خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی وحشی

کمیسر میره به اتاق بازجویی و به شبنم میگه جواب آزمایش‌های متین اومد انگار واقعاً مشکل روانی داشته سپس از شبنم می‌پرسه که داروهاشو می‌خورده یا نه؟ شبنم میگه نمی‌دونم به من گفته بود که می‌خورم ولی فکر کنم دروغ گفته بوده چون بازم الکل زیاد می‌خورد. یکی از مامورها به داخل میره و از کمیسر می‌خواد تا یه لحظه بیرون بیاد چون باید چیزیو ببینه کمیسر قبول می‌کنه و میره و شبنم نفسی راحت می‌کشه. متین پیش رویا رفته و بهش میگه که من میل به چیزی ندارم رویا میگه اینجوری نمی‌شه تا الان غذای درست حسابی نخوردیم یکم دیگه هم می‌خوایم راه بیفتیم بریم متین قبول می‌کنه و با رویا شروع می‌کنه به درست کردن ساندویچ میکنه تا چیزی بخورن. قبل از راه افتادنشون متین توهم می‌زنه که رویا شبنمه که داره بهش می‌خنده و اونو مسخره می‌کنه.

متین عصبانی میشه و چاقو رو برمی‌داره و به سمت رویا حمله می‌کنه و میگه می‌کشمت! بس کن! انقدر نخند! رویا می‌ترسه و عقب عقب میره و میگه بابا من رویام دخترت به خودت بیا! داری چیکار می‌کنی؟ یامان به اونجا میاد که آلاز کلافه میشه و میگه همینو کم داشتیم سپس رو به آشی میگه سریعم به همه خبر دادی آره؟ آلاز می‌خواد جلوی یامان را بگیره که او بهش میگه معلوم هست داری چیکار می‌کنی؟ اون مرد دیوانه است اگه یه بلایی سر رویا بیاره چی؟ سپس به داخل خانه میرن که میبینن متین رویا را گروگان گرفته و چاقو می‌ذاره زیر گلوش و ازشون می‌خواد تا ازش دور باشن. یامان بهش میگه حق داری داداش متین می‌دونیم تو بی‌گناهی همش زیر سر اون سرهانه دوباره می‌خواد تو رو بندازه زندان آروم باش چیزی نیست! ما حرف تو رو باور می‌کنیم تو که گناهی نداشتی تو فقط دوسش داشتی مگه نه؟

متین تایید می‌کنه و میگه من فقط دوسش داشتم و دوباره باورش کردم ازم خواست تا بهش کمک کنم تا دوباره یه شانس دیگه بهمون بده که خانواده بشیم سپس به یاد میاره که وقتی اشرف علی سویسلان را پشت ماشین گذاشته بود تو مسیر یک دفعه اشرف علی دوباره به هوش میاد که متین به خودش میگه اگه این زنده بمونه همه چیز می‌ریزه به هم نباید زنده باشه سپس با زدن ضرباتی تو سرش او رو واقعاً می‌کشه. یامان با متین صحبت می‌کنه و متین به خودش میاد و می‌بینه که واقعاً شبنم اونجا نیست و کسی که چاقو گذاشته زیر گلوش دخترشه او با گریه و درماندگی روی زمین می‌شینه و از رویا معذرت خواهی می‌کنه. یامان که به پلیس‌ها خبر داده بود که بیان اونجا از راه می‌رسند و متین را دستگیر می‌کنند از طرفی شبنم و سرهان از بازداشتگاه آزاد میشن چون تبرئه شدن اونا با خوشحالی تو راهرو کلانتری در حال بیرون رفتنن که با دیدن نسلیهان شبنم بهش میگه بهت که گفته بودم بازم باید معذرت خواهی کنی ازم! 

همون موقع متین را به اونجا میارن که رویا با گریه خودشو سرزنش می‌کنه و می‌گه نتونستم ازت مراقبت کنم! متین با دیدن شبنم و سرهان عصبانی میشه که آزاد شده واسه همین اسلحه را از کمر مامور برمی‌داره و به طرف شبنم می‌گیره رویا برای محافظت از مادرش جلوی اسلحه میره و از پدرش می‌خواد تا کاری نکنه متین در آخر به یامان میگه دخترمو به تو می‌سپارم و به خودش شلیک می‌کنه همه جا می‌خورند و رویا حسابی به هم می‌ریزه رویا به سمت خانه‌شان راهی می‌شه. او به زیرزمین میره وسایلی که مربوط میشه به گذشته‌اش با پدرش را می‌سوزونه خودش هم اونجا دراز می‌کشه تا خفه بشه و خودکشی کنه. یامان به خانه میره تا رویا تنها نباشه. یامان وقتی میره به خانه می‌بینه رویا تو اتاقش نیست او تو حیاط متوجه میشه که از زیرزمین داره دود میاد او با عجله به اونجا میره و رویا را نجات میده و می‌فهمه که قصد خودکشی داشته سپس سریعاً به بیمارستان می‌رسونتش.

سرهان به خانه‌شان میره اما می‌بینه که نگهبان‌ها اجازه نمی‌دن به داخل بره او از پشت در بچه‌هاشو صدا می‌زنه آلاز دم در میره که سرهان با دیدنش آغوششو باز می‌کنه اما او روبروش می‌ایسته که سرهان جا می‌خوره. سرهان بهش میگه که دیدین من بی‌گناه بودم پدربزرگت رو نکشتم آلاز میگه خوبه حداقل تو یه مورد دست نداشتی سپس او را سرزنش می‌کنه به خاطر قرص‌هایی که به مادرش می‌داده. سرهان سعی می‌کنه خودشو تبرئه کنه اما هیچ کدوم از بچه‌هاش راضی نیستند که اونو حتی ببینن و به داخل خانه میرن. سرهان با ناراحتی به سمت اتاقش تو هتلی که می‌مونه میره. رویا وقتی به هوش میاد با دیدن مادرش عصبی میشه و ازش می‌خواد تا از اونجا بره بیرون یامان میره سراغش تا اونو آروم کنه که رویا با دیدنش از او هم می‌خواد بره نسلیهان ازشون می‌خواد تا از اونجا برن و رویا را تنها بذارند. سپس اونو در آغوش می‌گیره و آرومش می‌کنه.

یامان حسابی به هم ریخته و عصبیه که مژده با دیدنش میره پیشش و باهاش صحبت می‌کنه و سعی می‌کنه آرومش کنه. شبنم به خاطر اتفاقی که برای رویا افتاده حسابی ناراحته و پیش نسلیهان درد دل می‌کنه نسلیهان در آغوشش می‌گیره و آرومش می‌کنه و میگه همه چیز می‌گذره درست میشه سپس سعی می‌کنه اونو آروم کنه. نسلیهان و هومن وقتی میرن تو لابی از مژده می‌پرسن که یامان کجاست؟ او بهشون میگه که همین الان رفت نسلیهان جا می‌خوره و استرس می‌گیره و میگه معلوم نیست الان می‌خواد دوباره چیکار کنه! هومن میگه الان خودشو تو دردسر می‌ندازه. مژده بهش میگه خیالتون راحت وقتی که می‌رفت باهاش صحبت کردم. وضعیت بچه‌های سرهان تو خونه خوب نیست و همشون ناراحتن و گریه می‌کنن. چاعلا به آلاز میگه آزادش کردن یعنی واقعاً پدربزرگمونو نکشته نه؟ آلاز میگه آره خداروشکر تو اون یه مورد دست نداشته ولی بچگی ما رو کشته و دوباره یادآوری می‌کنه که چه کارها کرده چاعلا گریه می‌کنه آلاز او رو در آغوش می‌گیره تا آرومش کنه. یامان رفته به هتلی که سوهان اونجا می‌مونه سرهان وقتی درو باز می‌کنه با دیدن یامان جا می‌خوره و میگه تو اینجا چیکار می‌کنی؟ یامان میگه اومدم به جایی که رسیدیو ببینم...

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه