خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی وحشی

سرهان را به بیمارستان منتقل می‌کند سپس وقتی خانواده‌اش متوجه میشن میرن به اتاق سرهان و همه دورش جمع میشن سرهان به بچه‌هاش میگه که بیاین یه قرار بزاریم اونم اینکه کسی که ارزش ما رو نمی‌دونه وارد زندگیمون نکنیم یامان میره به اتاق اجه که می‌بینه امید اونجاست و با واکر داره راه میره. یامان به شوخی میگه داره سرعتت از منم می‌زنه بالاترا سپس امید می‌خنده امید به یامان میگه دکتر کجاست قرار بود وقتی خوب شدم با هم بازی کنیم یامان بهش میگه نمی‌شه دکتر برگشته خودمون با همدیگه بازی می‌کنیم. گوون جلوی در بیمارستان به حرف‌های شبنم فکر می‌کنه تصمیم می‌گیره که همون جا بمونه و نره واسه همین به داخل بیمارستان میره سپس نسلیهان با دیدنش جا می‌خوره و میگه نرفتی؟ گوون میگه کسی نمی‌تونه به راحتی از بچه‌هاش بگذره بهتره برام فرم استخدامو آماده کنی من اینجا می‌مونم و همین جا مشغول به کار می‌شم.

جسور برای چاعلا بلیط سینما گرفته برای فیلم کمدی وقتی بهش میده سرهان میاد و بهش میگه که الان برای وارد اجتماع شدن زوده سپس بعد از رفتن چاعلا جسور را سرزنش می‌کنه و میگه تو چرا همچین کارهایی براش می‌کنی تو کی هستی؟ چرا دست از سر ما برنمی‌دارین؟ امیدم که خوب شده چند روز دیگه مرخص میشه برش دارین برین تو همون خونه‌ای که واستون خریدیم و نزدیک ما نشین جسور بهش برمی‌خوره و باهاش بحث و کل کل می‌کنه که گوون از راه می‌رسه و جلوی سرهان را می‌گیره سرهان با دیدنش میگه تو اینجا چیکار می‌کنی؟ گوون بهش میگه بهتره به دیدن من عادت کنی دیگه زیاد منو اینجا می‌بینی. سرهان از اونجا میره پیش نسلیهان و می‌پرسه جریان چیه؟ او سکوت می‌کنه و با سرهان از اونجا میرن گوون میره پیش جسور و ازش می‌پرسه ماجرا چیه چی شده جسور بهش میگه که هیچی این سرهان اومده نمیزاره ما نزدیک دخترش بشیم من فقط بلیط سینما گرفتم که حالشو خوب کنم مگه کار بدی کردم! بعد میگه نزدیکش نشو کنار روزگار می‌خوابونمت آخه این حرفه؟

و باهاش درد و دل می‌کنه که گوون اونو آروم می‌کنه و در آغوشش می‌گیره و به سرهان بد و بیراه میگه. شبنم چمدونی برای رویا جمع کرده و میگه باید از اینجا بری باید بری ازمیر پدرت نباید دستش به تو برسه اون یه جانیه. رویا مخالفت می‌کنه و میگه هرچی باشه به من که صدمه نمی‌زنه اما شبنم میگه میزنه تورم می‌خواست تو اون ماشین تو تصادف بکشه رویا در آخر کلافه می‌شه و با گریه میگه از جفتتون متنفرم به خاطر این زندگی که واسه من ساختی و با ناراحتی از خونه بیرون می‌زنه. متین که حرف‌های آنها را شنیده بعد از رفتن رویا دنبال یه راهه تا وارد خونه شبنم بشه‌ شبنم هرچی به سرهان زنگ میزنه اون برنمی‌داره. تو ماشین سرهان از نسلیهان می‌پرسه که ماجرا چیه چرا این گوون نرفته و مونده؟ چرا تو استخدامش کردی؟ نکنه با همدیگه رابطه‌ای داشتین؟ نسلیهان با عصبانیت و کلافگی میگه چرا چرت و پرت میگی گوون بابای واقعی یامان علیه سرهان که این موضوعو می‌دونسته ولی نقش بازی می‌کنه و ترمز تیزی می‌گیره و بهش نگاه می‌کنه نسلیهان با بغض بهش میگه گه بخوای می‌تونم همه ماجرا رو واست تعریف کنم سرهان بهش میگه فقط برو از ماشین پیاده شو سپس بعد از رفتنش با سرعت از اونجا میره و لبخند می‌زنه.

او به شبنم زنگ می‌زنه و بهش میگه که متین آزاد شده شبنم میگه می‌دونم می‌خواستم بهت بگم اگه تلفنتو جواب می‌دادی سپس با همدیگه بحث می‌کنن حرف می‌زنند که همان موقع متین از پشت سر میاد و تلفنو می‌گیره و تلفنو قطع می‌کنه که شبنم داد می‌زنه و میگه کمکم کن. سرهان سریعاً به پلیس گزارش میده تا به اون خونه برن. شبنم با متین صحبت می‌کنه و میگه می‌خوای چیکار کنی؟ متین میگه تمام حقیقتو واسه رویا تعریف می‌کنم اونم استرس می‌گیره و نمی‌خواد این اتفاق بیفته واسه همین شیشه می‌شکونه و سرشو خودش زخمی می‌کنه همان موقع پلیسا از راه می‌رسن که متین به شبنم میگه نمیزارم راحت زندگی کنین برگشتم دیگه! و از در پشتی بیرون میره پلیسا میان داخل که شبنم نقش بازی میکنه و میگه داشت منو میکشت! ازش شکایت دارم! رویا به خانه آسی و جسور رفته اونجا باهاش درد و دل می‌کنه و درباره پدرش میگه که همیشه برام سوال بود چرا نمیاد دنبالم نگو بیچاره تو زندان بوده. آسی بهش میگه چرا مادرت زندان بودنشو مخفی کرده؟رویا میگه می‌خواسته از من محافظت کنه پدر من خطرناکه اون یه قاتله هرچند از اونجا می‌تونست بهم زنگ بزنه نمی‌دونم چرا حتی یه زنگم نزده آسی بهش میگه خودتم نزدیک بود یه قاتل بشی ولی آدم خطرناکی نیستی اونم شاید توی تصادف اینجوری شده بوده از عمد نبوده.

رویا میگه نمی‌دونم ولی هرچی باشه من دیگه به اون خونه برنمی‌گردم از جفتشون متنفرم نمی‌دونم پدرم دنبالم می‌گرده یا نه ولی مامانم دیگه نمی‌بینه منو. آسی میگه می‌خوای چیکار کنی؟ کجا بمونی؟ رویا میگه نمی‌دونم یکی از دوستام خارج از کشوره با اون هماهنگ می‌شم شاید برم پیشش آسی بهش میگه انقدر زود از اینجا دور نشو یه مدت اینجا بمون تا بعداً با هم تصمیم بگیریم رویا میگه چرا اینجا بمونم؟ دلخوشی ندارم کسی نیست که منو بخواد! آسی میگه هستن کسایی که به خاطرت جنازه دفن کنن رویا بهش میگه یامان این کارو واسه هر کسی دیگه‌ای هم می‌کرد من واسش خاص نیستم و میره تو اتاق تا کمی دراز بکشه. آسی به یامان زنگ می‌زنه و بهش خبر میده که رویا اینجاست حالش خوب نیست بیا باهاش حرف بزن. نسلیهان به پدرش میگه که گوون برگشته و دیگه نمیره چون ماجرای پسرشو فهمیده اشرف خان میگه من اجازه نمیدم نزدیک بشه نسلیهان میگه اگه متوجه باشی کسی از شما اجازه نمی‌گیره اشرف خان میگه پس سرهان چی میشه؟

نسلیهان میگه که من همه چیزو بهش گفتم اشرف خان کلافه میشه و میگه چیکار کرد؟ او میگه هیچی حرف نمیزنه باهام اشرف خان از این وضعیت به هم می‌ریزه. یامان به خونه میره که آسی بهش میگه خیلی درمونده و بی‌کس شده احتیاج داره که بفهمه یکی هست که دوسش داره و واسش ارزش قائله یامان میگه خوب آلازو چیکار کنم؟ او میگه بالاخره یه روزی عادت می‌کنه هیچکی نمی‌تونی به زور کسیو عاشق خودش کنه. یامان به اتاق خودش میره که می‌بینه رویا اونجا خوابیده آسی درو می‌بنده و میگه تا دلشو به دست نیاوردی حق نداری بیرون بیای سپس درو قفل می‌کنه و میره...

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه