خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیه است که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی وحشی

یامان با آلاز‌ و چاعلا و اجه صحبت می‌کنه و بهشون میگه من حق و حقوقتونو بهتون میدم وکیل همه چیزو آماده کرده فقط مونده امضای شما و پاکت‌ها را بهشون میده ولی من دو تا شرط دارم یکی اینکه زنگ بزنی به پدرت و بهش بگی امروز تو یه جلسه مادرمو طلاق بده چون نمی‌خوام دیگه هیچ زجری بکشه اگه فقط مشکلش حق و حقوق شماهاست بهتون می‌رسه شرط دومم اینه که ماجرای این حق و حقوق و پاکتهایی که بهتون دادم بین خودمون باشه. اون می‌خواد از اونجا بره که اجه صداش می‌زنه و ازش معذرت خواهی می‌کنه و میگه ببخشید من زود قضاوتت کردم یامان ازش می‌خواد تا آروم باشه و ناراحت نشه چون قلبی که داره نباید ناراحتی ببینه به خودش سپس از آنجا میره. از طرفی چاعلا به آلاز میگه زنگ بزن به بابا و بهش بگو.

آلاز به پدرش زنگ می‌زنه و سرهان با دیدن اسم پسرش رو گوشیش بهش میگه چی شده؟ آلاز میگه امروز تو یه جلسه باید مادرمو طلاق بدی اینجوری ما هم به حق و حقوقمون می‌رسیم هرکی میره سمت زندگی خودش سرهان میگه باشه اگه اینجوری به حق و حقوقتون می‌رسین قبوله طلاق میدم مشکل من فقط حق و حقوق بچه‌هام بود چون تنها کسی که همیشه به فکر شماست منم. رویا با دنیز رفتن به ساحل اونجا رویا بهش میگه من دیگه نمی‌تونم تحمل کنم دوری یامانو می‌خوام بهش زنگ بزنم و بگم همه چیزو که چقدر دوسش دارم اون فقط می‌تونه منو آروم کنه دیشب همش صداش تو گوشم بود انگار همش کنارم بود دیگه نمی‌تونم تحمل کنم! دنیز باهاش حرف می‌زنه و سعی می‌کنه نظرشو تغییر بده و بهش میگه که همه اینا به خاطر ضربه روحیه که خوردی هنوز اونو مقصر مرگ پدرت می‌دونی چطور می‌تونی همش به چشماش نگاه کنی و یاد اون لحظه نیفتی؟ او تمام تلاششو می‌کنه که رویا را متقاعد کنه به سمت یامان نره.

رویا میگه نمیشه سپس زنگ می‌زنه به یامان که می‌بینه تلفنش خاموشه او به دنیز میگه من میرم پیشش باید حضوری ببینمش دنیز بهش میگه من الان از اینجا میرم تو گوشیتو بردار و هرچی که تو دلت هستو به یامان بگو ولی نفرس یک ساعت به خودت فرصت بده و بهش فکر کن و دوباره اون ویسو گوش بده اگه منصرف نشده بودی برای یامان بفرست اگه منصرف شده بودی به من بفرست اینجوری یعنی اینکه قبول کردی درمان بشی و به زندگیت ادامه بدی امیدوارم که راه درمانو انتخاب کنی رویا قبول می‌کنه و شروع می‌کنه از احساسش و دلتنگیش به یامان گفتن و ویس را ذخیره می‌کنه سپس از اونجا میره. دنیز به یامان زنگ می‌زنه و می‌گه باید ببینمت بیا خونه حرف بزنیم. سرهان قبل از جلسه دادگاه میره بیمارستان پیش نسلیهان و بهش میگه حالا که خیالم راحت شد بابت حق و حقوق بچه‌ها ازت فقط یه چیزی می‌خوام تا تو یه جلسه از همدیگه جدا بشیم و تموم بشه نسلیهان ازش می‌پرسی چی می‌خوای؟ سرهان میگه اعتبارمو.

کارمو بهم برگردونی همون چیزی که به هومن داده شده نسلیهان هم قبول می‌کنه. مژده حالش بد شده که دوستش اونو به بیمارستان برده سرهان با دیدنشون از پرستار می‌پرسه که ببینه ماجرا چیه و متوجه میشه که مژده بارداره. یامان رفته پیش دنیز که با همدیگه در حال حرف زدنن همون موقع رویا پیام صوتی را برای دنیز می‌فرسته یامان با دیدن اسم رویا رو گوشی دنیز ازش می‌خواد تا ببینه چی گفته دنیز اول نقش بازی می‌کنه که مهم نیست ولش کن بعداً گوش میدم یامان که نمی‌تونه تحمل کنه گوشیو برمی‌داره و خودش می‌زنه ویس رویا را گوش میده و با شنیدن حرفا فکر می‌کنه که عاشق دنیز شده و به دنیز اون حرفارو زده یامان با دنیز دعوا می‌کنه و کتکش می‌زنه دنیز بهش میگه اون الان تو باتلاق فکریه و من به عنوان دوست رفتم کنارش ولی اون منو به شکل یک دکتر می‌بینه این پیامم دوستانه ست و چیزی پشتش نیست اما یامان میگه دیگه حرفاتو باور نمی‌کنم و با عصبانیت اونجا میره.

دنیز از این موقعیت به نفع خودش استفاده می‌کنه و لباس‌هاشو پاره می‌کنه سپس با رویا تماس تصویری می‌گیره رویا با دیدنش میگه این چه سر و وضعیه؟ چی شده؟ دنیز میگه که یامان این بلارو سرم آورده و کمی پیاز داغشو زیاد می‌کنه تا رویا از یامان دوری کنه و بفهمه که یامان انتخاب درستی نیست. سرهان و نسلیهان از همدیگه جدا شدن و بیرون دادگاه سرهان بعد از کمی حرف زدن باهاش بهش میگه راستی به هومن هم از طرف من تبریک بگو نسلیهان میگه چیو تبریک بگم؟ سرهان میگه باردار بودن مژده رو و از اونجا میره. نسلیهان خودشو کنترل می‌کنه ولی از درون به هم ریخته هومن به بیمارستان رفته و مژده خبر بارداریشو بهش میده که اون شوکه میشه و نمی‌دونه باید چیکار کنه. یامان به دم در خانه رویا رفته که او درو باز نمی‌کنه اما وقتی یامان ازش می‌خواد تا با هم حرف بزنن رویا نرم میشه و درو باز می‌کنه سپس ازش می‌خواد به داخل بیاد تا با هم صحبت کنند.

نسلیهان به بیمارستان رفته که می‌بینه مژده جلوی در بیمارستانه و هومن بهش کمک می‌کنه تا سوار ماشین بشه و از اونجا برن. سرهان به کنار ماشینش میره و به شیشه ضربه می‌زنه نسلیهان با دیدنش بهش میگه تو اینجا باز چیکار می‌کنی؟ چی می‌خوای؟ سرهان بهش میگه باید بهت یادآوری کنم که اینجا کار می‌کنم دیگه هر روز قرار منو ببینی نسلیهان هم با کلافگی بهش میگه آره متاسفانه الانم اصلاً حوصلتو ندارم منصرف شدم میرم خونه و از اونجا میره. سرهان به بیمارستان میره که وارد اتاق شبنم میشه و با دیدنش میگه اینجا چیکار می‌کنی؟ سرهان بهش میگه دیگه اینجا کار می‌کنم به کارم برگشتم و در ضمن دیگه یه مرد آزادم طلاق گرفتم و می‌خواد شبنم را ببوسه که او ازش فاصله می‌گیره و میگه پس اگه اینجوریه بریم جلوی بچه‌هات و همه چیزو بهشون بگیم سرهان میگه باشه میگیم ولی توی موقعیت مناسب الان نمی‌شه یکم بهم فرصت بده من فقط از این به بعد صلاح بچه‌هام و تو رو می‌خوام و واسم مهمه و از اونجا میره، شبنم از حرف سرهان خوشش میاد و لبخند می‌زنه‌..‌.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه