانه کاه گلی زمان بره ولی میتونم یه اتاقک چوبی فعلا بسازم که کارتون راه بیوفته تا خونه کاه گلی درست بشه سپس بهش پول میخواد بده که سهراب میگه این واسه چیه؟... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸ سریال سوجان
پیرمردی طبق رسمشون تو ده میچرخه و شروع میکنه به آهنگ خوندن جاوید هم دنبالش میره و فلوت میزنه. همه با شنیدن صداش میرن پیشش و همه تو کیسه اش یه کاسه برنج میریزن. وقتی اون پیرمرد میرسه خونه خان شیرین میگه که یه کاسه برنج بیار بریز تو کیسه اش اما خان وقتی میبینه اهالی دارن نگاه میکنن واسه اسنکه خودشو خوب نشون بده میگه یه کاسه چیه.... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷ سریال سوجان
سوجان خواهرشو رسونده به مدرسه که معلم بهش میگه من مطمئنم تو رتبه خوبی میگیری و به دانشگاه خوبی راهی میشی او میگه من خیلی دوست دارم برم دانشگاه و پدرمم پشتمه ولی امکان داره دیگه نتونم ادامه تحصیل بدم! معلم مدرسه ناراحت میشه و میگه واقعا افسوس! من الان یه ساله دارم از پس انداز خودم اینجارو میگردونم وگرنه باید تا الان تعطیل میشد!.... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶ سریال سوجان
مردی به نام جمشید به همراه همسرش که باردار است به روستا پناه آوردن جمشید با دیدن قربان ازش کمک میخواد و بهش میگه همسرم پا به ماهه دردش شروع شده و بردمش تو جنگل ازت میخوام کمکم کنی به یه نفر که قابل اعتماده بهش بگی بیاد و کسی دیگهای خبر نداشته باشه قربان به همراه مادر هوا و سوجان به طرف جنگل راهی میشن. وقتی میرسند آنها به داخل کلبه میرن و به قربان میگن که برامون آب جوش آماده کنین..... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵ سریال سوجان
زنی به اسم نساء میره به سمت حجره پرویز که خسرو از دور او را نگاه میکنه و حسابی چشمش گرفتتش. او میره پیش پرویز و میگه اگه میشه بی زحمت تو دفتر حسابو بنویسین پرویز میگه شرمنده پدرم گفته حساب دفتری جدید باز نکنم میخواین برین به خودش بگین تا من انجام بدم او قبول میکنه و میره پیش خسرو خان. او حال پدرشو میپرسه که او میگه خوب نیست..... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴ سریال سوجان
وقتی میخواد مسابقه کشتی شروع بشه قربان میره تو رینگ و میگه من میخوام با سهراب مسابقه بدم اونا سعی میکنن جلوشو بگیرن تا برنامه شونو خراب نکنه و میگن که آبروت میره نکن! از طرفی مردم سهراب را تشویق میکنن و میگن باهاش کشتی بگیر روشو بخوابون تا دیگه همچین چیزهایی نخواد دهنش بسته بشه!..... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال سوجان
سوجان بالاسر زایمان سختیه و مادرجان میگه که برن پشم گوسفند بیارن آنها میپرسن پشم واسه چی؟ مادرجان میگه واسه این که بکنن تو حلقش اون بزنه فشار بیشتری بیاره تا بچه به دنیا بیاد مادرجان حسابی استرس داره که بالاخره صدای نوزاد میاد و سوجان موفق میشه . هوا هم از طرفی بچه را به دنیا میاره خواهرش میاد و میگه مژدگانی بده دخترت به دنیا اومد پدر بچه خوشحال میشه و میگه نارگل چی؟.... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲ سریال سوجان
اسکندر میره پیش سهراب و جاوید و بهشون میگه شما نمیخواین برین عروسی؟ سهراب میگه میریم یکم دیگه. اسکندر درباره ازدواج جاوید میپرسه که نمیخوای واسش زن بگیری؟ سهراب میگه چی بگم والا آقا اسکندر جاوید میگه تو اگه بیل زنی باغچه خودتو بیل بزن چرا خودت ازدواج نمیکنی؟ اونا در حال حرف زدنن که یکی از آدم های خسروخان میره پیش سهراب و بهش میگه که کشتی میگیری امروز؟..... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱ سریال سوجان
پیرزنی برای دختری به اسم سوجان داستانی تعریف میکنه درباره عشق دختر و پسری به اسم امیر و بانو که باهم قرار گذاشته بودن بعد از زمان برداشت محصولات آخر تابستان باهم ازدواج کنن اما از بد روزگار گرفتار کینه بد خان شدن..... برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.
نظر شما