خلاصه داستان قسمت ۸۴ و ۸۵ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۴ و ۸۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۴ و ۸۵ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۸۴ و ۸۵ سریال ترکی وحشی
رویا بعد از اصرارهای یامان درو باز میکنه و به داخل تعارفش میکنه آنها تو خونه با هم بحث میکنند و یامان ازش میپرسه که اومدم درباره اون پیام بهت بگم امکان داره که میخواستی برای من بفرستی اشتباهی برای دنیز فرستاده باشی؟ رویا باهاش دعوا میکنه و بهش میگه که نه خودم واسش فرستادم چون درمانو انتخاب کردم کسی هم منو مجبور به این کار نکرده به اون پیام دادم چون تو حال منو خوب نمیکنی! بعد از کمی حرف زدن یامان بهش میگه من اینو باور نمیکنم سپس سرشو میبوسه و میگه هیچ وقت ازت دست نمیکشم و از اونجا میره. یامان بیرون خونه لب جدول میشینه که همون موقع نسلیهان از راه میرسه و با دیدنش میره پیشش ازش میپرسه چی شده؟ اون ماجرا را براش تعریف میکنه از طرفی دنیز هم وقتی پدر و مادرش میرن خونه و اونو تو اون وضعیت کتک خورده میبینن تعجب میکننو بهش رسیدگی میکنند سپس ازش میپرسن که چی شده؟ او میگه که زیر سر یامانه و ماجرا رو واسشون تعریف میکنه.
نسلیهان وقتی یامان را به داخل خانه میبره اونجا به مادرش میگه که در ازای گرفتن سهممون از یامان بابا راضی شد تا ازت جدا بشه که او میگه چی؟! اما اون با منم توافق کرد که در ازای گرفتن کارش و اعتبارش ازم جدا بشه! سپس آنها را سرزنش میکند و میگه فکر کرده بودین من نمیتونم حقتونو بهتون بدم؟ حالا که گرفتین دو دستی بهش بچسبین تا گولتون نزنه مالتون ازتون بگیره و از اونجا میره پیش رویا. اونجا با رویا حرف میزنه تا ببینه ماجرا چیه واقعا از دنیز خوشش میاد! یا اون ازش خواسته بوده تا اون پیامو واسش بفرسته شبنم از راه میرسه که میبینه یامان دم در ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ یامان میگه مادرم داخل داره با رویا حرف میزنه کاریو میکنه که تو برای دخترت انجام ندادی اونم مادری کردن! شبنم بهش میگه داری زیاده روی میکنی بهتره حد و حدود خودتو بدونی! او میگه نمیدونم تازه جلوتر هم میام تا شماها عقب نشینی کنین و از اونجا میره که شبنم از حرفش میترسه.
شبنم وقتی به داخل میره نسلیهان بهش گوشزد میکنه که نذاره زیاد با دنیز صحبت و رفت و آمد کنه چون ذهنشو به هم میریزه. یامان به خونه هومن رفته و با هم درباره دعواش با دنیز حرف میزنند اونم بهش میگه که اون به تو و رویا آسیبی نمیزنه یامان بهش میگه که فعلاً مغز رویارو شستشو داده سپس بهش میگه که بهش بگو از رویا فاصله بگیره هومن بهش میگه داری تهدید میکنی؟ یامان میگه تو رو نه دنیزو! سپس بعد از کمی بحث کردن یامان از اونجا میره. شب جسور به همراه صاحب کارش به بار تولگا میرن تا ازش پول بگیرم تولگا از اینکه آنها زود به زود میان برای گرفتن پول کلافه میشه و به پدرش زنگ میزنه و میگه یه مشکلی پیش اومده فکر میکردم میتونم حلش کنم اما از پسش بر نیومدم. آلاز از فضای مجازی خوانندگی آسیو نگاه میکنه چاعلا میره پیشش و بهش میگه داری چیکار میکنی با خودت؟ او درباره حس و حالش و وضعیت روحی روانیش بهش میگه که چاعلا میگه همه اینا یعنی عشق تو عاشق شدی!
مژده میره پیش هومن و بهش میگه که با نسلیهان بیرون بودم و حرف میزدیم تو باید تصمیمتو بگیری چون من با دنیز از اینجا میریم تصمیمتو بگیر با ما میای یا اینجا میمونی آخر شب همه به وضعیتی که توش هستند و گیر کردن فکر میکنند آلاز میره پیش رویا و باهاش صحبت میکنه درباره وضعیت پیش اومده بعد از کمی حرف زدن بهش میگه که درکت میکنم بالاخره یه مدتی یامانو دوست داشتی فکر میکردی عاشقشی اما الان فهمیدی که عاشقش نبودی و از دنیز خوشت اومده. رویا میگه ولی من هنوزم دیوانه وار یامانو دوست دارم دنیز فقط روانپزشکه و میخوام درمانم کنه که از وابستگیم نسبت به یامان کم بشه. سپس همه چیزو رویا واسش تعریف میکنه که ماجرای ویسی که برای دنیز فرستاده بوده چی بوده سپس بعد از کمی صحبت کردن دنیز به رویا زنگ میزنه که بعد از حرف زدن میره تو اتاقش و با یامان روبرو میشه یامان که درباره گذشته دنیز تحقیق کرده فهمیده دختری به خاطر دنیز خودکشی کرده و مرده او برگه را به رویا نشون میده رویا باور نمیکنه و یامان از این حجم از کور شدن چشماش اعصابش به هم میریزه و از اونجا میره.
فردای آن روز هومن به بیمارستان میره و میفهمه که سرهان به کارش برگشته به هم میریزه و میره پیش نسلیهان و میگه چطور تونستی اینو برگردونی به کارش؟ نسلیهان بهش میگه که مجبور بودم با همدیگه توافق کردیم سر جدا شدن سپس با هم حرف میزنند و میگن که باید به خاطر بچههامون بیخیال دل و احساسمون بشیم. دنیز به بار تولگا رفته بعد از کمی وقت گذروندن با بچهها بهشون میگه که امشب برای رویا اینجا جشن تولد بگیریم؟ آنها قبول میکنند. آلاز به یامان زنگ میزنه و میگه باید حرف بزنیم تو خونه سپس از دیوونه بودن دنیز بهش میگه که اون ویسارو دنیز مجبور کرده رویارو تا برای اون بفرسته به جای تو سپس ازش میپرسه که تو به حسابش میرسی یا من؟ یامان میگه هیچ کدوم یه نقشه بهتر دارم. تو بیمارستان سرهان همه را جمع کرده تا دکتر ارشد جدید را معرفی کنه وقتی مژده به اونجا میاد به عنوان دکتر ارشد هومن و نسلیهان جا میخورند.
شب جشن تولد رویا شده و دنیز رویا را به بار تولگا میبره و اونجا سورپرایز میشه بعد از چند دقیقه یامان و آلاز رفتن سراغ خواهرهای دوتا دختری که دنیز باعث مرگشون شده و با آنها وارد مجلس میشن آنها با دیدن دنیز باهاش دعوا میکنند و مقصر مرگ خواهرشون میدونن اونو. رویا جا خورده و میره دنبال یامان که از مراسم بیرون رفت و ازش معذرت میخواد که حرفاشو باور نکرده اما یامان بهش میگه که من دیگه کارمو انجام دادم و خسته شدم از این همه دویدن دنبال بقیه دیگه خودتی و خودت و از اونجا میخواد بره که با دیدن انگشتر تو دست پدر تولگا یاد خاطرهای تو کودکی میافته که مردی با داشتن همون انگشتر به آنها ظلم میکرد و کار میکشید ازشون او حسابی شوکه و عصبی میشه....
نظر شما