خلاصه داستان قسمت ۳۳ و ۳۴ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۳ و ۳۴ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۳۳ و ۳۴ سریال ترکی وحشی
امید به اتاق خودش رفته که جسور وقتی میبینه به هم ریخته میگه چی شده؟ چرا داری گریه میکنی؟ امید ماجرارو براش تعریف میکنه که جسور با خنده میگه ای بابا تو هم که عاشق اجه شدی. بعد از چند دقیقه هومن به اونجا میاد و میپرسه چه خبره اینجا؟ جسور میگه ماجرای عشقه انگاری داداشمون امید عاشق اجه شده هومن خوشحال میشه و میگه آره؟ چی شده که ناراحت شدی داری گریه میکنی؟ امید بهش میگه قلبش دیگه نمیتونه کار کنه اگه فرد اهدا کننده پیدا نشه میمیره آنها متاثر و ناراحت میشن. هومن بهش میگه به این چیزا فکر نکن میدونی چند نفر اینجا بودن که قرار بوده بمیرن ولی نمردن و با پای خودشون رفتن بیرون؟ تو به این فکر کن که اگه رو پات وایسی میخوای چیکار کنی اولین بار امید میگه فوتبال هومن میگه پس تیمتو انتخاب کن و از اونجا میره.
بچهها به داخل خانه رفتند و اجه بهشون میگه خداروشکر لب مرگ بودن من باعث شد شما خوب باشین با هم یامان، آلاز و چاعلا بهش میگن اینجوری نگو این چه حرفیه و دورشو میگیرن یامان گوشیشو به مادرش میده و میگه ازمون یه عکس بگیر و با همدیگه یه عکس چهار نفره میگیرن. جسور وقتی میبینه نمیتونه آسی را پیدا کنه به خانه میره و میبینه اونجا نشسته و داره گریه میکنه ازش میپرسه چی شده که آسی بهش میگه آلاز باورت میشه به یامان گفت که عاشقشم؟ چیزی که من سالها تو خودم نگه داشته بودمو راحت گفت! ولی یامان حتی جدیش هم نگرفت و منو ندید جسور میگه اینم تقدیر ماست دیده نشدن! روزگار داره از بیمارستان مرخص میشه که سرهان جلوشونو میگیره و صورت حسابو بهش میده پدر روزگار میگه هم پسرمو کتک زدین هم پول میخواین بگیرین؟ سرهان میگه باید خداروشکر کنی چون جونشو نجات دادیم و پدر روزگار میره به سمت حسابداری. روزگار به سرهان میگه لذت ببر از این روزها آخراشه سرهان عصبانی میشه و میخواد بهش حمله کنه که هومن جلوشو میگیره. روزگار وقتی تنها میشه به چاعلا زنگ میزنه و میگه وکیل همه کارهارو کرد بهت میگم کی بیای بریم واسه عقد چاعلا خوشحال میشه.
چاعلا به همراه برادرانش به اتاق اجه میرن چاعلا ازشون میخواد تا آنها را تنها بزارن. چاعلا به اجه میگه اینو بدون که همیشه من به فکرتم و دوست دارم هیچ وقت از ذهنم بیرون نمیری اجه از حرفاش کمی جا میخوره و میگه منظورت چیه؟ چرا یه جوری حرف میزنی انگار داری خداحافظی میکنی! چاعلا میگه هیچی نیست همینجوری گفتم. شبنم به خانه پیش نسلیهان میاد و از قصد لنگه اون گوشوارهشو دادن ساختن و انداخته که فریده ببینه اون گوشواره متعلق به او نبوده. سرهان از بیمارستان به یامان زنگ میزنه و میگه مراقب خواهرت باش روزگار مرخص شده و یه حرفایی میزد همان موقع چاعلا داره از خونه بیرون میره که یامان ازش میپرسه کجا؟
چاعلا اول نمیخواد جواب بده اما بعد مجبور میشه و بهش میگه دارم میرم پیش رویا یامان به رویا زنگ میزنه و بهش میگه که مراقب چاعلا باشه. چاعلا به حیاط خانه رویا میره و از در تو حیاط اونا میخواد بیرون بره که رویا متوجه میشه و دنبالش میره و ازش میپرسه کجا داری میری؟ چاعلا چیزی نمیگه که رویا میگه باشه پس منم میام و سوار تاکسی میشه. تو مسیر چاعلا مجبور میشه بهش بگه رویا شوکه میشه و سعی میکنه تا منصرفش کنه اما موفق نمیشه او به یامان پیام میده و خبر میده. یامان به سرعت به طرف شهرداری راه میافته. هومن برای قوت قلب دادن به امید براش یه جفت کفش فوتبال خریده او حسابی خوشحال میشه.
فریده که به شبنم شک داره به یکی از رانندهها میگه تا بره تو سایت جواهری که پشت گوشواره هک شده و آدرسی چیزی ازش در بیاره. روزگار و چاعلا در حال عقد کردن هستن که وقتی چاعلا میخواد بله را بگه یامان از راه میرسه مراسمو به هم میزنه و به چاله میگه راه بیفت بریم اون میگه نمیام و یامان رو کولش بلندش میکنه و میره. آنها به خانه میرسند که چاعلا شروع میکنه با رویا و یامان دعوا کردن نسلیهان به همراه آلاز و اشرف خان به سالن میان تا ببینن چی شده. چاعلا اونجا بهشون میگه که بارداره و میخواست با روزگار ازدواج کنه اما یامان اجازه نداد همه شوکه شدند و نسلیهان به چاعلا میگه تو داری چیکار میکنی دخترم! معلوم هست؟! چاعلا بهشون میگه من بچهمو میخوام و نگهش میدارم.
اشرف خان به همراه آلاز و یامان به خانه مادر پدر روزگار میرن و اونجا برای روزگار خط و نشون میکشن آلاز و یامان تهدیدش میکنند و میگن اگه نزدیک خواهر ما بشی این سری زنده از زیر دستمون بیرون نمیای! آلاز بهش میگه خواهر من اگه بخواد مادر بشه میشه ولی تو پدر نمیشی خودم میکشمت و از اونجا میرن. نسلیهان درمانده شده و حسابی به هم ریخته که هومن میره پیشش و سعی میکنه آرومش کنه بعد از کمی هوای آزاد خوردن نسلیهان میره داخل و ماجرارو به سرهان میگه سرهان با درماندگی رو صندلی میشینه. رویا به یامان زنگ میزنه که او میخواد ازش دوری کنه و میگه تو ترافیکم بعداً حرف بزنیم اما همون که تلفنو قطع میکنه میبینه که یامان با ماشین وارد حیاط خونه شد او وایمیسه و سرشو رو فرمون میزاره که رویا میره کنار شیشه ماشین به شیشه میزنه....
نظر شما