یادداشت اختصاصی از حسن خیرآبادی
حسین (ع) اسوه مکتب حق، نه قهرمان اسطورهای
کسی که هیچ چیز برایش مهمتر از حق نباشد. تا آنجا که جان خود و عزیزانش را فدا مینماید، اما به باطل گردن نمینهد.
درباره شخصیت امام حسین (ع) و قیام عاشورا مطالب تاریخی، مذهبی وحتی سیاسی متعدد و مختلفی به رشته تحریر در آمده است و بارها این موضوع از ابعاد مختلف مورد تبیین و تحلیل قرار گرفته است و همواره بیان رشادتها و شجاعتها و سایر خوبیهای ایشان و یاران باوفایشان دستمایه افتخار شیعیان –به دلیل انتساب به ایشان- بوده است.
اما آیا این انتساب، وظایفی را هم برای شیعه به دنبال دارد یا فقط وسیلهای است برای افتخار؟
امام جعفر صادق (ع) در حدیثی خطاب به یکی از شاگردانشان میفرمایند:
«ان الحسن من کل احد حسن و انه منک احسن لمکانک منا و ان القبیح من کل احد قبیح و انه منک اقبح لمکانک منا»
همانا کار خوب از هر کس خوب است ولی از تو خوبتر است به خاطر انتساب شما به ما و همانا کار بد از هر کس بد است ولی از تو بدتر است به خاطر وابستگی شما به ما.
اما متأسفانه این انتساب و وابستگی در اذهان ما بهخوبی تبیین و تشریح نشده است و عموماً امام حسین (ع) را بهعنوان اسطوره میشناسیم نه اسوه. لذا غالباً انسان برای رسیدن به اسطوره –که شخصیتی خیالی و دستنایافتنی است- تلاش نمیکند چرا که نیل بدان نیز غیرممکن مینماید.
اما اگر ایشان را به معنای حقیقی کلمه «اسوه» قرار دادیم و برای خود و دیگران از ابعاد مختلف زندگی ایشان الگوسازی کردیم، آنگاه میتوانیم ادعا کنیم که گام در راه این انتساب نهادهایم. و اگر چنین تغییر دیدگاهی در ما ایجاد شد، دامنه شناخت ما نسبت به شخصیت والای ایشان از حوادث روز عاشورا (که البته خود، دریایی از معارف است) وسیعتر میشود، لذا باب تحقیق و تفکر در زندگانی ایشان، نحوه تربیت فرزندان، زندگی اجتماعی، موضعگیریهای سیاسی و... نیز در ذهن ما باز خواهد شد.
مثلاً ما ایشان را انسان حقجو و مدافع حق میدانیم، که اگر الگو قرارشان دهیم در هر شرایطی به دنبال حق میگردیم (از کوچکترین مسائل تا تصمیمات بسیار مهم و حیاتی زندگی) بعد این سؤال مطرح میشود که چه کسی میتواند مدافع حق باشد؟
کسی که هیچ چیز برایش مهمتر از حق نباشد. تا آنجا که جان خود و عزیزانش را فدا مینماید، اما به باطل گردن نمینهد.
لذا اول باید حق را شناخت، سپس از آن دفاع کرد، حتی اگر بابت آن هزینه زیادی بر ما متحمل شود. و بدانیم که مسئله حق و باطل در شرایط مختلف زندگی وجود دارد و انسان در این زمینه همواره مبتلابه است. و اینکه حضرت در ساعتی قبل از شهادت و پس از عروج یاران غیورش فریاد برمیآورد که: هل من ناصر ینصرنی، یقیناً به دنبال کسی نیست که او را از کشته شدن نجات دهد یا شهادتش را به تاخیر بیندازد، چرا که او خود، مدتها قبل، خبر از زمان و مکان و نحوه شهادت خود داده بود. و این پیامی است برای رهپویان مکتب حق در سراسر تاریخ.
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى.
نظر شما