خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال هشت پا از شبکه یک سیما | در قسمت دهم سریال هشت پا چه اتفاقی افتاد؟
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال هشت پا تازه ترین سریال شبکه نمایش خانگی را مطالعه می کنید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال هشت پا تازه ترین سریال شبکه نمایش خانگی را مطالعه می کنید. بازیگرانی نظیر هلیا امامی، سعید جنگیزیان، محمد صادقی، مینا وحید و افسانه چهره آزاد در سریال هشت پا بازی کرده اند. پخش این سریال از ۱۸ مهر آغاز شده است. سریال هشت پا سریالی در ژانر پلیسی جنایی است که هرشب ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه روی آنتن شبکه یک تلویزیون میرود و جایگزین سریال «طوبی» شده است.
خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال هشت پا
کسری شروع میکنه به بازجویی کردن از نگهبان رستوران که دستگیر کردن کسرس بهش میگه که میدونی الان چیکار کردی؟ و ته راهش چیه؟ اون میگه آره ته تهش ۱۰، ۱۵ سال زندانه کسری میگه خوبه فکر همه جاشم کردی یعنی الان بری تو ۵۵ سالگی میای بیرون او بهش میگه ۱۵ سال که نمیمونم عفو میخورم ته تهش ۷ سال. گسری میگه حتماً پول زیادی بابت این سالها بهت پیشنهاد دادن او بهش میگه این کارها رو برای پول انجام نمیدیم که کسری بهش میگه که آهان پس واسه خودت اعتبار جمع کردی شاخ شدی حالا اگه موقع برداشتت بشه ببینی که شاخ نداری و من شاختو شکستم اون موقع چی؟ و ازش میخواد تا بیشتر فکر کنه درباره لو دادن یا لو ندادن.
کسری به ملاقات نصرت خانم به بیمارستان رفته سمیه با دیدنش به طرفش میره و بهش میگه که رفتین مادرمو دیدین؟ امروز صبح موقع اذان صبح چشماشو باز کرد او میگه آره بهم زنگ زدن خبر دادن خداروشکر. آنها باهم کمی حرف میزنن و سمیه درباره پرونده ی اموال پدرش به کسری میگه و میپرسه که چیزی درباره اش فهمیدین؟ او میگه نه ولی فکر نکنم اموال مشروع باشه ولی باز ما به تحقیقاتمون ادامه میدیم و منشأ این سرمایه را درمیاریم بهتون خبر میدم. وقتی از سرگد جدا میشه عرفان میره دنبالش و با عصبانیت بهش میگه که چرا اون پرونده اموالو دادی به اون مرده؟ سمیه عصبی شده و باهاش دعوا میکنه و میگه فکر نکن میتونی هرجا هروقت که خواستی بیای سراغم و ازم حساب پس بگیری فهمیدی؟ یکبار دیگه جلوی راهم سبز بشی میدم خیاطام خودتو زیگزاگ کنن فهمیدی؟
عرفان با کلافگی میگه من متأسفانه موظفم که از شما و اموالتون محافظت کنم سمیه میگه ما فقط یه وکیل وصی داریم که واسمون تصمیم میگیره اونم الان رو تخت بیمارستانه و کسی دیگه ای را هم نمیخوایم هروقت سرگد کیانفر بهمون گفت که این اموال پدرمون از راه شرعی و قانونی به دست اومده که میخوریم نوش جونمون وگرنه نه خانی اومده و نه خانی رفته! اینم که انقدر دست و پا میزنین حتما چیزی هست! اموال و پول های خودتون گره خورده تو این اموال؟ اونارو میخوایم آزاد کنین آره که انقدر پیگیرین؟ عرفان میگه من ۲۰۰تا موکل دارم چرا باید گیر بدم به اموال پدر مرحوم شما؟ و بعد از کمی بحث کردن عرفان از اونجا میره با کلافگی.
کسری میره به بازجویی کردن از ذوقی او که اسم اصلیش جمشیده بهش میگه الان من با چه اتهامی اینجام؟ کسری بهش میگه پیدا کردن اموال دزدی او زیر بار نمیره و میگه نمیدونستم دزدیه بهم گفتن از دبی وارد میکنند و باید بستهبندی کنم کسری میگه دزدیدن ماشین نصرت خانم و زخمی کردنش چی؟ او میگه من فقط خواستم ماشینو بردارم اونم به عنوان قرض اما اومد یهو چسبید به ماشین میخواستش که منو تحویل شما بده و تمام جرمهای سعیدو بندازه گردن من! الان حالش چطوره؟ کسری میگه هنوز تو کماست من جای تو بودم دست به دعا میشدم که بلایی سرش نیاد او خودشو پشیمون نشون میده و الکی گریه میکنه کسری بهش میگه چاقو زدن به سرباز راهور چی؟ او اصلاً زیر زیر بار نمیره و میگه اینو اصلاً قبول نمیکنم کسری میگه قبول نمیکنی چون میدونی جرمش از همه اینا سنگینتره و از اونجا میره.
او پیش صدرا میره و بهش تمام اطلاعاتی که به دست آورده را میگه او میگه تمام اینها برمیگرده به اون خانم ایکس یعنی شیمیست اونو باید پیدا کنی چون یا خود اون قاتل داوود بوده یا میدونه که کی قاتله کسری قبول میکنه و میره به آگاهی تا با سعید حرف بزنه. سعید ازش درباره حال مادرش میپرسه که او بهش میگه انگاری به هوش اومده و من نبودم ولی حرفم زده سعید گریه میکنه و میگه مادرم بهم هی گفت که نمیخوام یه قدم حتی به پدرتون و اموالش نزدیک بشین برای امنیت خودتون میگم اما گوش نکردم الان میبینم که منظورش چی بوده و مطمئنم تمام این اموال با خون مردم جمع شده حالا اگه خودتون میخواین بازم تحقیق کنین دربارش کسری بهش میگه اگه اون موقعی که میخواستیم دستگیرت کنیم فرار نمیکردی میدونستی چی میشد؟
سعید میگه حداقل عزیزترین کسم مادرم رو تخت بیمارستان نبود سپس حرفهایی که داوود بهش زده بود را میگه که وقتی باهاش حرف میزدم بهم میگفت الان پدرت رفته ببین کی نوبت من بشه اون موقع است که دو پا از این هشت پا کم میشه اما میدونی چیه جالبیش کجاست؟ هشت پا وقتی پاشو از دست بده دوباره جایگزین میکنه من نمیدونستم و رفتم تحقیق کردم سرچ کردم فهمیدم حتی اسم رستورانشون که حلقه آبیه یکی از سمیترین و خطرناکترین هشت پاهای دنیاست خیلی خفنه کسری جا میخوره و میگه دیگه چی گفت درباره حلقه آبی؟ سعید میگه همین چرت و پرتا بعد گفت یه روزی میرسه که تو میای جای پدرت و نمیذاری این هشت پا ناقص بمونه اون موقع است ببین چی ازت میسازم الان که یادم میاد همشم نگران بود و دور و برشو نگاه میکرد همش میگفت بین خودمون بمونه کسری تو فکر میره. عدهای وارد سولهای میشن که اون خانم شیمیست اونجا رو میخواست لابراتوار کنه، همشون مسلحن و آدمای اونجا را میگیرن شیمیست وقتی میخواد فرار کنه موفق نمیشه و گیر میافته....
نظر شما