خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی وحشی
یامان به نسلیهان میگه اگه من اون روز جلوی دکترو نمیگرفتم هیچ وقت بهم نمیگفتی که پدر من هومنه نه؟ از طرفی هومن بهش میگه من اگه اتفاقی حرفای تو با شبنمو نشنیده بودم از اینجا رفته بودم و هیچ وقت نمیفهمیدم که همچین پسری دارم شاید بدون اینکه بفهمم پسری دارم میمردم! نسلیهان واسشون توضیح میده کارشو و به هومن میگه همون موقع از بچهدار شدن میترسیدی هومن میگه آره میترسیدم چون شاید اون موقع یکی دو سال از یامان بزرگتر بودم ولی از پدر شدن نمیترسیدم از اینکه پدری بدی باشم میترسیدم اینو تو خودت خوب میدونی! من خانواده اونجوری نداشتم مادرم منو گذاشت تو باغچه و رفت و نمیخواست منو طبیعیه که بترسم. بعد از کمی حرف زدن با همدیگه یامان به نسلیهان میگه ارزششو داشت.
ارزششو داشت که به من دروغ بگی زندگیمو اینجوری کنی به دکتر دروغ بگی؟ خوب منو سقط میکردی چرا نگهم داشتی؟ هومن بهش میگه آره داشت از نسلیهان خیلی ممنونم که تو رو نگه داشت و به دنیا تو آورد تو ارزششو داشتی یه شیر پسر بهم داده که بهش افتخار میکنم. یامان به نسلیهان میگه ارزششو داشت که زندگی خودتو خراب کنی؟ خانوادت الان داغون شدن! نسلیهان شروع میکنه ازشون معذرت خواهی کردن و میگه نمیدونستم باید چیکار کنم به خاطر تمام اتفاقات معذرت میخوام و مدام ازشون عذرخواهی میکنه.
اشرف خان رفته دنبال سرهان تو هتل که او قیافهای ماتم زده به خودش میگیره و موفق میشه اونو گول بزنه سپس اشرف خان ازش میخواد تا به خونه برگرده با برگشتنش به خونه بچهها خوشحال میشن که سرهان بهشون میگه اومد با مادرتون صحبت کنم چاعلا میگه ولی مامان که خونه نیست رفته بیرون اشرف خان جا میخوره و میگه کجا رفته؟ سرهان پوزخند میزنه و با طعنه میگه واقعاً نمیدونین کجا رفته؟ معلومه دیگه! آلاز به یامان زنگ میزنه و میپرسه که مامانم اونجاست یا نه یامان میگه آره و سریع قطع میکنه آلاز عصبانی میشه از رفتار یامان که چاعلا بهش میگه ولشون کن بزار خوش باشن. یامان و هومن نسلیهان را که تو خوردن نوشیدنی زیادهروی کرده میبره به خونه هومن و اونجا دراز میکشه. یامان هم کنارش رو زمین میشینه. آلاز با عصبانیت به خونه هومن میره و با مادرش دعوا میکنه و میگه تو الان تو خونه دوست پسر سابقت چیکار میکنی؟
یامان میخواد بهش حمله کنه و باهم دعوا کنن که نسلیهان سرشون داد میزنه و هومن اونارو جدا میکنه و میگه کافیه بس کنین دیگه! آنها به دعوا کردن باهم ادامه میدن که نسلیهان به آلاز میگه کافیه بریم از اینجا و آلاز از اونجا میبره. بعد از رفتنشون هومن به یامان میگه بیا بریم بالا یامان میگه نه دکتر مرسی خاله بازی دیگه بسه من برم و از خونه بیرون میره که هومن با کلافگی به رفتنش نگاه میکنه. آلاز و نسلیهان به خانه میرسن که آلاز به مادرش کمک میکنه تا به داخل برن. اشرف خان با دیدن نسلیهان ازش میپرسه تو کجا بودی؟ آلاز میگه با دوست پسر سابقش و پسر یکی یدونه اش مست کرده بود حالا الان بره استراحت کنه فردا حرف بزنیم و میبرتش تو اتاقش. جسور به چاعلا زنگ میزنه و حالشو میپرسه او با شنیدن صدای جسور خوشحال میشه که جسور بهش میگه جلوی در خونه شونه بیاد برن بگردن چاعلا خوشحال میشه و سریع لباساشو عوض میکنه و میره که میبینه جسور با تاکسی جلوی در خونه شون منتظرشه او بهش میگه انگاری گنج پیدا کردی!
او میگه آره عشقو پیدا کردم و باهمدیگه سوار تاکسی میشن و میرن به سینما. اونجا خوراکی میخرن و میرن داخل سالن که چاعلا میبینه جسور بهش زل زده و نگاهش میکنه که با خنده بهش میگه فیلم شروع شدا! جسور میگه آره. آسی تنهایی تو خونه نشسته و به عکس دسته جمعیشون نگاه میکنه و گریه میکنه از این وضعیت که همشون از همدیگه جدا شدن همان موقع در خانه باز میشه و از سر و صدا آسی فکر میکنه جسوره و بهش میگه چیشد؟ از کار دوباره اومدی بیرون؟ با انداختت بیرون؟ او وقتی به دم در میره میبینه که یامان اومده. که جا میخوره و بغلش میکنه و میگه امشب اومدی اینجا بمونی؟ یامان میگه نه اومدم دیگه اینجا میمونم برگشتم خونه و میرن داخل.
فردای آن روز همه جلوی در خونه منتظرن و نسلیهان با سرهان رفتن بیمارستان و اجه را به خونه آوردن. وقتی اجه را به داخل خانه میبرن نسلیهان به بچه ها میگه که اجه هیچی نمیدونه حواستون باشه شام شب عید واسش خیلی مهمه آلاز میگه خیالت راحت همه نقششونو بلدن خوب بازی میکنن چاعلا هم میگه خودت هم از همه نقشتو بهتر بلدی بازی کنی بالاخره این همه سال هممونو گول زدی! سرهان سرزنششون میکنه و میگه بسه دیگه نبینم دیگه با مادرتون اینجوری رفتار کنین! الانم برین داخل! وقتی به داخل میرن اجه ازشون سراغ یامان میگیره که نسلیهان میگه کاری واسش پیش اومده رفته اجه میگه شب میاد دیگه! او تأیید میکنه....
نظر شما