خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی وحشی
یامان که پدرش زنگ زده بود میره سمت خانه. او وقتی میرسه پشت در دودل میشه که بره داخل یا نه او در آخر زنگ خانه را میزنه که مژده درو باز میکنه مژده تعارف میکنه که به داخل بره اما یامان میگه من نیام تو بهتره راستیتش خجالت هم میکشم فقط به پدرم اطلاع بدین که من اومدم دم درم مژده بهش میگه این چه حرفیه که میزنی! اینجا خونه تو هم هست هممون منتظر اومدن تو بودیم بیا داخل، سپس وارد خانه میشه. هومن با دیدنش فقط نگاهش میکنه و بهش میگه من واقعاً باید به تو چی بگم پسر؟ یامان میگه ببخشید نمیدونستم که آشناست و پسر شماست وگرنه هومن با کلافگی میگه وگرنه چی؟ یعنی اگه غریبه بود بدون اینکه به خانواده اون بچه فکر کنی میزدی سر و صورتشو داغون میکردی فقط چون آشنا بود دست کشیدی؟ آره؟ یامان سرشو میندازه پایین که دنیز به پدرش میگه حالا به من رحم نکردی به یامان رحم کن بابا تا اومده رگباری بستی بهش!
اصلا میدونی چیه الان پا میشم منم یه دونه میزنم تو صورتش تا یر به یر بشیم با یه معذرت خواهی خشک و خالی که نمیشه! یامان میره جلو تا تو صورتش بزنه که دنیز میخنده و میگه منو چه به کتک زدن و او را بغل میکنه یامان بهش میگه ببخشید مقصر من بودم آخه وقتی دیدم یه فرد غریبه کنار رویاست و اونو داره میبره به هم ریختم این اواخر بلا کم سرمون نیومده. دنیز میگه منم مقصرم منم وقتی زنگ زدی اونجوری با عصبانیت حرف زدی و خط و نشون کشیدی فکر کردم نامزد دیوونه سابق رویایی منم تحریکت کردم تو هم منو ببخش هومن میگه ببین اینارو توروخدا! یکی کتک میزنه اون یکی تحریک میکنه من به شماها چی بگم آخه؟ مژده به هومن میگه که اجازه بده با همدیگه حرف بزنن هومن قبول میکنه و ساکت میشه آنها بعد از کمی حرف زدن گیخوان برن سمت پدرشون تا دستشو ببوسن و معذرت بخوان اما هومن نمیذاره او میره بین پسراش میشینه و جفتشونو در آغوش میگیره.
او بهشون میگه که نمیخوام هیچ وقت با همدیگه سر لج و دعوا بیفتین هیچ وقت منو با خودتون امتحان نکنین! سرهان به خانه پدرش رفته پدرش با دیدنش میگه چرا اومدی اینجا دوباره؟ واسه چی اومدی؟ سرهان میگه اومدم یه مدتی اینجا بمونم او بهش میگه نمیتونی اینجا بمونی تو به عمارت و کاخ عادت داری و شروع میکنه بهش طعنه زدن و تیکه انداختن سرهان بهش میگه پول خونه رو خودم دادم به خاطر همین میتونم چند وقتی اینجا بمونم الانم خستم میخوام برم استراحت کنم سرهان به اتاقش میره و به حرفهای پدرش اعتنایی نمیکنه. او در اتاقو میبنده و به اجه پیام صوتی میده که باید باهات حرف بزنم دخترم بیا به این لوکیشنی که واست میفرستم سپس به چاعلا پیام صوتی میده و واسش لوکیشن را میفرسته و میگه باید درباره موضوع حق و حقوقتون با همدیگه حرف بزنیم ییا به این لوکیشنی که واست میفرستم، او سپس به آلاز پیام میده و میگه میدونم که از دستم دلخوری کینهها رو بذار کنار به خاطر خواهرهات هم که شده بیا به این لوکیشنی که میفرستم تا درباره حق و حقوقتون تصمیم بگیریم چیکار کنیم من پشت شمام و هیچ وقت شما رو تنها نمیذارم!
آلاز که تو ماشین بود این پیام را گوش میده سپس از ماشین پیاده میشه و میره تو خونه قدیمیه یامان. آلاز میبینه که آسی اونجا در حال رنگ کردن دیوارهای خونه است و با خودش داره آهنگ میخونه آسی وقتی اونو میبینه جا میخوره و میگه اینجا چیکار میکنی؟ واسه چی اومدی؟ آلاز میگه اومدم دنبال داداش یامان آسی میگه داری میبینی که اینجا نیست گورتو از اینجا گم کن برو! آلاز بهش میگه تا جایی که یادمه دخترها وقتی عصبی باشن و حسادت کنن یا ذهنشون به هم ریخته باشه میرن آرایشگاه موهاشونو رنگ میکنن به خودشون میرسن اما از اونجایی که تو با دخترایی که من میشناسم فرق داری داری خونه رنگ میکنی! آسی بهش میگه نه اعصابم خورده نه به هم ریختم فقط دارم خونه رنگ میکنم کور که نیستی داری میبینی! آلاز بهش میگه نکنه برای دیشب حسادت کردی؟
آسی بهش میگه این مزخرفات چیه که داری میگی؟ بهت که گفتم من رو تو یه خط بزرگ کشیدم سپس با قلم رنگ رو لباسش خط میکشه و میگه دقیقا اینجوری حالا فهمیدی؟ آلاز جا خورده که آسی اونو با عصبانیت از خونه بیرون میکنه و درو روش میبنده آلاز با خودش میگه اما من نتونستم روت هنوز خط بکشم دختر آسی! او با به هم ریختگی از اونجا میره. از بیمارستان به مژده زنگ میزنند و بهش خبر میدن که رویا نخواسته دیگه تو بیمارستان بمونه و به خواسته خودش امروز از بیمارستان داره مرخص میشه تا بقیه درمانشو تو خونه انجام بده. مژده قبول میکنه و بعد از قطع تماس به اهالی خونه خبرو میده یامان یک دفعه با سرعت از خونه بیرون میزنه که هومن با کلافگی میگه باز این پسر کجا رفت؟ اصلاً وقتی بحث رویا پیش میاد مغزش خاموش میشه! دنیز بهش میگه شما وایسین بابا خودم میرم دنبالش سپس سوئیچ را برمیداره و از خونه بیرون میزنه.
او جلوی یامان را میگیره و بهش میگه وایسا با همدیگه بریم یامان قبول میکنه و بهش میگه من تا الان زخمهای زیادی خوردم اتفاقات بد زیادی واسم افتاده میخوام از این به بعد در کنار تو از پسشون بر بیام دنیز قبول میکنه و لبخند میزنه او بهش میگه پس سوئیچو بده به من، دنیز میخنده و سوئیچ رو میده بهش آنها با همدیگه سوار ماشین میشن و به سمت بیمارستان راهی میشن. اجه به لوکیشنی که پدرش واسش فرستاده بود رفته بعد از چند دقیقه خواهرش چاعلا هم به اونجا میره، وقتی در خانه باز میشه چاعلا با دیدن اجه جا میخوره و وقتی میخواد بره داخل اجه بهش میگه که باید کفشتو در بیاری. پدر سرهان با دیدن چالا میگه این کیه اومده دیگه؟ دیگه کیا قراره بیان اینجا! سرهان میگه بیا تو دخترم....
نظر شما