دانلود مستقیم قسمت ۹ سریال بدل + خلاصه داستان سریال بدل قسمت ۹
سریال بدل هر شب بعد از اذان مغرب از شبکه سه سیما منتشرمی شود، در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد لینک دانلود قسمت نهم سریال بدل را خواهیم دید.

سریال بدل به کارگردانی علی مسعودی می باشد، این سریال با هنرنمایی شهرام قائدی، داریوش سلیمی، ساعد هدایتی، اشکان اشتیاق ، گیتی معینی، فرحناز منافی ظاهر و ... در سال ۱۴۰۲ ساخته شده است.
سریال بدل در ماه رمضان هرشب بعد از افطار و اذان مغرب به افق تهران از شبکه سه سیما منتشر می شود، در اینجا لینک دانلود سریال بدل و خلاصه داستان سریال بدل قسمت نهم را خواهید دید.
دانلود سریال بدل قسمت ۹ از شبکه سه
https://telewebion.com/episode/۰x۱۱de۰۹۲۰
خلاصه داستان قسمت ۹ سریال بدل
اهالی محله رفتن جلو در خونه مکرم وایسادن و بنری به مناسبت تبریک برای ازدواج رضا زدن و از اونجایی که فهمیدن رضا با وزیر شب قرار داره همه با خودشون یه نامه آوردن که مشکلاتشونو با وزیر در میون بزارن. آنها وقتی به خونه میرسند با دیدن جمعیت جلوی خونشون جا خوردن ازشون میپرسن که اینجا چه خبره؟ آنها بهشون تبریک میگن که عزت خانم بهشون میگه ایشالا دفعه بعدی این خواستگاری جور نشد. بعد از کمی صحبت کردن آنها نامههاشونو به رضا میدن و او به بهانه دیر نکردن میخواد از اونجا بره که مظفر اصرار میکنه که برسونتش به اونجا اما رضا مخالفت میکنه و در آخر وقتی میبینه او خیلی اصرار میکنه عصبی میشه و داد میزنه که آقا مظفر من نمیخوام شما منو برسونین! نمیخوام! باید کیو ببینم؟ بس کنین دیگه!
همگی جا خوردن که رضا بهشون میگه ببخشید من یکم استرس دارم به خاطر دیدار با آقای وزیر. بعد از رفتن رضا سر راه کیوان را هم برمیدارند و راه میافتند. پدر و مادر تورج ازش میخوان تا از تو گوشی مسیر راننده را چک کنه و ببینه که کی میرسند. تو مسیر کیوان مدام از رضا میپرسه که داریم کجا میریم. اینا که دستته چیه؟ رضا مدام به راننده اشاره میکنه و بهش میگه میگم بهت برسیم همه چیزو واست توضیح میدم کیوان سوال خودشو دوباره میپرسه و ازش میخوای تا همون جا بگه و با کلافگی میگه که چرا خب هیچی نمیگی؟ الان ماجرارو تعریف کن! رضا بازم به راننده اشاره میکنه و میگه حالا بهت میگم اینجا نمیشه راننده کلافه میشه و میزنه کنار سپس بهشون میگه دو ساعته داره به من اشاره میکنه میگه بعداً بهت میگه کلافه شدم دیگه یا من پیاده میشم شما حرف بزنید یا پیاده شین صحبت کنین بعد سوارشین!
کیوان ازش میخواد تا پیاده شه که آنها صحبت کنند که رضا مانعش میشه و میگه آقا شما بشینین ما پیاده میشیم. وقتی پیاده میشن رضا با کلافگی بهش میگه تو کوری نمیبینی من همش دارم اشاره میکنم؟ نمیشه هر حرفیو جلوی هر کسی زد که! نباید به راننده اتویی چیزی بدیم! همون موقع میخوان صحبت کنن که میبینن مظفر هم محله ای رضا اونارو تعقیب میکرده و پیششون میره و ازشون میپرسه که اتفاقی افتاده؟ ما هی بهتون گفتیم بزارین با ماشین خودمون برسونیمتون آنها جا میخورند و میگن شما اینجا چیکار میکنید؟ سپس اونو راهی میکنند تا از اونجا بره. کیوان و رضا کلافه میشن و کیوان دوباره میپرسه خوب ماجرا رو تعریف کن الان بهم بگو داریم کجا میریم چه خبره رضا؟ او میگه بیا بریم تو ماشین برات تعریف کنم کیوان عصبی میشه و میگه الان تو ماشین بودیم گفتی پیاده شیم حرف بزنیم الان دوباره داری میگی بریم تو ماشین حرف بزنیم؟ خب مثل آدم حرف بزن دیگه! من باید بدونم دارم کجا میام! رضا بهش میگه بیا بریم واست تعریف میکنم تورج که از روی نقشه اسنپ متوجه میشه آنها وایسادند به مادر و پدرش میگه عزت از تورج میخواد تا بهش زنگ بزنه ببینه چه اتفاقی افتاده چرا وسط راه وایساده.
تورج وقتی به رضا زنگ میزنه او بهش میگه که وایسادیم یه شیرینی چیزی بگیریم بریم پیش وزیر دست خالی نباشیم بعد از قطع تماس آنها سوار ماشین میشن و به راهشون ادامه میدهند. کیوان تو پیام به رضا میگه ماجرارو بگو واسم تعریف کن که چی شد و به رضا میگه که گوشیشو چک کنه راننده میگه الان وایمیستم دوباره کیوان میگه نه الان یکی از هم محلهایهای رضا میاد سپس رضا به کیوان میگه یه خورده دندون رو جگر بزار. آنها بالاخره به مقصد رسیدن که کیوان ازش میپرسه اینجا کجاست دیگه واسه چی اومدیم اینجا؟ رضا میگه حالا واست تعریف میکنم کیوان عصبی میشه و میگه چرا من هر وقت ازت میپرسم یه موقع دیگرو میگی واسه تعریف کردن خب بنال دیگه! رضا ماجرارو تعریف میکنه و کیوان با کلافگی میگه این موقع شب اصلاً وزیر هست که بخوایم ما اونو ببینیم؟ ببین چیکارا میکنی!
الان ببین همین ملاقات با وزیر چه دردسری واسه ما درست کنه! سپس با همدیگه میرن به یک ساندویچی و شام میخورن و اونجا نامههای هم محلههای رضا را میخونن و میخندن رضا به کیوان میگه همشون واسه خودشون نامه دادن. یکی پول خواسته واسه جهاز دخترش یکی پول خواسته برای تعمیر خونه اش هیچکی واسه محله اش کاری نخواسته انجام بده! چند نفر از محلهایها به دم در خانه مکرم رفتند و اونجا منتظرند تا خبری از رضا بشه. رضا به گفته کیوان به خانه زنگ میزنه و به رعنا میگه که خبر بده من تو جلسم از اینجا هم میرم خونه کیوان پیش او میمونم. از طرفی با همدیگه میرن به مسجد محله و از طریق کلیدهایی که رضا داره به داخل میرن آنها دری که میخوان بدزدند را متر میکنند از همه چیش تا عین همونو بسازن و بیان با اون در عوض کنن. رضا چشمش به دوربین مدار بسته اونجا میافته که کیوان میگه بیا کارمونو انجام بدیم در آخر فیلمو پاک میکنیم. نزدیک نماز صبح شده و کرمعلی به داخل مسجد میاد ...
نظر شما