خلاصه داستان قسمت ۷ سریال هشت پا از شبکه یک سیما | در قسمت هفتم سریال هشت پا چه اتفاقی افتاد؟

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۷ سریال هشت پا تازه ترین سریال شبکه نمایش خانگی را مطالعه می کنید.

خلاصه داستان قسمت ۷ سریال هشت پا از شبکه یک سیما | در قسمت هفتم سریال هشت پا چه اتفاقی افتاد؟
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از  پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۷ سریال هشت پا تازه ترین سریال شبکه نمایش خانگی را مطالعه می کنید. بازیگرانی نظیر هلیا امامی، سعید جنگیزیان، محمد صادقی، مینا وحید و افسانه چهره آزاد در سریال هشت پا بازی کرده اند. پخش این سریال از ۱۸ مهر آغاز شده است. سریال هشت پا سریالی در ژانر پلیسی جنایی است که هرشب ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه روی آنتن شبکه یک تلویزیون می‌رود و جایگزین سریال «طوبی» شده است.

خلاصه داستان قسمت ۷ سریال هشت پا

ذوقی با سعید به منطقه فردی به نام فری میرن که تو کار مواده. ذوقی که فری را می‌شناخت باهاش حرف می‌زنه و او مقداری مواد میده و خودشو می‌سازه او به ذوقی میگه تو دردسر خاصی که نیفتادین اومدین اینجا! ذوقی میگه نه آقا فری چه دردسری سپس وقتی ذوقی و سعید تنها میشن سعید کلافه است و مدام فکر می‌کنه که چه جوری باید از این هچل بیرون بیاد ذوقی براش تعریف می‌کنه که یه نفرو دوست داشت اما پدرش مخالفت کرد و بهم گفت من دختر به آدم بی بوته نمیدم! می‌دونی این حرفش خیلی واسم سنگین بود ولی از همون موقع تا الان همدمم، هوام، اکسیژنم شد همین مواد تو دستم سپس بعد از کمی درد و دل کردن به سعید تعارف می‌کنه تا بیاد یه پک بزنه که تمرکزش بیشتر بشه ببینن باید چیکار کنن سعید با عصبانیت به طرف ذوقی حمله می‌کنه و یقشو می‌گیره و میگه همه بدبختی‌هامون زیر سر توئه! تو باعث شدی! ببین زندگیمو سیاه کردی!

ذوقی میگه زندگی تو سیاه شده یا من؟ تمام اجناس منو از خونه ام بردن، آواره کوچه و خیابون شدم به خاطر اینکه تو بتونی فرار کنی به مامور پلیس چاقو زدم همه این کارهارو برای رفاقتمون انجام دادم آدم باش! آخه تو چه جور آدمی هستی دیگه! و گریه میکنه که یکی از نوچه های فری حرف‌های آنها را می‌شنوه و به فری اطلاع میده. فری به اونجا میره و به ذوقی میگه تو که مشخص احوالت اما این دوستت چه کار است؟ قاتل جانی کلاهبرداره چیکار است؟ ذوقی میگه قاتل چیه آخه این رفیقمون زورش به مورچه هم نمی‌رسه! ذوقی میگه نه بابا نوکرتم اومدیم فقط بسازیم خودمونو بریم فری میگه باشه رفیقشو بیارین ببینیم اهلش هست یا نه نوچه هاش اول سعید را کتک میزنن که ذوقی سعی میکنه جلوشونو بگیره و میگه اون اهل این کارا نیست نزنین!

اما زورش بهشون نمیرسه. انها سعیدو میبرن و بستنش و فری با زور بهش مواد میده و از اینکه مواد وارد خون سعید کرده خوشحاله و میخنده که سعید با کشیدن مواد به قوای بدنیش اضافه میشه و کله ای تو صورت کسی که گرفته بودتش میزنه و شروع میکنه با چوب فری را کتک زدن سپس با خودش اونو میبره و پشت وانتی میندارتش و دستاشو میبنده. کسری به خانه رفته که میبینه پریچهر دختری که مادرش واسه ازدواج بهش پیشنهاد داده بود به بهونه بازسازی داخل خانه، اونجاست. مادر کسری به بهونه زنگ زدن به خواهرش میره و اونارو تنها میزاره. کسری نمیدونه چی بگه و بعد از یه لیوان آب خوردن بهش میگه خوب اگه سلیقه های همه باهم متفاوت باشه شما سلیقه کدومو تو ارجعیت میزارین؟

او میگه خوب باید باهم به تفاهم برسیم که به یه اثر منسجم و زیبا ختم بشه. بعد از کمی که درباره بازسازی خونه حرف میزنن پریچهر میگه چرا درباره حامد چیزی نمیپرسین؟ واقعا واسم سواله انها کمی درباره حامد برادر شهید پریچهر حرف میزنن که پریچهر اشک میریزه. به کسری زنگ میزنن و خبری میدن و او با عجله از اونجا میره. سعید زیر پل رفته و با معرکه گرفتن مردم را اونجا جمع کرده از طرفی نوچه و دارودسته فری هم رفتن اونجا و ازش میخوان تا فری را ول کنه مجتبی سعی میکنه تا جو را اروم کنه و با حرف زدن سعید را بکشونه پایین و از کتک زدن فری منصرفش کنه اما موفق نمیشه. کسری از راه میرسه و با سعید حرف میزنه و بهش میگه تو شکارچی شیطانی بیا من نمیتونم بکشمش بیا اسلحه رو بگیر خودت بکش سعید کم کم آروم میشه و میره سمت کسری تا اسلحه را برداره که از پشت سر دو نفر میگیرنش و میبرنش. کسری به مجتبی میگه بگو با ملایمت باهاش رفتار کنن یه چیزی بدن بهش اون کوفتی از بدنش بره بیرون. فردای ان روی مراسم دفن داوود برگزار شده و همه سر خاک هستن سپس به منیر تسلیت میگن و میرن....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال هست پا 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه