خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی وحشی
جسور به اتاق چاعلا میره و وقتی میبینه نقاشیش مچاله شده اونو باز میکنه و میزاره دوباره زیر شاخه گل سپس بهش میگه ای کاش من همون پرنسسی بودم که الان زیبایی خفته رو از خواب بیدار میکرد و میخواد بره که چاعلا بیدار میشه و ازش تشکر میکنه. گوون همچنان دنبال ماشین عادل و دارودستهاش هست و تمام خاطراتش با یامان را از وقتی که جلوی ماشینشو گرفت و ازش خواست که تو عمل امید بهش کمک کنه تا تمام دردسرهایی که توش افتاده بود را مرور میکنه. آلاز به اتاق کار سرهان پدرش رفته که اشرف خان هم اونجاست و چاقو را روی میز میزاره سرحان میگه این چیه؟ آلاز میگه چاقویی که روزگار باهاش کشته شده یعنی مدرک اینم هارد توی ویلاست نمیخوای بدونی کی روزگارو کشته؟ تلویزیونو روشن کن تا ببینیم آنها تلویزیونو روشن میکنند و میبینن که اول او میخواسته رویا را بکشه و رویا خودشو نجات داده و در آخر رو زمین میفته.
سپس چاعلا به اونجا اومده و به روزگار میگه میدونستم تو اینجایی و توهم نزده بودم و باهاش درگیر میشه و با چاقو او را میزنه آنها حسابی شوکه شدند و آلاز که فکر نمیکرده همچین چیزی باشه شوکه شده. چاعلا تو اتاقش نقاشی جسور را میبینه و گریه میکنه سپس به خاطر میاره که وقتی به ویلا رفته بود اول با روزگار دعوا میکنه و میگه میدونستم که توهم نزده بودم چرا گم نمیشی از زندگیم بیرون؟ سپس با هم درگیر میشن و چاعلا برای محافظت از خودش چاقویی به او میزنه سپس وقتی گل و نقاشی رو اونجا میبینه برمیداره و به طرف خانه جسور و آسی میره و ازشون کمک میخواد جسور لباسهای چاعلا را میسوزونه و چاقو را ازش میگیره تا پنهان کنه و به کمک آنها چاعلا را به اتاقش تو بیمارستان برمیگردونن. چاعلا با یادآوری این اتفاق گریه میکنه که آلاز همون موقع وارد اتاقش میشه و او را بغل میکنه و آرومش میکنه. سپس وقتی به سالن انتظار میره آسی بهش میگه چی شد! من که بهت گفتم از پسش بر نمیای پیگیرش نشو حالا باید این بارو با خودت به دوش بکشی آلاز حسابی به هم ریخته.
رویا به همراه نسلیهان رفتن به کلانتری تا رویا گزارش بده که بیفتن دنبال یامان اما شبنم میاد و از رویا میخواد تا خودشو معرفی نکنه اما رویا میگه اینجا دیگه تهشه نمیتونم با این عذاب وجدان زندگی کنم و میخواد بره خودشو معرفی کنه که میبینن جلوتر از آنها سرحان رفته اونجا و خودشو قاتل روزگار معرفی کرده نسلیهان جا خورده و ازش میپرسه داری چیکار میکنی؟ سرهان آروم بهش میگه که چاعلا این کارو کرده دارم از دخترم دفاع میکنم مراقب بچهها باش. عادل و دارودستهاش با یامان رفتن جایی که یامان روزگار را دفن کرده عادل بهش بیل میده و میگه بکن پسرمو در بیار! خودتو اونجا دفن میکنم! یامان در حال کندن زمینه که گوون به اونجا میره و به عادل میگه فقط میخوام باهات حرف بزنم عادل سراغش میره که گوون با یه حرکت چاقویی زیر گلوش میزاره و آدماشو تهدید میکنه که برن عقب سپس آروم به عادل میگه نترس فقط من اومدم دنبال پسرم اون پسر پاکی که اونجاست پدرش منم!
سپس ازش میخواد تا به افرادش بگه اسلحههاشونو بیارن پایین او اول قبول نمیکنه اما وقتی گوون بهش میگه که من دکترم جایی که الان چاقو هست اگه بره داخل بدنت اتفاقای خوبی نمیافته سپس عادل راضی میشه و گوون با یامان از اونجا میرن عادل و آدماش دنبالشون میافتن و به طرفشون تیراندازی میکنند. گوون زخمی میشه اما به یامان چیزی نمیگه. تو مسیر اشرف خان و آدمهاش از راه میرسند و جلوی راه آدمای عادل را میبندند آنها با هم بحث میکنند که اشرف خان بهش میگه بچهات اونجا نیست الان رسیده دست مادرش عادل جا میخوره و همون موقع زینب زنش بهش زنگ میزنه و میگه تو قول داده بودی پسرمو بیاری اما الان جنازشو پیدا کردن اوردن و گریه میکنه. اشرف خان بهش میگه سرهان خودشو رفته به پلیس معرفی کرده دیگه یر به یر شدیم و از اونجا میره. تو مسیر گوون به نسلیهان زنگ میزنه و او با یامان حرف میزنه و خیالش راحت میشه نسلیهان بهش میگه که کار رویا نبوده بلکه چاعلا روزگارو کشته پدرتم الان رفته خودشو تسلیم کرده یامان گریه میکنه که گوون ازش میپرسه چی شده؟ او براش تعریف میکنه و با هم به طرف کلانتری راهی میشن.
یامان با دیدن سرحان او را بغل میکنه و ازش میپرسه چرا این کارو کردی؟ سرحان میگه برای نجات تو و خواهرت برای محافظت از خانوادم مادرت و خانواده رو به تو میسپارم حواست به اون دکتر گوون باشه نذار به خانوادهمون و مادرت نزدیک بشه دورش کن و از اونجا میره. آلاز به اتاق چاعلا میره و گوشیشو برمیداره و سیم تلویزیون را هم میکشه چاعلا در حالی که خوابه آلاز بهش میگه باید یه مدت از فضای مجازی و اخبار دور باشی و بیخبر تا بهتر بشه حالت سپس به قسمت پذیرش میره. او بهشون گوشزد میکنه که نباید تو بیمارستان کسی درباره پدرم حرف بزنه اخبار نباید به گوش خواهرم برسه مراقب باشین....
نظر شما