خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی وحشی
ظفر را به سرعت با آمبولانس به بیمارستان میرسانند سرهان بالا سرشه و مدام بهش میگه که جای پسرم کجاست؟ آلاز کجا بردی؟ حرف بزن! اما او چیزی نمیگه و وارد اتاق عمل میشه سرهان از هومن و نسلیهان خواهش میکنه که اونو زنده نگهش دارند تا جای پسرشو بگه او پشت در اتاق عمل حسابی به هم ریخته و حالش خوب نیست آسی حسابی خونریزی داره که آلاز ازش میخواد تا دووم بیاره آسی حرفهای دلشو به آلاز میزنه و بهش میگه که اولش فکر میکردم اصلاً آدم نیستی و احساس نداری اما بعداً دیدم نه تو هم آدم احساسی هستی دوست داشتنو بلدی میتونی دوست داشته باشی و نگران بشی. وقتی دیدم داری از چاعلا مواظبت میکنی و نگران حالشی مطمئن شدم به احساس داشتنت و به خودم اومدم دیدم که داره ازت خوشم میاد سپس با خنده میگه به خودم گفتم واقعاً داری عاشق این پسر لوس بچه ننه میشی و با همدیگه میخندن سپس بهش ابراز علاقه میکنه که آلاز از شنیدن این حرفا حسابی خوشحال میشه ولی نگران حال آسیه.
رویا تو حیاط بیمارستان نشسته و به خاطر از دست دادن یامان گریه میکنه یامان سراغش میره و او را صدا میزنه رویا با دیدنش جا میخوره با خوشحالی بغلش میکنه. نسلیهان و هومن در اتاق عمل تمام تلاششونو میکنند که ظفر را زنده نگه دارند وقتی از اتاق عمل بیرون میان همه پشت در وایسادن و منتظر خبر هستند که سرهان از نسلیهان و هومن میپرسه چی شد؟ آنها بهش میگن که همه تلاشمونو کردیم دیگه کاری از دست ما بر نمیاد باید منتظر باشیم تا به هوش بیاد اما سرهان میگه نه نمیشه باید هرجور که شده به هوش بیاد جون پسر من در خطره! او بهش میگه این چیزی که میخوای غیر ممکنه سرهان میگه غیر ممکن وجود نداره هر چیزی شدنیه باید یه راهی داشته باشه! یامان پیش جسور میره و میگه ببین چیکار کردی جسور به خودش لعنت میفرسته و میگه چه میدونستم! دوباره گند زدم! لیلا میره پیش یامان و ازش میپرسه چه خبر چی شد به هوش اومد؟
یامان میگه نه تازه عملش تموم شده ولی بیهوشه باید منتظر بمونیم تا ببینیم به هوش میاد یا نه لیلا با کلافگی بهش میگه از دست شماها آسایش ندارم یا تو یا اون جسور! رویا پیششون میره با دیدن لیلا میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ چه جوری روت شد بیای اینجا؟ بزار الان برم به پلیس بگم بیاد دستگیرت کنه اما یامان جلوشو میگیره و میگه صبر کن رویا خودش پلیسه دختر ظفر نبوده، رویا جا میخوره و میگه چی؟ خودش پلیسه؟ یعنی چی؟ لیلا تایید میکنه و میگه شوخی هم نیست. بعد از کمی کل کل کردن لیلا از اونجا میره با کلافگی، هومن رفته به اتاق ظفر تا معاینهاش کنه سرهان پیشش میره و میگه چه خبر؟ هومن میگه هنوز هیچی هیچ اثری از بهبودیش نیست سرهان بهش میگه هرجور شده باید به هوش بیاد با دارویی هرجور که میتونی به هوشش بیار باید بگه که جای آلاز کجاست! هومن بهش میگه نشدنیه ریسک خیلی بالایی داره امکان داره بمیره درصد مردنشم خیلی بالاست!
سرهان میگه چاره دیگهای نداریم فکر کن پسر خودته اگه جای آلاز یامان بود چیکار میکردی؟ هومن تو فکر میره. او میره آمپولی میاره که موقع رفتن به داخل اتاق مژده آمپولو تو دستش میبینه و میگه اون چیه؟ هومن میگه چیز خاصی نیست مژده جلوشو میخواد بگیره و بهش میگه نه هومن نباید همچین کاری کنی امکان داره بمیره آیندتو شغلتو به خطر ننداز! هومن به داخل میره و در اتاقو قفل میکنه مژده به شیشه میزنه و ازش میخواد تا همچین کاریو با خودش و آیندهاش نکنه نسلیهان به اونجا میره و ازش میپرسه که چی شده؟ مژده به نسلیهان میگه میخواد با دارو به هوشش بیاره ظفر میمیره شغل، آینده کاری هومن نابود میشه! نسلیهان شوکه شده و از پشت شیشه فقط نگاه میکنه هومن دارو را وارد بدن ظفر میکنه و تایم میگیره سپس به سرهان میگه تایم زیادی نداری آماده باش ظفر یک دفعه به هوش میاد که سرهان ازش میپرسه آلاز کجاست. پسر من کجاست؟ کجا بردیش؟ حرف بزن!
ظفر فقط تا شماره ۳ میشماره و با لبخند میگه تمام و میمیره. هومن سعی میکنه با ماساژ قلبی احیاش کنه اما موفق نمیشه مژده و نسلیهان از پشت شیشه اتاق نگاه میکنند مژده به خودش میگه آیندهشو داغون کرد تو هم هیچ کاری نکردی نسلیهان! فقط نگاهش کردی! نسلیهان میگه من میرم فیلمای دوربینو پاک کنم! وقتی از اتاق بیرون میان مژده میپرسه حرف زد؟ سرهات میگه نه مژده با پوزخند میگه یعنی برای هیچی هومن خودشو نابود کرد؟یامان میره به جلوی در بیمارستان که جسور ازش میپرسه خبر چی داری؟ به هوش اومد؟ یامان میگه خبر میخوای؟ بذار خبرارو بهت بگم ظفر مرد قبل از مرگشم فقط تا سه شمرد لیلا میره پیششون و ازشون میپرسه که ظفر قبل مرگش چی گفت دقیقاً؟
یامان میگه انگار گفته ۱ ۲ ۳ تمام و مرده. لیلا یادش میاد که در کودکی وقتی تو خونهای اونارو زندانی کرده بود همچین حرفیو زده بود و بهشون میگه فکر کنم بدونم اونا کجان و سریعاً با ماشین پلیس به اونجا میرن. آلاز با دیدن یامان حسابی خوشحال میشه و میگه داداش تو زندهای؟ و اونو در آغوش میگیره سپس سریعاً به سمت بیمارساان راهی میشن. بعد از گذشت چند روز ماه رمضون فرا رسیده که تو محله ته جهنم همگی جمع میشن و با بچههای اونجا فطار میکنند تو مراسم مژده به نسلیهان فیلم دوربین مداربسته اتاقو نشون میده که نسلیان با دیدنش جا میخوره و میگه با دادن این فیلم به پلیس شغل و آینده کاری هومن نابود میشه! مژده بهش میگه میدونم بهت گفته بودم همونجوری که میتونم همه چیزو درست کنم همونجوری هم میتونم همه چیزو خراب کنم نسلیهان بهش میگه تو از من چی میخوای؟
مژده میگه باید هومن کامل از تو قطع امید کنه اینم یعنی اینکه تو با سرهان دوباره ازدواج کنی نسلیهان شوکه شده. اونجا لیلا به یامان نشونههایی از کودکیشون میده که یامان متوجه میشه لیلا همون الیف هستش که به پرورشگاه برده بودنش و از دیدنش خوشحال میشه سپس به جسور و آسی میگه این موضوعو آنها از اینکه دوباره همدیگرو پیدا کردن خوشحالن. سر میز افطار ملک زیر میز میره و با گربهاش تو کارتون حرف میزنه یامان جا میخوره و بهش میگه تو میتونی حرف بزنی دختر؟ ملک بهش علامت هیس میده و میگه به کسی چیزی نگه....
نظر شما