خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی وحشی

نسلیهان به سمت قبر رفته و شروع می‌کنه به کنار زدن خاک‌ها هومن شروع می‌کنه به گریه کردن که نسلیهان ازش می‌خواد بیاد کمکش کنه دوتایی با همدیگه خاک‌هارو کنار می‌زنند. آنها اول به گوشی یامان می‌رسند سپس به گردنبند قطب نماش همون موقع آدم‌هایی از یه ماشین پیاده میشن و آنها را با خودشون از اونجا می‌برند. تو بیمارستان سرهان به رویا میگه یکم باهام حرف بزنیم دخترم؟ رویا ازش می‌پرسه که چی شده؟ او واسه اینکه ملک را از رویا دور کنه بهش میگه نمی‌خواستم این خبرو من بهت بدم ولی باید بهت تسلیت بگم رویا جا می‌خوره و میگه تسلیت برای چی؟ سرهان بهش میگه که یامان مرده رویا شوکه شده و گریه می‌کنه و بهش میگه چی داری میگی؟ و با حالی بد از بیمارستان بیرون می‌زنه مژده که اونجا بوده با شنیدن این حرف جا خورده و به سرهان میگه این خبرو باید اینجوری بدن؟

سرهان میگه ببخشید مباید خودم می‌گفتم بهتر بود به شما بگم شبنم ملک را از طریق پله‌های اضطراری میبره و از اون طبقه خارج می‌کنه که سرهان جلوشو می‌گیره و ازش می‌خواد تا بچه را بده به او. شبنم بهش میگه چرا تو هر آدم ربایی تو دست داری؟ اون از یامان این از این بچه! می‌خوای باهاش چیکار کنی؟ سرهان بهش میگه چیزی نیست کار خاصی نمی‌خوام بکنم جاش پیش من امنه و بچه را ازش می‌گیره به زور و از اونجا میره. سرهان به مخفیگاهی رسیده که در می‌زنه لیلا درو باز می‌کنه و سرهان با بچه به داخل میرن سپس سرهان ملک را اونجا به یامان میده و با دیدن یامان خدا را شکر می‌کنه و میگه خوب شد که زنده‌ای خدا را شکر پسرم قاتل نشد. سپس به یاد میاره وقتی از کارهای ظفر کلافه شده بود تو اتاقش تو فکر رفته بود که لیلا به اتاقش میره. سرهان با دیدن او با کلافگی میگه بس کنید دیگه خسته شدم اصلاً میرم به پلیس تمام کارهایی که کردم و نکردم و اعتراف می‌کنم ولی دیگه برای شما کار نمی‌کنم!

همان موقع لیلا نشان پلیسشو بهش نشون میده و میگه از این به بعد دیگه به پلیس کمک می‌کنی سرهان شوکه شده قبول می‌کنه که باهاشون همکاری کنه. از طرفی هم لیلا تو جنگل به نیروهاش میگه آدم‌های ظفر را دستگیر کنند سپس یامان را از زیر خاک بیرون میاره و با خودش می‌بره یه جای امن زخمشو پانسمان می‌کنه یامان وقتی به هوش میاد لیلا واسش همه چیزو تعریف می‌کنه که جز نقشه‌اش بوده یامان بهش میگه تو این نقشتون نزدیک بود من بمیرم! لیلا میگه قرار بود خودم بهت شلیک کنم اما نقشه یه جور دیگه پیش رفت ولی خوب فشنگ هم مشقی بود یعنی فقط تا زیر پوستت می‌رفت یعنی در هر صورت زنده می‌موندی. زمان حال، یامان وقتی ملک را در آغوش می‌گیره با دیدن سرهان میگه امیدوارم کلکی این وسط نباشه چون این مرد بدون اینکه بهش منفعتی برسه کاریو انجام نمیده سرهان بهش میگه فکر کردی فقط تو رو تحت فشار گذاشته؟

با هممون داره بازی می‌کنه! آسی با آلاز دعوا می‌کنه که چرا به اون شلیک نکرد به جاش به یامان شلیک کرد آلاز بهش میگه چون نمی‌تونستم جفتتونو از دست بدم و گریه می‌کنه بعد از کمی حرف زدن آسی به آلاز میگه من هرجور شده باید از اینجا برم بیرون تا بتونم اون عوضیو بکشم آلاز بهش میگه چه جوری می‌خوای بری بیرون؟ مگه نمی‌بینی تو چه وضعیتی هستیم! آسی به خودش میگه من یه راهی پیدا می‌کنم سپس بلند میشه و شروع می‌کنه دعوا کردن با آلاز او نقشه‌شو می‌فهمه و با همدیگه کاری می‌کنند که نگهبان‌ها به داخل میان تا آنها را از هم جدا کنند که آسی چاقویی را از تو جیب یکی از اون نگهبان‌ها در میاره و به طرفشون می‌گیره آنها آلاز را می‌گیرند و آسی با اون نگهبان درگیر می‌شه و در آخر آسی چاقو می‌خوره که آلاز شوکه می‌شه و به طرفش میره.

هومن و نسلیهان را به مخفیگاهی بردند که هومن مدام بهشون میگه اون زن پسرشو تازه از دست داده حالش خوب نیست بذارین بره من هستم اما یامان خودشو به آنها نشون میده و آنها از خوشحالی گریه می‌کنند و او را در آغوش می‌گیرند. سپس با لیلا تمام ماجرا را برای آنها تعریف می‌کنند بعد از چند دقیقه سرهان هم میره پیششون که هومن و نسلیهان جا می‌خورند. نسلیهان ازشون می‌پرسه آلاز کجاست؟ سرهان بهش میگه آلاز و آسی هنوز دست اون مرتیکه هستند یامان بهشون میگه نگران نباشین لیلا جاشو می‌دونه کجاست لیلا تایید می‌کنه و میگه یکم دیگه هم آسی هم آلاز صحیح و سالم به اینجا میان. وقتی می‌خواد ملک را با خودش ببره ملک از تو بغل یامان بیرون نمیاد که یامان بهش میگه ناچاریم منم با خودت ببری و با همدیگه راه می‌افتن یامان تو ماشین به ملک میگه ببین من اینجا نشستم و از این دوربینا حواسم بهت هست با خیال راحت با خاله لیلا برو بیا او قبول می‌کنه و با لیلا راهی میشه.

لیلا طبق نقشه با ملک به داخل خانه میرن و به پدرش میگه که من میرم پیش ملک حواسم بهش هست موقعش که شد بگو بیارمش اما وقتی تو اتاق هستش از ایرپاد تو گوشش بهش خبر میدن که عملیات در حال شروع شدنه لیلا میگه من آماده‌ام شروع کنین. مادر الوان حرفشو می‌شنوه و سریعاً به ظفر اطلاع میده. ظفر در حال فرار کردن به آدم‌هاش میگن که آلاز و آسیو با خودتون ببرین به جایی که قبلاً بهتون گفته بودم اونا رو هنوز نیاز داریم و خودش از مسیر دیگه در حال فرار کردنه که جسور جلوشو می‌گیره و با اسلحه به طرفش نشونه می‌گیره. ظفر با دیدنش جا می‌خوره ولی خودشو نمی‌بازه و بهش میگه این کارو قبلاً هم امتحان کردی اما نتونستین و زخم سوختگی روی بدنش را بهش نشون میده و یادش میاد که او با یامان و آسی تو ماشین حبسش کردم و ماشینو آتیش زدن.

ظفر با حرفاش بازی روانی می‌کنه با جسور که باعث میشه او اسلحه‌شو بیاره پایین اما وقتی نزدیکش میشه جسور با تمام نفرتش به طرف شلیک می‌کنه همان موقع لیلا به همراه یامان به اونجا میرن و به جسور میگن که چیکار کردی؟جسور با دیدن اینکه یامان هنوز زنده است خوشحال میشه و او را بغل می‌کنه سپس خدا را شکر می‌کنه اما یامان بهش میگه فقط خودش می‌دونست که آسی و آلاز کجان اگه بمیره دیگه دستمون به جایی بند نیست! لیلا سریعا زنگ میزنه تا آمبولانس بیاد...

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار