خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی وحشی

فردای آن روز چاعلا را به بیمارستان پیش دکتر روانشناس می‌برن دکتر به نسلیهان میگه حالا که توهم زده یعنی اوضاع وخیمه باید بستری بشه نسلیهان و سرهان حسابی هم می‌ریزن و نگران حال چاعلا هستن یامان به همراه آسی و جسور رفتن به اتاق امید. امید با اجه در حال صحبت کردن که هومن به اونجا میاد و شروع می‌کنه به معاینه کردنش او به پای امید ضربه می‌زنه و ازش می‌پرسه احساسش می‌کنی یا نه اما امید میگه نه چیزی حس نمی‌کنم آنها به هم می‌ریزند که هومن با نگاه کردن به قیافشون میگه این چه قیافه‌ایه دیگه. بهتون گفتم انقدر عجول نباشین! سپس وقتی می‌خواد از اتاق بیرون بره آسی یک دفعه بهشون میگه که الان انگشتای پاشو تکون داد همه جا می‌خورن و هومن به امید میگه یه بار دیگه انجام بده امید شروع می‌کنه به تکون دادن انگشت‌های پاش که همه خوشحال میشن و میگن همه‌مون موفق شدیم! بالاخره شد!

امید از خوشحالی اشک شوق می‌ریزه. هومن از بیمارستان داره میره که یامان پیشش میره و میگه دارین میرین؟ اون میگه آره دیگه خیلی هم دیر کردم یامان میگه بدون خداحافظی؟ او میگه من از خداحافظی بدم میاد اما لحظه آخر همدیگرو بغل می‌کنن هومن بهش میگم من بهت یه قولی دادم و عمل کردم حالا ازت می‌خوام تو بهم یه قولی بدی که هیچ وقت دردسر درست نکنی و مراقب خودت باشی و میره. جسور به دم در خانه رویا میره و بهش میگه نمی‌دونم باید چه جوری بهت بگم نمی‌دونستم که باید پیش کی برم گفتم بپرسم تو می‌دونی که چاعلا الان کجاست؟ او تایید می‌کنه جسور بهش یه شاخه گل و نقاشی بهش میده و میگه اینو می‌تونم بهت بدم تا بدی به چاعلا؟ او خوشحال میشه و قبول می‌کنه. جسور میگه شاید این حالشو یکم بهتر کنه بهش بگو که در مورد من مدلش زشت بود اما نقاش کارشو بلد بود و خوب کشیدش اما من مدلم قشنگه ولی نقاشی بلد نیستم که زیباییشو بکشم رویا لبخند می‌زنه و بعد از رفتن جسور به سمت چاعلا میره.

او فکر می‌کنه هنوز چاعلا تو ویلا باغه که وارد اونجا میشه اما با روزگار روبرو میشه می‌خواد داد بزنه و میگه تو اینجا چیکار می‌کنی؟ که با هم درگیر میشن. رویا برای نجات خودش و محافظت کردن از خودش چاقویی بهش می‌زنه و هر دو روی زمین می‌افتند. هومن می‌خواد بره از نسلیهان خداحافظی کنه که پشت در می‌شنوه که شبنم بهش میگه خدارو شکر که امشب داره میره و ماجرای یامان علیو نفهمیده نسلیهان خدارو شکر می‌کنه و میگه آره واقعاً خیلی خوب شد هومن جا می‌خوره و حرفاشون او را به شک وا می‌داره که چه واقعیتی درباره یامانعلی هست که به او ربط داره؟! او به طرف خانه قدیمی‌اش میره و بنر فروشی را برمی‌داره و تصمیم می‌گیره که بمونه تا بفهمه ماجرا چیه.

فردای آن روز آلاز متوجه خون تو صندوق عقب ماشینش میشه و به یامان میگه فکر کنم چاعلا درست داشته می‌گفته و توهم نزده بوده! روزگار دیشب تو اتاقش بوده سپس با همدیگه سریعا به طرف ویلا راه می‌افتند وقتی می‌رسند رویا باحالی پریشون و دستی خونی به بیرون اومده آنها پیشش میرن و میگن چه اتفاقی افتاده؟ چی شده؟ رویا با ترس و گریه بهشون میگه که من روزگارو کشتم و گریه می‌کنه که آنها شوکه میشن.....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه