خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی وحشی

تو بار چاعلا وقتی می‌بینه رویا و آسی تو فکرن و حالشون خوب نیست پیشنهاد میده تا شب با همدیگه یه برنامه دخترونه بچینن و برن خوش گذرونی آنها اول مخالفت می‌کنند اما چاعلا میگه بازی در نیارین خیلی خوش می‌گذره من شبو رزرو می‌کنم مهمون من. سرهان به بیمارستان رفته که دمیرخان بهش زنگ می‌زنه و میگه یه معذرت خواهی بهتون بدهکارم انگاری وقتی آدمام می‌خواستن به یه نفر گوشمالی بدن دختر تو همونجا بوده امکان داشته اونم صدمه ببینه زنگ زدم معذرت خواهی کنم باید حواسمونو بیشتر جمع می‌کردیم سرهان میگه آها پس ماجرا این بوده خیلی سعی می‌کنم که دخترم از اون ولگرد فاصله بگیره اما فعلاً موفق نشدم دمیرخان میگه هر وقت کمک خواستی ازم من هستم سپس درباره مراسم خیریه میپرسه که سرهان میگه خیلی وقته به امور خیریه کاری ندارم در جریان نیستم.

سپس وقتی به اتاق میره می‌بینه که یامان اونجا نشسته سرهان میگه تو اینجا چیکار می‌کنی؟ چرا پشت میز من نشستی؟ یامان میگه بهتره بهش دل خوش نکنی به نظرم خیریه‌ای که به اسم من تاسیس شده بهتره خودم مدیریتش رو بر عهده بگیرم و به کارهاش سر و سامان بدم سرهان میگه آهان پس مراسم خیریه فردا رو هم تو ترتیبشو دادی! یامان تایید می‌کنه و میگه آره برای اینکه به همه خودمو معرفی کنم سپس از اونجا میره. نسلیهان به هومن زنگ زده تا به بیمارستان بیاد او وقتی از راه می‌رسه سریع میره به اتاق مژده و حالشو می‌پرسه مژده بهش میگه نگران نباش من حالم خوبه بچه هم سالمه موقع بیرون رفتن از اتاق مژده به نسلیهان میگه که هومن نفهمه کار دنیز بوده اما وقتی نسلیهان بیرون میره به هومن این قضیه را میگه و ادامه میده که مژده ازم خواست بهت نگم منم درکش می‌کنم می‌خواد از پسرش محافظت کنه منم بودم این کارو می‌کردم ولی مجبورم که بگم چون امکان داره کار خطرناک‌تری انجام بده.

شبنم تو اتاق معاینه هست و دکتر بهش میگه که بارداری و الان بچه ۸ هفتشه نسلیهان از لای در او را می‌بینه اما داخل نمیره شبنم به خودش میگه وای سرهان بازم منو به دردسر انداختی! آلاز رفته به بار تا با آسی صحبت کنه او ازش می‌خواد تا کمی با هم حرف بزنن آسی قبول می‌کنه و میرن بیرون از بار. آلاز ازش معذرت خواهی می‌کنه و میگه حق داری من تورو خیلی اذیت کردم بیشتر اتفاق‌هایی که افتاده واست مقصرش من بودم آسی میگه بیشترش؟! آلاز میگه باشه قبول همش تقصیر من بود عذابت دادم ازت معذرت می‌خوام. آسس وقتی این حرفو می‌شنوه عصبی میشه و میگه تو چی از عذاب می‌دونی؟ ما بچه‌های خیابونی عذاب‌هایی کشیدیم که شما اصلاً نمی‌تونین تصورشو کنین ولی چون بچه خیابون بودیم حرفی نزدیم. چی از عذاب می‌دونی وقتی تو اتاق گرم و نرمت با محافظ‌ها راحت می‌خوابیدی؟

آلاز او را در آغوش می‌گیره تا آرومش کنه اما آسی ازش می‌خواد که ولش کنه و در آخر میگه انقدر تلاش نکن دست از درست کردنش بردار درست شدنی نیست و از اونجا میره که آلاز رفتنشو نگاه می‌کنم. هومن رفته پیش دنیز و باهاش صحبت می‌کنه. او به هومن میگه که تقصیر من بود ولی از قصد مامانو هول ندادم هومن میگه می‌دونم حالت خوب میشه بهت قول میدم دنیز بهش میگه که می‌خوام برم سوئیس اونجا درمان بشم هومن میگه نمیشه باید جایی باشی که ما هم همونجاییم باید کنار خودمون باشیم دنیز میگه برای اینکه درمان بشم باید از اینجا و اتفاقاش دور باشم اینجا نمی‌شه سپس همدیگرو در آغوش می‌گیرند. یامان از دور آنها را می‌بینه و وقتی هومن تنها میشه میره پیشش سپس او را دلداری میده و آرومش می‌کنه. شب شده و دخترها حاضر شدند و می‌خوان با همدیگه برن به جایی که چاعلا رزرو کرده. آلاز رفته به مکان ته جهنم پیش یامان و بهش میگه نقشه چیه؟

یامان میگه فردا تو مراسم همه چیز تموم میشه آلاز بهش میگه می‌خوای جلوی همه اونو بکشی؟ اینجوری نمی‌شه می‌تونیم روش‌های دیگه امتحان کنیم که کسی نفهمه یامان بهش میگه نه نمی‌شه این کارو خودم انجام میدم تو فقط باید بهم یه قولی بدی هرچی که دارم مال جسور و آسیه باید ازشون مواظبت کنی هم از اونا هم از خانواده خودمون سپس دستشو می‌بره جلو و میگه می‌تونم بهت اعتماد کنم؟ آلاز بهش دست میده و میگه چاره دیگه‌ای هم نداری! سپس به دریا نگاه می‌کنند که جسور میره پیششون می‌شینه و میگه چه جوری می‌تونین کنار هم آروم بشینید یه جای کار می‌لنگه! چالا به آلاز زنگ می‌زنه و بهش میگه دعوا کردیم دارن می‌برن ما رو به کلانتری آلاز میگه باشه قطع کن به وکیل زنگ بزنم سپس با یامان و جسور به سمت کلانتری راهی میشن. سرهان سر قرار با ظفر دمیرخان میره و اونجا با همدیگه صحبت می‌کنند. وقتی می‌فهمه که رئیس خیریه یامان شده بهش میگه اون که هنوز خیلی بچه است نمی‌تونه اونجا رو اداره کنه!

سرهان میگه این یه چیز موقتیه خیلی دووم نمیاره سپس از دمیرخان می‌خواد تا یه گوشمالی به جسور بده تا دور و بر دخترش نپلکه و بهش میگه فقط در حد اینکه بترسه لازم نیست بلایی سرش بیاد. پسرها تو کلانتری منتظر وکیل هستند تا بیاد وقتی وکیل میاد جسور ازش می‌پرسه که دخترا کجان؟ نگو که امشب باید تو بازداشتگاه بمونن! وکیل بهشون میگه نگران نباشین یکم دیگه آزادشون می‌کنن. بعد از چند دقیقه پسرهایی که کتک خوردن از جلوشون رد میشن که جسور با خنده میگه خوبم به حسابشون رسیدن آلاز میگه جایی که آسی باشه همین میشه دیگه و لبخند رضایت بخشی می‌زنه یامان و جسور به همدیگه اشاره می‌کنند می‌خندند. بعد از چند دقیقه هوا روشن شده و پسرها جلوی کلانتری منتظرند و بالاخره آنها آزاد میشن آنها از اینکه تونستن دخترها از پس خودشون بر بیان خوشحالن. جسور میره سراغ چاعلا آلاز هم میره حال آسی را ازش می‌پرسه. یامان از رویا حالشو می‌پرسه که او میگه خوبم دارم قوی می‌شم دارم یاد می‌گیرم از خودم محافظت کنم یامان میگه خوبه اینجوری دیگه نگرانت نمی‌شم رویا از طرز حرف زدن یامان استرس می‌گیره و حدس می‌زنه که می‌خواد کار خاصی انجام بده...

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه