خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. تهیه کنندگی سریال Gaddar برعهده Ay Yapım، کارگردانی آن برعهده سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) می باشد. هورر ابه‌اوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم می باشد که از شبکه فاکس پخش می شود بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .

برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال ترکی بی رحم gaddar

مادر آیدان وقتی میشنوه ازش که فاطما مادر دوعان چه حرفایی بهش زده عصبانی میشه و میره خونه فاطما و شروع میکنه باهاش دعوا کردن و از دخترش دفاع کردن دوعان جا خورده و سعی میکنه مادرشو آروم کنه از طرفی آیدان مدام به مادرش میگه که بس کن و اونو از اونجا میبره. بعد از رفتنشون دوعان به مادرش میگه از تو توقع نداشتم فکر میکردم همیشه پشتمی هروقت کم بیارم میگم مادرم هست که بهش تکیه کنم ولی این از الانت اونم از پنهان کردن یامور کلا نا امیدم کردی! فاطما بهش توضیح میده که دوعان میگه تا وقتیکه همه جیزو کامل نمیدونی نباید همچین حرفایی میزدی به آیدان  مگه نمیدونی من از آیدان نمیتونم بگذرم؟ نمیبینی چقدر واسم باارزشه؟ و با کلافگی از خونه بیرون میزنه. آیدان هم با مادرش دعوا میکنه به خاطر اون طرز حرف زدنش.

مادرش بهش میگه من داشتم ازت دفاع میکردم نمیتونم بزارم هرجور که میخوان باهات رفتار کنم و هر انگیو بهت بچسبونن! سپس باهاش سر دوعان دعوا میکنه و میگه تو خودتو ببین با این بر و رویی که داری کسی نیست که نتونی قاپشو بدزدی بعد چسبیدن به این هیچی ندار؟ آیدان میگه اون یوکسلی که سنگشو به سینه ات میزنی جلوی چشمام مرد به خاطر کثافت کاریاش و همین هیچی ندار منو نجات داد وگرنه مرده بودم! سپس بعد از کمی بحث کردن از هم جدا میشن. انور رفته پیش پدرش و باهاش حرف میزنه و میگه من میخوام هرجور کن شده با یامور ازدواج کنم تصمیم خودمو گرفتم پدرش با تهدید بهش میگه میدونی عاقبت این کارت یعنی چی؟ انور با عصبانیت میره تو حیاط و به طرف مردی که تو خونه سگ نگهش میداشت شلیک میکنه و بعد از کشتنش با عصبانیت سوار ماشین میشه و شروع میکنه به پدرش بد و بیاره گفتن و در آخر میگه پاش لب گوره هنوز منو تهدید میکنه!

دوعان تو ساحل نشسته و تو فکر رفته که آدم مدیر میاد دنبالش و اونو با خودش میبره پیش مدیر. او بهش یه کار جدید میده و بهش میگه راست کار خودته او قبول میکنه ناچارا و میره. شب داوود پدر دوعان محل کارشه که آدم های کسی که بهش بدهکاره میرن اونجا و با خودس میبرنش. وقتی میرسن دوعان تو ماشینه و میبینه که پدرشو میبرن کشان کشان داخل و با ماشین میره تو دیوار شیشه ای. سپس بعد از اینکه به حساب همه میرسه میره سراغ اصل کاری و بهش میگه تو کی هستی؟ از بابام چی میخوای؟ او بهش میگه که بابات بهم بدهکاره ۵ هزارتا ازم گرفته کلی هم وقت گذشته ازش ولی پس نمیده هیچ تلاشیم نمیکنه جاش هرشب مست میکنه! دوعان باهاش دعوا میکنه و در آخر پدرشو میرسونه خونه. جلوی خونه باهاشه حرف میزنه و میگه پولو واسه مادر آیدان قرض گرفته بودی؟ داوود تأیید میکنه سپس به داخل میره. 

 

 فردای آن روی صاحب خانه شنگول میره سراغش و اسباب اثاثیه آنها را میریزه تو کوچه و میگه به یکی دیگه اجاره دادم. آیدان با فکریه رفته به کافه و اونجا باهم حرف میزنن فکریه از عشق بین او با دوعان حرف میزنه و میگه اصلا نشدنیه که انقدر فاصله بیوفته بینتون عشق شما خیلی بزرگ‌تره و به زودی دوباره برمیگردین به هم آیدان میگه نه فکر نکنم خیلی مغرور و یکدنده ست همین الانم بهم زنگ بزنه میرم سراغش ولی نمیزنه که! فکریه میگه خوب تو بهش زنگ بزن آیدان میگه بهت میگن اصلا بهم محل نمیزاره نمیخواد منو چرا زنگ بزنم خودمو کوچیک کنم؟ فکریه بالاخره مجابش میکنه تا بهش زنگ بزنه، دوعان تو قهوه خانه نشسته و به حرف های آیدان فکر میکنه که بهش گفته بود بیا کلا همه چیو بزاریم اینجا و بریم وجدانتو خاموش کن بزار واسه خودمون یکم زندگی کنیم اما دوعان قبول نکرده بود همان موقع آیدان بهش زنگ میزنه و دوعان جواب نمیده.

آیدان کلافه میشه و به فکریه میگه گفتم که جواب نمیده الکی منو شیر کردی زنگ بزنم! فکریه میگه باشه جواب نده برو دنبالش آیدان قبول میکنه و به طرف خانه دوعان می دوعه. از طرف دیگه دوعان که یاد حرف های آیدان افتاده کمی نرم شده و به پیشنهادش که گفته بود بزاریم همه چیزو اینجا و فرار کنیم نرم شده و به طرف خانه فکریه می دوعه. تو مسیر امید و شنگول را میبینه که بیرون نشستن و اثاثیه شون تو خیابونه وقتی میفهمه بیرونشون کرده میبرتشون به خونه خودشون و متوجه میشه که نمیتونه بی خیال به همه چیز باشه و فرار کنه سپس منصرف میشه. جلوی در خانه با آیدان روبرو میشه که بدون نزدیک شدن بهش به داخل خانه میره و بهش اعتنا نمیکنه آیدان ناراحت میشه و با گریه از اونجا میره....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بی رحم (مهاجم) + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه