یادداشت اختصاصی از حسین سالاروند
جانی محصول فقر؟ | امنیت یا منیت؟
امیرمحمد خالقی، اسمی که چند روزی است که کانون توجهات شده، اسمی که متعلق به یک انسان بود که دیگر در بین ما نیست، امیرمحمد به قتل رسید، ناجوانمردانه، بیرحمانه و تأسف بار، نوجوانی که جدای از اینکه دانشجو و اینده ساز کشور مان بود، یک فرزند از فرزندان میلیونها پدر و مادر این کشور بود که با هزاران امید و آرزو و با هزاران خون دل خوردن بزرگ شده بود، و با تلاش زیاد که همه از آن آگاه هستیم خود را به دانشگاه تهران رسانده بود برأی تحصیل، و تمام أین حیات، پروسه، پدیده، مفهوم و هر اصطلاحی که بشود نام أین روند شکل گیری و تبدیل را نامید توسط چند انگل جامعه از بین رفت،.

از منظر جامع شناسی و از منظر اجتماعی او یک قربانی بود، قربانی منیت مسؤولین، قربانی بی توجهی مسؤولین انتظامی ،قربانی نگرش غلط جامعه، قربانی منیت مردم، قربانی أفکار غلط زاده ی نگرش غلط، نگرشی که به بعضیها اجازه سرپوش گذاشتن و مهر تایید زدن بر روی کارهای غلط خود و دیگران به بهانه فقر و تنگ دستی میدهد، أفکار و نگرشی که محصولش میشود جملات: اونا میدزدن ماهم بدزدیم، اونا نمیبینن ماهم نبینیم ،اونا واسشون مهم نیست ماهم برامون مهم نباشه،
کم کاری و رفع مسؤولیتی که از طرف مسئولین انتظامی به بهانه تذکر دادن و هشدار دادن قبل از حادثه، اجازه ی چشم پوشی و قبول مسیولیت های دشوارتر و پیامدهای ان را میدهد، أمیر محمد خالقی یک قربانی از نقطه ی تلاقی چند اشتباه و سهل انگاری هم زمان است،یک قربانی از هزاران قربانی که هر روزه در سطح کشور متضرر میشود، یکی از آنها که گاها در شرایط مختلف باعث خوردن جرقه ی توجه، بررسی و رفع مشگلی میشوند مثل مرحومه مهسا امینی.
جالب است که انتظار و درخواست عمومی برأی احقاق حق است،
عموم...،،،!!!!
أین عموم دقیقا چه اشخاصی هستند؟؟
طی مصاحبه ها و صحبتهایی که طی أین چند روز با مردم در أین خصوص داشتم متاسفانه بیش از ٧٠ درصد از افراد معتقد بودند که فقر و تنگدستی سارقین باعث وقوع اتفاقاتی از أین قبیل میشود، افرادی که خواسته یا ناخواسته با نگرش غلط مهر تایید بر عملکرد زشت افراد شرور میزنند، و باعث میشوند هر روز اشرار بیشتری با توجه به این نگرش غلط شکل بگیرند،
به نظر شما کسی میتواند به خاطر فقر و تنگدستی دست به یک همچین جنایت هولناکی بزند؟به نظر شما فقیر یا فرد گرسنه به خاطر سیر کردن شکمش حاضر میشود جان یک انسان را بگیرد؟
اگر کسی فقیر و تنگدست واقعی باشد به جای وقت گذاشتن برای آموزش سرقت و قتل، آیا وقت خود را صرف یاد گرفتن حرفه نمیکند تا با آن روزی اندک ولی حلال کسب کند؟ ٨٠ درصد جمعیت إیران درگیر مشگلاتی هستند که معیشت را برأی انها سخت کرده، ایا همه بأید مثل حیوان به جان هم بیوفتند؟؟ انموقع فرق ما با حیوانات جنگل چیست؟ مردم نجیبی که در زمان اپیدمی کرونا، زمانی که اروپاییها به جان هم افتاده بودند و فروشگاه ها را غارت میکردند، به هم کمک می کردند به اندازه ی توانشان، این عمل دیگر سرقت نیست، این عمل دیگر تعرض نیست، این عمل حتی جرم عادی هم نیست، أین عمل یک جنایت است و افراد خاطی جانی.
مطمینم خیلی سریعتر از انچه که فکرش را بکنید قاتل دستگیر خواهد شد، و مطمینم که اولین توجیه واعتراف و همچنین بحث در أین مورد فقر و تنگدستی و بیکاری است، پلیس برأی نشان دادن اقتدار خود سریعا اینکار را انجام میدهد و حق به جانبان برأی مشخص شدن مقصر و عامل تقصیر، هردو قشر راضی می شوند .
اما موضوع اصلی مثل همیشه پنهان میماند و فراموش میشود و آن هم باور و نگرش عام است، چه میشود که یک جامعه أین چنین به حال خود رها میشود و بستر تشکیل همچین اتفاقاتی میشود؟ در وقوع همچین اتفاقی همه و همه مقصرند، از بنده نوعی که به عنوان به اصطلاح فرهیخته باید همچین اتفاقاتی را پیش بینی و إعلام کنم که مجال انتشار نداشتم، تا برخی مسؤولین بی کفایت و برخی مردم سطحی نگر، تنها کسانی که در أین اتفاق مظلوم واقعی هستند و طالب به حق احقاق حق، خانواده ی محترم و داغ دیده ی امیرمحمد نازنین هستند که با تلاش و سختی وظیفه ی خود را انجام دادند و فرزند صالح وارد جامعه کردند.
امیرمحمد با رفتنش باید باعث شود ما همه به خودبیاییم و به نگرش، تفکر و تأثیری که أین موارد میتوانند بر روی جامعه و رفتار ما داشته باشند، بیشتر توجه کنیم، ما در محیطی زندگی می کنیم که خود ساختیم، و میوهای را برداشت میکنیم که خود بذر آن را کاشتیم، نظرات و صحبتهایی که در اجماعی انجمنی و همسو (که بیشتر متمایل به سمت منفی است تا مثبت،) را بدون هیچ توجه و ملاحظه ای به زبان می اوریم و پخش میکنیم، قاتل یا قاتلین سوای فطرت و ذات شیطانی که دارند پرورش یافته ی أین محیط هستند، الان بعد از گذشت چند روز از این اتفاق در محلی که قتل اتفاق افتاده، توسط نیروی انتظامی چند گشت انتظامی مستقر شده اند، (درمان دم دستی و مقطعی). نوشدارو بعد از مرگ صحراب، بودجه امسال نیروی انتظامی در شهر تهران مبلغی بالغ بر ۸۸ هزار میلیارد تومان بوده، حال سوالم از رئیس نیروی انتظامی شهر تهران این است که آیا فقط همین یک نقطه از شهر ناامن شده؟ آیا مشکل امنیت این منطقه حل شد؟ آیا ناامنی فقط همین مورد است؟ کل این بودجه صرف چه میشود؟ صرف اینکه اگر کسی من را به عنوان شهروند خفت کرد و گوشی موبایلم را دزدید، حتی حاضر نشوید یک گشت پلیس بفرستید؟ صرف اینکه اگر ماشین من سرقت شد با کمال خونسردی بعد از مراجعه ی خودم به من بگویید برو تا پیدا بشود؟ اخرشم با ضرری به اندازه ی نصف قیمت ماشین لاشه ی ماشینم را تحویل بگیرم و به زور از من رضایت بگیرید تا پیگیر پرونده نشوم؟؟ تا شما دری به تخته ای بخورد و یک دزد را دست گیر کنید و اعتراف هرچه پرونده ی سرقت دارید رو از اون یه نفر بگیرید و إعلام کنید که دزد رو دست گیر کردید؟ و بعد از یک دوره ی اموزش عالی در زندان دوباره آزاد بشود؟ به برخورد خود با درگیری ها و نزاع های خیابانی و مزاحمت ها و تعرضات خیابانی توجه کرده اید؟ تا به حال به رفتار ماموران خود با شهروندان که نه مجرم هستند و نه متهم توجه کرده اید؟ جسارتاً عرض کنم خدمت شما اگر مرا دستگیر نمی کنید: رفتار، حضور، برخورد نیروهای شما بیشتر شبیه عملکرد گارد ویژه در برخورد با ارازل و اوباش است، به گمانم مردم بأید با دیدن پلیس احساس امنیت کنند، و این اراذل و اوباش و بزهکارانند که از دیدن پلیس و یگان ویژه باید وحشت کنند، اما رفتار نیروهای شما به گونهای است که شهروندان عادی هم از دیدن پلیس و یگان ویژه وحشت دارند، فکر نمی کنید بأید یک فرقی بین پلیس پیشگیری و یگان ویژه وجود داشته باشد؟ یگان های عملیاتی گشت ارشاد تعداد شان و امکاناتشان بیشتر و حضور شان مستمرتر از پلیس پیشگیری است، بودجه ای که صرف اجرا و حضور گشت ارشاد در کشور شده به نظر چشمگیرتر از حفظ امنیت است، اجرای قانون عفاف و حجاب (که یک قانون فرهنگی، اجتماعی است نه نظامی) میسر نمی شود جز با سیاستها تشویقی، جز با اجرای برنامه های هدفمند تشویقی و ارجع محور، همانگونه که اجرای قانون حجاب را (به شکل اجرایی غیرمتعارف) وظیفه ی خود می دانید، حفظ امنیت و جلوگیری از جرم و جنایت هم جزو وظایف شماست، که ظاهرا برأی نیروهای شما رنگ کهنه گی گرفته.
ایرانیان حتی ماقبل ورود اسلام به سرزمین حجاب و حیا داشته اند و دارند و برکسی پوشیده نیست که هیچ وقت قرار نبوده و نیست که بانوان سرزمینمان حجب و حیای خود را با حجاب کنار بگذارند، تجربه تاریخ نشان داده که بانوان سرزمین ما نه در زمان رضا شاه به زور حجاب خود را کنار گذاشتند و نه در جمهوری اسلامی به زور حجاب را بر سر کشیدند، اختیار حجابی خواستند که بتوانند حجب و حیای خود را نه به زور بلکه از روی اختیار حفظ کنند، در طی این چند سالی که حجاب به صورت اختیاری شکل گرفته مشخص شد که هنوزم حداقل ٧٠ درصد بانوان باحجاب در اجتماع حضور دارند، که این نشان میدهد بانوان ما به دنبال برهنگی بیبندوباری و امثالهم نبودند، پس اگر قانون عفاف و حجاب قرار هست اجرا بشود بهتر است با سیاستهای تشویقی اجرا بشود، تا تبدیل به یک ارزش بشود نه به یک ناهنجاری، که بازخورد بیشتری نسبت به سیاست زور دارد،
دو دیدگاه در این باره وجود دارد:
۱، یا شما به شخصه در جریان رفتار و عملکرد نیروهای خود هستید و از آن اطلاع دارید و دستورات شما در حال اجراست،
۲، یا اینکه از این موضوع اطلاعی ندارید ، که قبول مورد دوم برأی ما معقولتر و امیدوارکننده تر است، اقای رییس پلیس به گمانم أین روش ها با توجه به تصوراتی که ما از زمان قاجار داشتیم مربوط به زمان های قبل تر از ان زمانهاست، گزمه کاشتن بر سر محل جرم تا چند روز و امنیت زوری و هرکسی دست دزدش را می گرفت و به نزد حاکم شهر می برد، دیگر جوابگو نیست، أین روشها دیگر منسوخ شده، و شهرها بزرگتر، مشگلات امنیتی بیشتر و شهروندان هم تغییر کردند ، روز به روز ناهنجاری ها و جرایم شکل های جدیدتر و جسورانه تری به خود میگیرند، فکر نمی کنید افزایش و تحول این اقدامات و جرایم ، حساب کردن افراد خاطی و مجرم بر روی بی توجهی شما باشد؟ آیا امنیت شهر و شهروندان را به حال خود رها نکردید و ایا زندگی مردم و مواجهه ی انها با ناهنجاری ها در حال تبدیل شدن به یک تشکیلات خودگردان نیست؟ همانقدر که برأی گشت ارشاد هزینه می کنید، برای اجرای پلیس هوشمند و بکارگیری روشهای جدید و نوین حفظ امنیت شهروندان هم بودجه خرج کنید که همانا امنیت برأی یک کشور از نان شب هم واجبتر است.
اندیشکده ایده پردازان
نظر شما