خلاصه داستان سریال گردن زنی قسمت ۱۰ + لینک مستقیم دانلود قسمت ۱۰ سریال گردن زنی
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد بطور اختصاصی خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال گردن زنی را که در روز ۲۵ آبان منتشر شده است را می خوانید.
دهمین قسمت سریال گردن زنی به کارگردانی سامان سالور در روز جمعه ۲۵ آبان ساعت ۱۲ ظهر منتشر شد، سریال گردن زنی در ژانر درام، معمایی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلم نت منتشر شده است، این سریال با بازی کیسان دیباج، حسن معجونی، مهران غفوریان، سمیرا حسین پور، ترلان پروانه، الیکا ناصری، رؤیا نونهالی، پژمان بازغی، مهدی حسینی نیا، ستایش رجایی نیا و ... می باشد. در این مطلب خلاصه داستان قسمت دهم را خواهیم خواند.
خلاصه داستان سریال گردن زنی قسمت دهم
مونا تو محوطه پناهگاهشون تو ماشینش نشسته بود و فیلم های مشکوک شب عروسی رو می دید، امیر میرسه و میاد پیش مونا وقتی می بینه که داره فیلمهای عروسی رو می بینه بهش میگه دنبال چی میگردی؟ مونا پیاده میشه و امیر بهش میگه میتونه به جرم خلل در پرونده دستگیرش کنه اما مونا جواب میده اینکه بقیه رو مقصر کم کاری خودت می دونی تقصیر من نیست. اما امیر میگه اینکه شما حقیقت رو کامل نمیگید هست. مونا میگه نمی خواستم باران از چشمت بیفته، فکر میکردم عاشقت بود، امیر میگه وقتی فهمیدی نبود چرا چیزی نگفتی؟ مونا میگه تو بودی؟ امیر میگه نبودم ولی بعدا شدم، تو هم که هیچوقت از احساست به من چیزی نگفتی. مونا عصبانی میشه میگه چی درمورد خودت فکر کردی، تو که هر روز و شب تو خونه باران و با بهمن و خونواده اش بودی چی باید می گفتم؟ امیر دفتر خاطرات باران رو باز می کنه و قسمتیش رو برای مونا میخونه؛ از اولم امیر رو نمی خواستم و فکر میکردم این یه حسادت دخترونست باید انتقام گیسو رو می گرفتم گیسو عاشق یزدان بود اما اون با آفاق ازدواج کرد خوشحالم که انتقامم رو گرفتم چیم از مونا کمتره که بعد از یزدان هرچی میگه حرف اونه از نفر دوم بودن خسته شدم شاید مونا ترسیده بود که امیر از من بیشتر خوشش میاد برای همین اسمش رو نگفت اما من از تعریفاش فهمیده بودم حالا مونا با خیال راحت به کسی که دوستش داره برسه ادمی که من دور انداختم بالاخره داره خواهرشوهرم میشه، میشیم ۲-۱ اون فکر میکنه از من برده اما من هیچوقتبازنده از جایی بیرون نمیرم...
آفاق به مونا پیامک میده چاقوی بردیا رو پیدا کردم زود بیا خونه.
مونا به امیر میگه باید بره آفاق منتظرشه، امیر فلش رو از روی لپتاپ برمیداره اما مونا ازش می خواد که فلش رو نبره با خودش اما امیر میگه تو از یه چیزی خبر داری و به من نمیگی، اگه میخوای قاتل نیما زودتر پیدا بشه هرچی میدونی رو باید درست بگی.
مونا مدام خاطرات باران و امیر میاد جلوی چشمش.
مانی و بهمن میرن پارکینگ اسقاطی و به شهناز میگن شماره حساب و فیلم رو بده اما شهناز میزنه زیرش و میگه فیلمی نیست و زنگ میزنه به ناصر که خودش رو برسونه ، مانی عصبانی میشه و میره داخل کانکس و در رو قفل میکنه چاقو رو میداره رو گردن یحیی که اگه فیلم رو بهش ندن می کشتش، شهناز شیشه رو میشکنه و در رو باز میکنه میاد داخل، بهمن مانی رو از اونجا میاره بیرون و تا ناصر و دارو دسته اش برسه با ماشین از اونجا میرن.
تارا و وکیلش با هم خلوت کرده بودند اما نگار که با منشی شیخ رفته بود بیرون سر میرسه و تارا از برگشت نگار جا میخوره و ناراحت میشه و نگار رو میفرسته تو اتاقش.
منشی تارا وقتی شیخ و وکیلش رو با هم می بینه به بهمن پیغام میفرسته که فکر کنم خبرهایی شده که این دوتا بدجور ریختن روهم. وکیل شیخ میاد از خونه بیرون جلوی در منشی رو میبینه بهش میگه اینقدر با شیخ لج نکن هواست رو جمع کن داریم نتیجه می گیریم، بهم اعتماد کن من دارم میرم خونه تو هم دنبالم بیا.
فریبرز تو خونه اش مشغول پر کردن شیشه های عطر و ادکلن بود و یه کمم مواد می کشه و راه میفته بره بیرون.
رضا میاد پیش امیر و میگه چرا جواب تلفن نمیدی، موبایل طناز رو باز کردیم اینم حکمش، الانم داریم میریم دم خونه، امیر میگه مگه چی تو موبایلش بوده، رضا میگه چی نه، کی؛ بردیا.
شهناز فیلم ماشین شیخ رو تو گوشیش چک میکنه.
بردیا میره پیش دوست مشترکشون سپیده و دنبال طناز می گرده اما سپیده بهش چیزی نمیگه، دوست بردیا بهش زنگ میزنه میگه جفت چاقو رو پیدا کردم فروشنده ۷۰ میده، بردیا میگه من ازت ۱۰ گرفته بودم که ، اما آخرش مجبور میشه قبول کنه.
مسعود تو بالکن نشسته و فیلمهای گوشیش که از باران گرفته رو می بینه و گیسو میاد پیشش که زنگ خونه رو میزنن، امیر و رضا میان داخل با کلی ماشین پلیس و میگن بردیا کجاست؟ بازداشته، به اتهام شهادت دروغ و مشارکت در قتل باران و نیما تحت پیگرده، مسعود حکم جلب رو می بینه. آفاق وقتی میبینه پلیس اومده سریع چاقوی بردیا رو داخل لباسش قایم می کنه.
مسعود به بردیا زنگ میزنه اما در دسترس نیست، به امیر میگه تو باران رو میشناختی نون و نمک ما رو خورده بودی ، امیر جواب میده که الان وقت مناسبی برای این حرفها نیست.
امیر دستور میده هر چیز مشکوکی دیدن ضبط بشه، رضا با سگ پلیس وارد گاراژ میشن مونا میپرسه چه خبره، بهش میگه حکم جلب بردیا رو داریم اون با طناز در ارتباط بوده.
چند نفر هم میرن اتاق ها رو بگردن، گیسو میخواد که اتاق بهم نریزه امیر به مامورها گوش زد میکنه که همه جا رو میگردید و هر کسی هم مانع شد بازداشت میشه.
عزیز با چوبی که تو دستشه میاد جلوی گاراژ و میگه نمیذارم بیایید تو اینجا خونه من و آتیه. اینجا عروسی بود اما الان عروسی نداریم عروسمون رو کشتن، امیر میگه ما اصلا با تو کار نداریم. عزیز میگه تقصیر من نبود همش زیر سر اینا بود، بیا تو فیلمش رو ببین خیلی خوبه از صبح یه عالمه دیدم. امیر میگه اینجا چیزی نیست بریم، آفاق میگه خب پس ما بریم، یکدفعه سگ پارس میکنه و امیر میگه آفاق رو برای بازرسی بدنی بفرستن که بردیا همون موقع سر میرسه رضا میره سراغش و به امیر هم خبر میدن.
آفاق سریع از اونجا دور میشه، رضا به بردیا دستبند میزنه و چاقویی که خریده بود رو هم داخل کیسه ای میندازن تا به اداره ببرن.
طناز همونطور که دست بسته بود داد میزنه که چی از جونم می خواهید در رو باز کنید، کسی که اونو دزدیده بود میرسه و لپتاپ و وسایل رو روی میز میذاره و در رو باز میکنه معلوم میشه فریبرزه.
آفاق همراه با سایه از خونه میرن بیرون، سایه میپرسه کجا می ریم، اما آفاق جواب درستی بهش نمیده. سایه خیلی ناراحت بود آفاق مجبور میشه به سایه بگه من ناراحتم چون یکی رو کشتن چاقو رو آوردن گذاشتن تو یخچال خونه ما تا یکی از ما گیر بیفته اینا رو بفهم. به سایه میگه چرا با مانی پچ پچ میکرد؟ سایه مجبور میشه بگه که مانی یه مدرکی پیدا کرده که نیما با شیخ همدست بوده به تو نگفتیم چون باورت نمیشد، سایه از ماشین پیاده میشه و میره. مونا به آفاق زنگ میزنه میگه بردیا رو بردن اگه اعتراف کنه من همه چیز رو میگم. اینا میخوان پای من و تو رو بکشه وسط. مونا یه لحظه چیزی یادش میاد و گوشی رو قطع می کنه.
فریبرز به طناز غذا میده و بهش میگه باید بگه که پشت این قضیه کی هستش، طناز میگه اگه قرار بلایی سرم بیاد یکی دیگه رو بدبخت نمیکنم که. فریبرز میگه جیگر طلایی مثل تو که زده خواهرزاده تازه عروسم رو کشته رو نباید زد فعلا کار دارم باهات، طناز میگه قاتل شاهرخ بود که نفله اش کردی. فریبرز بهش میگه حرف بزنه بگه بردیا چیکاره ماجراست که بخاطرش ما رو سیاهپوش کردی؟ طناز میگه هرچی میخوای بدونی باید دست کنی تو جیبت تا حرف بزنم. فریبرز میگه خوبه پس اهل معامله ای.
عزیز به فریبرز زنگ میزنه که پلیس اومده بود اینجا و ماجرا رو براش میگه...
دانلود قسمت ۱۰ سریال گردن زنی
https://filmnet.ir/contents/scpB۳Yz/The-Beheading
نظر شما