یادداشت اختصاصی از کورش شرفشاهی
ضرورت کم کردن شر افغانی ها و افغانی دوست ها
می دانیم که در جهان تا چه اندازه غریب افتاده ایم، غربتی که نشان می دهد هیچ کس تحمل قطع وابستگی و شعار رسیدن به خودکفایی ایران و ایرانی را ندارد. دورمان خط قرمز کشیده اند و برایمان شرط می گذارند که یا تا کمر مقابل استکبار تعظیم کنیم یا تمام دنیا علیه مان قیام می کنند. محل نمی گذاریم و تسلیم نمی شویم. هر آنچه به ما نمی دهند، خودمان تولید می کنیم و با وجود تنگناهای شدیدی که به ما تحمیل می کنند، نه تنها نیازهایمان را تامین می کنیم، بلکه تولیداتمان را به دیگر کشورها صادر می کنیم که این برایشان بیشتر گران تمام می شود.

روزی نیست که در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ورزشی، فرهنگی و... برایمان مشکل درست نکنند. آنهایی که ادعای تمدن، پیشرفت، حقوق بشر و... دارند، وحشیانه ترین رفتارها را علیه ما با رنگ و لعاب انسان دوستی بکار می برند. حتی در سازمانهای بین المللی بخاطر پیگیری حقوق حقه ملتها از سوی کشورمان، علیه ما قطع نامه صادر می کنند و هنگامی که علیه جنایتهایشان افشاگری می کنیم و موضع می گیریم، ما را در سازمان ملل متحد وتو می کنند.
پولهایمان را در جهان بلوکه می کنند و اجازه استفاده از آنها را نمی دهند. کار را بجایی می رسانند که ناچار می شویم پولهایمان را در بانکهای جهان به امانت بسپاریم و بدتر آنکه هیچ سودی بابت بلوکه شدن پولهایمان در بانکهای جهانی به ما نمی دهند و این همه فاجعه نیست. در حالی که هموطنانمان از انواع بیماری های صعب العلاج رنج می برند و با دردهایی شدید و طاقت فرسا جان می بازند، حتی اجازه نمی دهند با پولهای خودمان دارو بخریم تا تحمل درد را برای بیماران مقداری آسان کنیم و مرگ شان را به تاخیر بیندازیم.
همه نامردمی هایشان را تحمل می کنیم و می سازیم، اما یک باره از زمین و آسمان بر سرمان آتش می بارد. هواپیماها و پهپادهایشان به مجهزترین فناوری ها مجهز است و شکار آنها نه غیر ممکن، اما دشوار است. می فهمیم جانهایی که به جان آفرین تسلیم می شود، از بمب ها و موشک هایی است که از سوی دشمن به طرف مراکز نظامی، مراکز علمی، خیابانها و خانه هایمان پرتاب می شود. اما آنچه نمی فهمیم، پهپادها و ریزپرنده هایی است که به صورت گسترده نقطه نقطه کشورمان را ویران کرده است. بدنبال منشا پرواز آنها می رویم و زیاد طول نمی کشد که می فهمیم از کجا می خوریم.
پی می بریم که مار در آستین پرورش داده ایم. افغانی هایی که بدلیل جنگ، بیکاری، نداری، آشفتگی، تحجر، تحقیر، محرومیت و بسیاری چالشها و بحران های دیگر از کشورشان گریزان شده و به شکل قانونی یا غیر قانونی وارد کشورمان شده اند، مزدور و بازیچه دست اسرائیل شده و نه تنها پهپادها، ریزپرنده ها و مواد منفجره را نگهداری می کنند و علیه مناطق مسکونی و نظامی به حرکت در می آورند، بلکه به سراغ مناطق حساس نظامی می روند و گرای آنها را به دشمن می دهند. بدتر آنکه با آتش افروزی های کاذب، روح و روان مردم را به بازی می گیرند تا نشان دهند دشمن مناطقی از کشورمان را هدف قرار داده است.
از خواب غفلت بیدار می شویم و به صورت قانونی شروع به اخراج افغانی ها می کنیم. فشار افکار عمومی بالا می رود و قوانین بی شماری برای تحت فشار قراردادن افغانی ها وضع می شود. حتی برای کسانی که به افغانی ها خانه اجاره دهند، مجازات تعیین می شود. وزیر کشور برای آرامش مردم و تسلای خانواده جان باختگان جنگ تحمیلی، از اخراج ۴۰۰ هزار افغانی خبر می دهد و تاکید می کند که روند اخراج با جدیت ادامه دارد.
در حالی که مردم از اخراج افغانی ها خرسند شده و امید به اخراج همه آنها از خاک کشورمان دارند، عده ای برای این خائنان بیگانه، سینه چاک می کنند. آقامیری که گمان می کردیم برای مردم ایران و منافع ملی وارد عرصه شده بود، یک باره حامی و غلام حلقه به گوش افغانی ها می شود و به حمایت بی چون و چرای آنها می پردازد. بهتر بود سیدحسن آقامیری سری به سیستان و بلوچستان می زد و متوجه می شد خشک شدن زمین، از دست رفتن کشاورزی، بی آبی، گرسنگی و بسیاری از چالشهای مردم پهناورترین استان کشور، بدلیل بستن آب هیرمند بروی ایران است. در این صورت آقامیری یاد دوران آخوندی خود می افتاد و افغانی ها را به شمرهایی تشبیه می کرد که آب را بروی لشکر امام حسین علیه السلام بستند. البته شاید هم با افغانی ها به توافق رسیده که از آنها حمایت کند.
اما ماجرای این بحران به زمانی باز می گردد که شیخ احمد علم الهدی امام جمعه مشهد به حمایت از افغانی ها پرداخت و افغانی ها را به مهاجران و ایرانیان را به انصار تشبیه کرد و از مردم ایران خواست افغانی ها را به خانه هایشان ببرند و آنها را با خود شریک کنند. این در حالی است که علم الهدی هرگز افغانی ها را به خانه خود نبرد و با آنها شریک نشد. بدتر از آن توییت امیرحسین ثابتی فرد نماینده مجلس دوازدهم است که به خاطر خوش رقصی برای افغانی ها، آرزوی مرگ برای مرز ایران کرده بود. این افراد با چه رویی به زنان و کودکانی نگاه می کنند که جان عزیزانشان را بخاطر زیاده خواهی های افغانی ها از دست داده اند. البته اگر این افراد آنقدر شهامت داشتند که نسبت به اظهارات خود ابراز پشیمانی کنند، جای خرسندی داشت، اما تا این اندازه نیز ایرانی نیستند.
به هر روی، امید آنکه شر افغانی ها برای همیشه از سر ایران و ایرانی کنده شود.
نظر شما